فضای سینه پر از عشق بیکرانهی توست
به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، شعر فاطمی چه در قالب مدح و چه مرثیه از جمله موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ تشیع مورد التفات شاعران ولایی بوده است.هرچند باید اذعان داشت که این دسته از اشعار در مقایسه با اشعار عاشورایی از حجم کمتری برخوردار است. به مناسبت ایام فاطمیه، اشعار فاطمی را […]
به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، شعر فاطمی چه در قالب مدح و چه مرثیه از جمله موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ تشیع مورد التفات شاعران ولایی بوده است.هرچند باید اذعان داشت که این دسته از اشعار در مقایسه با اشعار عاشورایی از حجم کمتری برخوردار است. به مناسبت ایام فاطمیه، اشعار فاطمی را تقدیم نگاه تان می کنیم.
از شعلــۀ نـار گـل بـه احمـد دادند
بـر بانوی وحی تحفـه بی حد دادند
ضــرب لگـد و غـلاف تیـــغ و سیلـی
اجـریست کــه بــر آل محمـد دادنــد
از هر طرفی که رهسپر می گشتم
پیـش ضــربـات او سپــر می گشتم
همــراهم اگـر نبـود در کوچه حسن
تـا خانـۀ خـود چگونـه بر می گشتم
کی بــود گمـان بـه فتنه دامن بزنند
آتـش بـه سـرای حـی ذوالمن بزنند
ای اهـل مدینـه از شمـا می پرسم
کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند
غلامرضا سازگار
من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاریهرشب از شدت درد کمرت بیداری
استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانمخسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری
جان من سعی نکن با کمر تا شده اتمحض آرامش من بستر خود برداری
سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده استبس که خونابه در این سینه ی زخمی داری
سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی منزینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری
مونس خستگی حیدر خیبر شکنیتو نباشی چه کسی میدهدم دلداری
پوریا باقری
هم برای من به انصار و مهاجر رو زدیهم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی
چند ماهی درد پهلو را تحمل کردهایخواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی
رو به بهبودی ست حالت یا برای دلخوشیبسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی
اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضیکودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی
یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقتمخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی
گر چه این همسایهها از پشت خنجر میزنندبا دعایت زخم آنها را سحر دارو زدی
از تمام غصهها این غم علی را میکشدتو برای من به انصار و مهاجر رو زدی
محسن صرامی
به دل شعله ورم سایه ی دریا افتاد
عاقبت قرعه به نام من تنها افتادزهر هم سوخت به حال جگر سوخته امشعله شد آب شد و خون شد و از پا افتادباز هم خاطره هایم همگی زنده شدندراه من باز بر آن کوچه ی غم ها افتادیادآن کوچه ی باریک همان کوچه ی تنگکوچه ای که گذر سنگدل آن جا افتادشور می زد دلم و در دل آن وانفساچشم نامرد به ناموس علی تا افتادآن چنان زد که ره خانه ی خود گم کردیمآنچنان که به رخ برگ گلی جا افتادمادرم روی زمین بود و پی ام می گردیدمن نفس می زدم او از نفس اما افتادپاره های جگرم می چکد از کنج لبمباز در خانه ی من روضه ی زهرا افتادیاد آن کوچه که با مادر خود می رفتمدیدم آن روز در آن راه چه غوغا افتاددست بر شانه ی من دست دگر بر دیوارمادرم خواست بخیزد ولی از پا افتاد حسن لطفی
شنیده میشود از آسمان صدایی که…
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که …
نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که…نوشت نام تو را، نام آشنایی که –
پس از نوشتن آن آسمان تبسم کردو از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شدنوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شددلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته استغزل قصیدهی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری داردز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارددرون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشتبرای وصف تو از عرش واژه بر میداشت
چرا که روی زمین واژهی وزینی نیستو شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیستو شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژهها کشیده تو راگمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو را
که گرد چادر تو آسمان طواف کندو زیر سایهی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کندکه این شکوه جهان را پر از عفاف کند
کتاب زندگیات را مرور باید کردمرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد
در آن زمان که دل از روزگار دلخور بودو وصف مردمش الهاکمالتکاثر بود
درون خانهی تو نان فقر آجر بودشبیه شعب ابیطالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده استحصیر خانهی مولا به پایت افتاده است
به حکم عشق بنا شد در آسمان علیعلی از آن تو باشد… تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!به نان خشک علی ساختی، به جان علی
از آسمان نگاهت ستاره میخواهماگر اجازه دهی با اشاره میخواهم-
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسمکنار شعر دو رکعت، نشسته بنویسم
شکسته آمدهام تا شکسته بنویسمو پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بدهو مادری کن و این بار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایمهنوز هم که هنوز است بیقرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایمکنار حضرت معصومه[س] در کنار توایم
فضای سینه پر از عشق بیکرانهی توست”کرم نما و فرود آ که خانه خانهی توست”
سید حمیدرضا برقعی
منبع : مهر نیوز
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