چرا جنگ ۱۲ روزه بی‌روایت ماند؟

کارگردان مستند «دوربین‌های خاموش» با بیان روایتی ناگفته از جلسه چند مستندساز در زمان جنگ گفت: پیام اصلی فیلم به مدیران این است که «همان‌قدر که آمادگی دفاعی مهم است، آمادگی رسانه‌ای هم حیاتی است.» به گزارش سردبیر پرس، مستند «دوربین‌های خاموش» روایت چند مستندساز از دیده‌ها و شنیده‌هایشان در روزهای جنگ اسرائیل و ایران […]

کارگردان مستند «دوربین‌های خاموش» با بیان روایتی ناگفته از جلسه چند مستندساز در زمان جنگ گفت: پیام اصلی فیلم به مدیران این است که «همان‌قدر که آمادگی دفاعی مهم است، آمادگی رسانه‌ای هم حیاتی است.»

به گزارش سردبیر پرس، مستند «دوربین‌های خاموش» روایت چند مستندساز از دیده‌ها و شنیده‌هایشان در روزهای جنگ اسرائیل و ایران است که موفق به ثبت و ضبط تصاویری از آن نشدند و روایت می‌کند «حتی در مواردی که لحظه‌ای از حمله دشمن را عکس‌برداری کرده بودند، مجبور به پاک کردن آن شدند.»
براین اساس ایده ساخت این مستند طبق روایت کارگردانش از یک ضرورت شخصی در دل «جنگ ۱۲ روزه» متولد شده؛ جایی که مستندسازان به دلیل شرایط امنیتی و فقدان مجوز، مجبور به خاموش نگه داشتن دوربین‌های خود شدند. کارگردان این مستند با اشاره به چالش‌های جمع‌آوری روایت‌های پراکنده و بازآفرینی حافظه مفقود تاکید دارد که این فیلم هشداری است به نسل جدید رسانه‌گران و سیاست‌گذاران درباره حیاتی بودن «آمادگی رسانه‌ای» همگام با آمادگی دفاعی.
محمدرضا گودرزی‌مهر که در نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت با فیلم مستند «دوربین‌های خاموش» با دیگر مستندسازان به رقابت پرداخت درباره فیلمش به سردبیر پرس گفت: داستان شکل‌گیری ایده «دوربین‌های خاموش» به تجربه‌ای شخصی در بحبوحه «جنگ ۱۲ روزه» بازمی‌گردد. درواقع صحنه‌هایی که به دلیل شرایط امنیتی، نبود مجوزهای لازم و آشفتگی عمومی، امکان ثبت شدن پیدا نکردند، این پرسش اساسی را که «اگر این لحظات ثبت نشود، فردا چه تصویری از این جنگ باقی خواهد ماند؟» ایجاد کرد و همین موضوع هسته اصلی پروژه شد.
او ادامه داد: ساخت این اثر با چالش‌های متعددی همراه بود. جنگ ۱۲ روزه فاقد خط مقدم یا امکان برنامه‌ریزی مشخص بود و مستندسازان در پراکندگی شهرها، اغلب با دوربین‌های شخصی و بدون حمایت، یا حتی زیر فشار نیروهای امنیتی کار می‌کردند. بزرگ‌ترین معضل، جمع‌آوری روایت‌های پراکنده، هماهنگ‌سازی شاهدان بحران و بازسازی تصویری آنچه هرگز ثبت نشده، بود. این امر نهایتاً گروه سازنده را به سمت ایده کلیدی «تصویرسازی» و «بازآفرینی حافظه» سوق داد.
تضاد روزمرگی و جنگ
وی عنوان کرد: نخستین تصویری که از آن روزها در ذهن من باقی مانده، تضاد شدید میان «روزمرگی» و «جنگ» است. تهران در ظاهر عادی بود؛ مردم در صف نان و میان بوق ماشین‌ها، اما تنها با گذر از چند خیابان، دود و آژیر خبر از وقوع جنگی در لایه‌ای موازی می‌داد. این دوپارگی، که در آن یک کوچه درگیر جنگ و کوچه کناری شاهد جریان عادی زندگی بود، در مستند نیز بازتاب یافته است. تلاش برای نمایش این حس از طریق تصاویر نیمه‌کاره ضبط‌شده و مقاومت افرادی که در مواجهه با دستور «فیلم نگیر» قرار گرفتند، کلید فهم ماهیت جنگی است که در آن هویت میدان برای همه نامشخص بود.
