وقتی امین حیایی سامورایی شکست‌خورده می‌شود/ یک تلخی بی‌پایان!

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، «سینمای شیشه‌ای» عنوان بسته‌ای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلم‌های تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آن‌ها برای تماشا در خانه‌ها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم. «درخونگاه» سومین فیلمی است که سیاوش اسعدی کارگردانی […]

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، «سینمای شیشه‌ای» عنوان بسته‌ای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلم‌های تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آن‌ها برای تماشا در خانه‌ها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم.

«درخونگاه» سومین فیلمی است که سیاوش اسعدی کارگردانی کرده است؛ فیلمساز جوانی که اساساً هم زود به زود فیلم نمی‌سازد. این یکی را هم با فاصله ۷ سال از «جیب بر خیابان جنوبی» ساخته و در همان تیتراژ ابتدایی به مسعود کیمیایی تقدیمش کرده، همین یک جمله کافی است تا حواسمان به فیلم‌های کیمیایی پرت شود و در طول فیلم مدام به دنبال وجه تشابه «درخونگاه» با فیلم‌های او بگردیم.

اما پیدا کردن این وجوه تشابه خیلی هم سخت نیست. ۲ مساله‌ای که به کرات در فیلم دیده می‌شود «قهرمان‌سازی» و مهمتر از آن فرهنگ لوطی‌گری است. دیالوگ‌های فیلم هم وام گرفته از سینمای کیمیایی است یعنی روی کلمه به کلمه آن فکر شده تا شما را به یاد جهان کیمیایی بیندازد اما «درخونگاه» تنها فیلمِ سیاوش اسعدی نیست که متاثر از سینمای کیمیایی بوده، او از همان «حوالی اتوبان» و بعدتر «جیب بر خیابان جنوبی» ارادت و علاقه‌اش را به سینمای کیمیایی نشان داده بود.

«درخونگاه» روایتگر قصه رضا با بازی تحسین‌شده امین حیایی است که سال‌ها در ژاپن کار می‌کرده و پول‌ها را به منظور نگهداری برای خانواده می‌فرستاده است، او ناگهان تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد اما در بازگشت متوجه اتفاقاتی می‌شود.

کافی است بعد از تماشای فیلم چشمانتان را ببندید و فیلم را با خود مرور کنید، آنگاه است که با دنیایی از تاریکی و ناامیدی مواجه می‌شوید، این حسی است که بعد از تماشای «درخونگاه» دریافت می‌کنید. اما به صرف همین حس نمی‌توانید دیگران را به تماشایش دعوت نکنید اتفاقا از همان‌هایی است که تلخی‌اش گلویتان را می‌گیرد به ویژه آن پایان‌بندی اولیه و مرگ رضا که دیگر زهرمارش می‌کرد و صاحبان فیلم در تصمیمی درست، برای اکران عمومی تغییرش دادند.

در فیلم اسعدی یک آدم درست پیدا نمی‌شود، همه‌شان از بیخ و بن خیانت کارند، هرچند روایتش به کمی بعدتر از جنگ تحمیلی مربوط می‌شود اما بار همه خوبی‌ها را همان یک نفری به دوش می‌کشد که اصلا سال‌ها در ایران نبوده است!

نکته‌هایی که شاید جالب باشد بدانید

قهرمان این فیلم برخلاف قهرمان فیلم‌های کیمیایی دادخواه نیست، جنگنده نیست، کارگشا نیست بلکه منفعل است، حوادث بر او فائق می‌آیند و در نهایت تسلیم می‌شود. این اتفاقا نقطه تمایز فیلم اسعدی با فیلم‌های کیمیایی است.

همانطور که پیش تر هم اشاره کردیم فیلم اسعدی یک فیلم تلخ است که برخی آن را متوجه طبقه پایین شهر جامعه می‌دانستند و معتقد بودند فیلم نگاهی غیرانسانی به این اقشار دارد؛ نکته‌ای که چندان هم درست به نظر نمی‌رسد چراکه فیلم درباره خانواده‌ای است که گرفتاری‌های اقتصادی آنها را به این سطح از اضمحلال می‌رساند. اسعدی اتفاقا نشان داده که فقر و دردمندی این قشر را به خوبی می‌شناسد و می‌تواند آن را روی پرده تصویر کند. به ویژه اینکه او زبان سینما را بلد است، می‌داند چگونه شخصیت‌پردازی کند، می‌داند چگونه روابط را شکل بدهد، می‌داند از فیلمبردارش چه بخواهد. کارگردانی و قاب بندی را هم خوب بلد است اما آنچه که در کارش می‌لنگد همین فیلمنامه است. فیلمنامه‌ای که داستانی لاغر دارد و طول می‌کشد تا به اصل داستان برسیم.

در «درخونگاه» تاکید بر عدد ۸ و تقارنش با ۸ سال جنگ ایران ذهن‌ها را به این سمت سوق می‌دهد که اسعدی با نشانه‌گذاری سعی دارد بار این مشکلات را بر دوش جنگ و تبعات اقتصادی آن بگذارد. همین نقطه سرآغازی برای جبهه گیری‌ها بر علیه فیلم بود، موضوعی که البته اسعدی خودش قبول ندارد و عنوان می‌کند این عدد ۸ را می‌شود به همه چیز ربط داد.

کارنامه فیلم در زمان اکران عمومی

«درخونگاه» در اکران عمومی چیزی نزدیک به یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان فروخت. فروشی که متناسب با وضعیت کلی این فیلم نبود چراکه می‌توان «درخونگاه» را در دسته فیلم‌های خوب جشنواره سی و هفتم قرار داد. فیلمی که می‌شود آن را به لحاظ بازی بازیگرانش جزو آثار شاخص دانست. به طوری که نقش آفرینی ژاله صامتی در کنار بازی خوب امین حیایی تحسین همه را برانگیخته بود و برخی معتقد بودند ژاله صامتی شایسته دریافت سیمرغ است.

فیلم اما از فیلمنامه ضربه می‌خورد یعنی آنقدر کند پیش می‌رود و در ارایه اطلاعات خساست به خرج می‌دهد که در سکانس‌هایی ضرباهنگ را از دست می‌دهد. داستان‌های فرعی هم ندارد که بخواهد مخاطب را سر حوصله نگه دارد، که مخاطب امان بدهد فیلم رفته رفته سر باز کند. با این وجود برخی از سکانس هایش را می‌شود تا همیشه در ذهن ثبت کرد، سکانس ملاقات دو دوست بعد از سال‌ها در زندان، سکانس رویایی روی رفیق رضا (با بازی امین حیایی) در زندان با زنی بدکاره از همان سکانس هاست.

آیا شما هم این فیلم را دوست خواهید داشت؟

اگر می‌خواهید «درخونگاه» را ببینید جمله ابتدایی آن را فراموش کنید، بگذارید فیلم شما را با جهان خودش و البته کارگردانش همراه کند. فیلم را از دریچه آدم‌های شکست خورده در همه ابعاد ببینید، آدم‌هایی که بند به بندشان در فلاکت فرو رفته، خانواده‌ای را ببینید که اخلاقیات را در قبال فرزندشان از دست داده اند و سرگذشت رضایی را دنبال کنید که دیگر یک سامورایی شکست خورده است.

«درخونگاه» گوشه‌ای از این واقعیت را پیش رویتان نمایان می‌کند؛ آدم‌های زخم خورده‌ای که التیام پیدا نمی‌کنند و این زخم‌ها پله به پله آنها را تا مرز نابودی می‌کشاند.