۷ دلیلی که باید در انتخابات شرکت کنیم

سردبیر/قم در فضایی که دو روز بیشتر تا انتخابات مجلس شورای اسلامی دوم اسفند باقی نمانده است، عده‌ای شاید هنوز بر سر اصل مشارکت در انتخابات به جمع بندی نرسیده باشند که این امر ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد. دلایلی از قبیل؛ عدم تایید صلاحیت و حضور نامزد مطلوب‌ما، عملکرد انتقادپذیر شورای نگهبان در […]

سردبیر/قم در فضایی که دو روز بیشتر تا انتخابات مجلس شورای اسلامی دوم اسفند باقی نمانده است، عده‌ای شاید هنوز بر سر اصل مشارکت در انتخابات به جمع بندی نرسیده باشند که این امر ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد.

دلایلی از قبیل؛ عدم تایید صلاحیت و حضور نامزد مطلوب‌ما، عملکرد انتقادپذیر شورای نگهبان در رد صلاحیت‌ها، عدم تشخیص نامزد اصلح از میان نامزدهای موجود و وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی در کشور و… که شخص می‌خواهد با عدم شرکت در انتخابات این نارضایتی را ابراز کند؛ اما به هفت دلیل مهم ضرورت دارد که در انتخابات مشارکت کنیم.

۱_برای امنیت؛ هر رای مهم‌تر از یک موشک بالستیک
بدون شک چه در منطقه و چه در سطح فرامنطقه‌ای، کشورهایی هستند که منافع‌شان در گرو ایرانی ناامن، تجزیه شده، جنگ‌زده و تضعیف شده است.
مهم‌ترین عاملی که به دشمنان ما برای حمله و تعرض به خاک یا پاسبانان خاک وطن، چراغ سبز نشان می‌دهد، فقدان وحدت ملی و حمایت عمومی از حاکمیت است، لذا علیرغم تمامی مشکلات و اختلافات داخلی، باید رای داد و به این آگاهی رسید که دشمن و جنگ ، راه حل مشکلات داخلی ما نیست و آن‌هارا تشدید ‌نیز می‌کند.

۲_تحقق دموکراسی
شاید در بادی امر چنین به نظر برسد که رای دادن با هر شرایطی و در هر وضعیتی، ممکن است اتفاقا فلسفه وجودی انتخابات‌را زیر سوال ببرد و در وضعیتی که نامزد های یک جناح تقریبا به نفع جناح دیگر رد صلاحیت شده
اند، اتفاقا مشارکت در انتخابات به منزله تایید وضعیت موجود باشد و خطری برای دموکراسی، در پاسخ به شبهه فوق می‌توان مثالی زد؛ فرض کنیم شما قرار است ماشینی بخرید و از نظر شما تمامی خودروهای داخلی سرتاپا یک کرباس هستند و ماشین مطلوب شما نیز در داخل تولید نمی‌شود فلذا از خرید ماشین به طور کلی صرف‌نظر می‌کنید؟!
واضح است که چنین تصمیمی منطقی نیست و شما خودرا از محاسنداشتن خودرو، ولو با کیفیت پایین محروم کرده‌اید؛ به علاوه این دور از واقع‌گرایی سیاسی است که به تفاوت های موجود در میان نامزدها(علیرغم تمام شباهت‌هایشان)، توجه نکرد و دست به داوری های کلی گویانه و احساسی و به دور از واقع‌گرایی زد.
تجربه مشارکت‌های حداکثری در انتخابات‌های گذشته این درس را به جناح‌های مختلف داده است که باید بدنه اجتماعی خودرا حفظ کنند و بهترین فرصت برای تمرین ،حفظ و ارتقای این بدنه دعوت حداکثری جناح‌ها از مردم به مشارکت در انتخابات است.
ما هرچه داریم از انتخابات است و با همه مشکلات، نباید آن را از دست بدهیم و نباید بگذاریم شکاف میان مردم و حاکمیت بیشتر شود. مسلما با تضعیف نهاد انتخابات، شکاف میان مردم و حاکمیت افزایش خواهد یافت و مردم کنترل نسبی خودرا بر سرنوشت‌شان به طور مطلق از دست خواهند داد.
اگر نهادی‌ از نظر ما ناکارآمد است یا انتقاداتی به آن داریم، راه حل نادیده گرفتن و تضعیف بیشتر آن نهاد نیست.