آنچه باید گفته شود و آنچه ناگزیر جا ماند
این مستندساز معتقد است: جنگ ۱۲ روزه همچنان برای جامعه ناشناخته است زیرا نه آرشیو کاملی وجود دارد و نه روایت رسمی واحد و قابل اتکایی در دسترس است.
او تاکید می‌کند: باید دو نکته اساسی یادآوری شود؛ نخست، مستندسازان آن روزها بی‌تفاوت نبودند، بلکه «بی‌مجوز» بودند و دوم، اگر روایت خودمان ثبت نشود، نسل‌های بعدی روایت «دیگران» را می‌پذیرند. این موضوع در فیلم با صحنه‌ای نمادین نشان داده می‌شود؛ دختری ۱۲ ساله در سال ۱۴۳۰، جنگ ۱۲ روزه را به دلیل نبود تصاویر درست، به شکلی وارونه نقاشی می‌کند.  با این حال، بخش بزرگی از روایت‌ها – شامل صدای مردمی که از ترس گوشی‌های خود را خاموش کردند، خاطرات آسیب‌دیدگان و لحظات انسانی – ناگزیر در فیلم جایی نیافته و تکمیل آن‌ها به آینده و دیگر آثار سپرده شده است.
مخاطبان اصلی: رسانه‌گران و سیاست‌گذاران
گودرزی‌مهر همچنین بیان کرد: پیام «دوربین‌های خاموش» دو گروه اصلی را هدف قرار ‌می‌دهد؛ نسل امروز مستندسازان و فعالان رسانه‌ای، برای یادآوری مسئولیت حرفه‌ای‌شان در بحران و مهم‌تر از آن، سیاست‌گذاران، مدیران رسانه و تصمیم‌گیران کشور.
به گفته او، جنگ ۱۲ روزه درسی بزرگ برای رسانه ایران داشت؛ اگر سازوکار روایت‌گری در لحظه آماده نباشد و مستندساز امکان کار نداشته باشد، کشور در میدان روایت دچار خلأ می‌شود و این خلأ توسط دیگران پر خواهد شد. پیام اصلی فیلم به مدیران این است که «همان‌قدر که آمادگی دفاعی مهم است، آمادگی رسانه‌ای هم حیاتی است.»
روایت شنیده نشده‌ای که توضیح می‌دهد چرا بخشی از جنگ ۱۲ روزه «بی‌روایت» ماند
او به یک مورد مشترک اشاره کرد و توضیح داد: یکی از روایت‌هایی که در چند مصاحبه مختلف تکرار شد اما امکان بازآفرینی‌اش در فیلم وجود نداشت، مربوط به جلسه‌ای بود که برخی مستندسازان در روزهای جنگ داشتند. چند تن از آنان تعریف می‌کردند که در آن جلسه با تمام نگرانی و مسئولیت‌پذیری آمده بودند تا پیشنهاد بدهند که می‌توانند بخش رسانه‌ایِ جنگ را کمک و پوشش بدهند؛ از ثبت صحنه‌ها گرفته تا ساخت گزارش‌ها و محتوای فوری برای افکار عمومی. اما پاسخ مسئول جلسه یک جمله بود که تقریباً همه‌شان حفظ بودند؛ «اولویت ما میدان است، نه رسانه.» این جمله برای مستندسازان تلخ بود چون آن‌ها میدان را مهم می‌دانستند اما معتقد بودند اگر روایت درست همراهش نباشد، میدان هم در افکار عمومی تثبیت نمی‌شود.
گودرزی‌مهر در پایان گفت: این لحظه برای من بسیار مهم بود، چون عصارهٔ همان مشکلی است که فیلم می‌خواهد درباره‌اش حرف بزند؛ اینکه اگر روایت در لحظه جدی گرفته نشود، فردا دیگر امکان اصلاحش نیست. این خاطره برای فضای محدود و تمرکز ساختاری فیلم، وارد نسخه نهایی نشد، اما از نظر من یکی از کلیدی‌ترین روایت‌هایی بود که نشان می‌دهد چرا بخش بزرگی از جنگ ۱۲ روزه بی‌روایت ماند.
انتهای پیام