۳_وظیفه ملی
مجلس شورای ملی یا مجلس شورای اسلامی، عناوینی است که بر یک مصداق واحد دلالت دارد زیرا در فرهنگ این مرز و بوم، تفکیکی میان دیانت و ملیت نیست.
امروز استقلال، آزادی و امنیت این کشور متکی به مشروعیتی است که رکن اساسی آن، مقبولیت نزد مردم است. حکومتی که مقبولیت دارد قادر است تا به پشتوانه رای ملت، گام‌های بزرگی در جهت منافع ملی بردارد.
هرچقدر هم ما منتقد وضعیت موجود باشیم، یک اصل اساسی و سرنوشت ساز، در بیخ و بن همه تصمیم‌ها و تحلیل‌های‌ما وجود دارد و آن اینست؛ «وظیفه ملی ماست از انجام هر اقدامی که منجر به افزایش اقتدار ملی گردد، خودداری نکنیم» و مسلما انتخابات با هر نتیجه و هرکیفیتی، منجر به افزایش اقتدار ملی است چون واجد یک پیام روشن است؛ « آنکه که رای می‌دهد، سرنوشت کشورش برایش مهم است»
ممکن است در مقابل گفته شود؛ «آنکه که رای نمی‌دهد هم کشورش برایش مهم است و اصلاح امور کشورش را در این راه دیده است». در پاسخ باید گفت؛ عدم حمایت از مادر وطن_هرچند بسیار بیمار_بخاطر ضعف هایش، باعث بهبود وضعیت او نمی‌شود.
البته باید تاکید کرد، دعوت به رای دادن به منزله تایید وضعیت موجود، به خصوص نحوه رد صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان و وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم نیست، اما اعتقاد راسخ در این است که عدم مشارکت در انتخابات مجلس، نه تنها گرهی از کار فروبسته ما نمی‌گشاید، بلکه تبعاتی دارد که خود مشکلات را دوچندان می‌کند(نظیر بالارفتن احتمال جنگ و به تبع آن افزایش مشکلات اقتصادی و امنیتی که رهبری نیز به مسأله ارتباط مشارکت در انتخابات با جنگ و امنیت اشاره کرده است)

۴_وظیفه دینی
خداوند در آیه شریفه قرآن می‌فرماید: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»؛ «خدا سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیرند که سرنوشتشان را تغییر دهند».بحث تقویت حاکمیت اسلامی و جلوگیری از تضعیف آن ، بر هر مسلمان واجب است به نحوی که برخی مراجع حکم بر عینی بودن وجوب مشارکت در انتخابات داده‌اند و خروج از خانه به منظور رای دادن‌ زنان را منوط به اجازه همسر ندانسته‌اند.
این حکومت، دینی است و مقبولیت آن ، گره خورده با مقبولیت دین(حداقل در انظار عمومی چنین است)، در این مورد نیز باز به فرموده رهبری، حتی اگر کسی منتقد سرسخت حاکمیت هست، بخاطر سرافرازی دین باید مشارکت کند چون امروز بحث بر سر این دین یا آن دین و این تفسیر یا آن تفسیر از دین مطرح نیست بلکه اصل نهاد دین مورد هجمه است.

۵_چون دشمن نمی‌خواهد
این معیار اگرچه یک معیار سلبی است اما بسیار کارآمد است. یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد که می‌گوید؛ «از کوزه همان برون تراود که دراوست». این امر کاملا بدیهی و منطقی است که علیه شر مطلق، باید با شرور نسبی، متحد شد. در مثل آنست که گفته اند؛ «در جنگ با اسرائیل حتی با چپ‌های کمونیست نیز باید متحد شد».
امام خمینی(ره) نیز همواره بر کارآیی این ملاک تاکید داشتند و می‌گفتند؛ «هرکجا آمریکا شما را تشویق کرد بدانید دارید اشتباه می‌کنید».
شاید برای درمان بعضی بیماری‌ها، خوردن بعضی داروها مثمر باشد اما باید به عوارض جانبی آن دارو نیز توجه کرد. ممکن است عدم مشارکت در انتخابات به عنوان یک راه حل برای برخی مشکلات کشور و مردم ، مفروض باشد اما باید به عوارض جانبی آن هم فکر کرد.
منطقی نیست بخاطر تراشیدن مو، سر فرد را از بیخ تا بیخ برید! امروز نیز عدم مشارکت در انتخابات توسط مردم، عوارض منفی‌اش بسیار بیشتر از فوایدش است و همان چیزی است که دشمنان می‌خواهند.(که پس از ترور ناجوانمردانه شهید قاسم سلیمانی، تردیدی در بکار بردن لفظ دشمن برای آن‌ها وجود نخواهد داشت)

۶_وظیفه اخلاقی؛ پاسداشت خون شهدا
شاید تا این قسمت از یادداشت پیش‌رو، هنوز عده‌ای باشند که برای شرکت در انتخابات، قانع نشده باشند و نه منافع ملی و نه وظیفه دینی هنوز آن‌ها را ترغیب به مشارکت نکرده باشد.
اما کف اعتقادات یک انسان بی اعتقاد به هر دین و مسلکی، چنان که اباعبدالله(ع) گفت، «آزاده بودن» است و این حداقل انسانیت است. آزاده بودن یعنی اخلاقی بودن! یکی از ارکان زیست اخلاقی که بسیار پایه‌ای و مقبول العوام است، «داشتن مروت» است.
مروت یعنی جوانمردی! جوانمردی اقتضاعاتی دارد از جمله اینکه اگر شخصی به واسطه عملش ، خیری به ما رسانید، پاسخ خیر اورا بی جواب نگذاریم.
شهدا بالاترین دارایی و سرمایه‌هایشان‌را بخاطر ما، بخاطر امنیت و رفاه و آسایش ما در طبق اخلاص قرار دادند. کف خواسته مشترک همه‌ی آن‌ها این بود که پشتیبان دین خدا و وطن و حکومت‌تان باشید و امروز بر مخالف و منتقد و موافق آشکار و بدیهی است که رای دادن ملت، در حکم پشتیبانی از هر سه این هاست.

۷_برای واقع گرایی و پرهیز از کنش عاطفی
سواد سیاسی و عقلانیت مدنی یکی از مولفه‌هایی است که هر شهروند باید در مراحل رشد شخصیتی خود کسب کند.
یکی از نشانه‌های رسیدن به بلوغ سیاسی و اجتماعی، رئالیسم یا واقع‌گرایی است. به طور خلاصه واقع‌گرایی یعنی این‌که ما در تحلیل‌هایمان دچار خطای اندازه گیری که خود حاصل خطای حواس است، نشویم.
به برخی موارد از خطاهای اندازه گیری و رفتار عاطفی در موارد بالا اشاره شد، از جمله اینکه برای تراشیدن موی سر کسی، نیاییم و در تصمیمی عجولانه سر اورا ببریم.
اینکه در کشور و لایه‌های ساختاری آن ، فساد و مشکلاتی گسترده وجود دارد، شک بردار نیست اما راه حل و راه مداوای درمان همیشه باید کمترین عوارض جانبی و صدمات احتمالی را داشته باشد.
اینکه ما بخاطر گرانی و وضعیت معاش و عملکرد قابل نقد شورای نگهبان، در انتخابات شرکت نکنیم مانند این است که بخاطر انتقاد به وجود سوالات غلط در کنکورسراسری ، اساسا در کنکور شرکت نکنیم! یا بخاطر اینکه شخصی دزدی کرده است،بجای قطع ید، اشد مجازات یعنی اعدام را برای او تجویز کنیم؛ آیا این تصمیمات احساسی و غیر عقلانی و مغایر واقع‌گرایی نیست؟
واقع‌گرایی سیاسی البته مصادیق دیگری هم دارد از جمله اینکه مشکلات نه یک شبه به وجود آمده و نه با راه حل‌های یک شبه قابل حل است.
همچنین واقع گرایی سیاسی اقتضا دارد که از بدیهی ترین حق شهروندی خود که مشارکت در انتخابات است، ولو به عنوان یک سازوکار صوری(فرض خلف)، پاسبانی نماییم و این حق خودرا با استفاده از آن ، به رسمیت بشناسیم.

انتهای پیام