تاریخ تولید “مدد” تاریخ تولد دوبارەی من
ایرج بهرام نژاد با بیش از چهل سال فعالیت در عرصه شعر و ادبیات، اجرا و گویندگی، خبر و خبرنگاری از چهره های شاخص فرهنگی استان کردستان است که علیرغم داشتن سرطان سالهاست با تمام وجود به فعالیت فرهنگی و ادبی ادامه داده و به نماد امید برای نسل جوان جامعه است
استاد ایرج بهرام نژاد شاعر ، مجری و گوینده پیشکسوت صداوسیما و انجمنهای ادبی کردستان میهمان سردبیرپرس بود تا خاطرات شنیدنی و تجربیات ارزنده ایشان را مروری دوباره کنیم.
ایرج بهرام نژاد هستم در سال ۱۳۴۱ در شهر مهاباد چشم به جهان گشوده و از همان آوان کودکی طبع شعر در وجودم غلیان میکرد و مجری اکثر برنامه های مدرسه بودم

بهرام نژاد از هدیه متفاوت پدرش پس از شنیدن اولین شعرش اشاره و با یادآوری آن روزها با لبخندی حسرت انگیز گفت : در آن دوران باور بر این بود که شاعران دوست شیاطین هستند و پدرم بر اساس همین تفکر با شنیدن شعرم، سیلی آبداری بر گونه های نحیفم نواخت و به همراه مادرم مرا نزد شیخ زنبیل در خانقاه محل بردند تا برایم دعا بنویسد، مادرم آن را در پارچه ای سبز بر دوشم سنجاق نمود تا دیگر شیطان سراغم نیاید و من دنبال شعر و شاعری نباشم.
استاد بهرام نژاد از آغاز فعالیت در گویندگی میگوید: از ده سالگی و با اجرای نقش کودک در داستانهای شب رادیو مهاباد وارد عرصه گویندگی شده و در محضر اساتید بزرگ مهاباد نظیر استاد زنده یاد خانباغی، مرحوم قریشی و سایر بزرگان این هنر ، کسب فیض نموده و ریزه کاریهای این هنر را می آموختم.

در اینجا استاد ادامه میدهد: اما من دزدکی در خفا و در مدرسه نوشتن شعر را دنبال کرده و نوشته هایم را به استاد معیدزاده از شاعران نامدار مهاباد نشان و از راهنمایی های این بزرگمرد بهره مند میشدم و خلاصه سیلی پدرم مرا عاشقی آموخت.
ایرج خان از یک کوچ اجباری و تغییر قصه زندگی اش اینگونه یادآوری میکند: بواسطه شغل پدر که نظامی بود دو سال در خرم آباد زندگی و اختصاصی شعر کار میکردم تا اینکه در یک سفر خانوادگی به منزل عمو در سنندج، اطلاعیه جذب گوبنده برای صداوسیمای کردستان را دیدم و در حالیکه جدی نگرفته بودم در تست شرکت و همان بار اول پذیرفته شده و در سنندج ماندگار شدم

بهرام نژاد با اشاره به سوابق کاری خود گفت: پس از جذب به مدت ۸ سال توٲمان خبرنگار و گوینده خبر در رادیو و تلویزیون کردستان بودم و پس از آن در پخش سیما مشغول و گوینده اعلام برنامه های پخش شدم. همزمان با صداوسیما، معاون فرهنگی سازمان تبلیغات بخش کودکان، معاون فرهنگی کمیته امداد امام ، مسئول روابط عمومی فرمانداری سنندج و مدیر صدها برنامه زنده و کنسرت در سالنهای عمومی استان و کشور بمناسبتهای مختلف بودم و همزمان چون از شاگردان کلاس آموزش استاد حیاتی و استاد افشار بودم با تاسیس موسسه فرهنگی بهمن، آموزش جوانان و علاقمندان به کار اجرا و گویندگی را ٱغاز کردم.
استاد ایرج بهرام نژاد گفت: در اوج کار و فعالیت به دلیلی نامعلوم به بیماری سرطان لنفوم مبتلا و پس از چند سال دوندگی و درمان، با از کارافتادگی به افتخار بازنشستگی نائل شدم، اما هرگز از کار و تلاش فرهنگی دست نکشیده و در این سالها سه مجموعه شعر با عناون: تبسم زخم، کتیبه خون، پروانه های غربت و هفت آلبوم از اشعار خود و حضرت غوث گیلان با عنوان ” مدد” را خوانده و با مجوز رسمی وزارت ارشاد منتشر نمودم و با تاسیس آموزشگاه گویندگی و فن بیان دهها شاگرد جوان و علاقمند را آموزش دادم که یکی از هنرآموزان به نام ئه وین محمدی علیرغم نابینا بودن دارای ذوق سرشاری بود و تعدادی از غزلهای بانو مستوره اردلان را در مجموعه ای تحت عنوان ماه شرف بانو ضبط و منتشر کردم.

بهرام نژاد که یکی از موسسین انجمن ادبی مولوی کورد بوده میگوید: با توجه به تغییر ماهیت شکلی این مجموعه به موسسه تصمیم گرفتم انجمن پیشکسوتان کردستان را راه اندازی کنم تا همچنان یک مجموعه ادبی در قالب انجمن در استان فعالیت نماید.
استاد ایرج از ۱۵ سال فعالیت در روزنامه و پایگاه خبری روژان و تهیه دهها گزارش و خبر بعنوان افتخار شاخص خود یاد کرد و افزود: در این مدت زندگینامه سی نفر از هنرمندان نامدار کردستان را مکتوب کردیم تا چراغ راه جوانان باشد تا با بزرگان فرهنگ و ادب و هنر این مرز و بوم آشنا شوند و در مسیر آنان گام بردارند.

استاد ایرج بهرام نژاد به تولد دوباره خود پس از آشنایی و خوانش اشعار حضرت غوث گیلانی اشاره کرد و افزود : به نفس گرم و قدسی آن حضرت مددکار و مددرسان نیازمندان و دربندان شده و تاکنون ۴ زندانی محکوم به قصاص و ۱۷ زندانی جرائم مالی غیرعمد به لطف و مدد حضرت دوست آزادی را به آغوش کشیده اند و من در ۶۴ سالگی همچنان به برکت آن سیلی قدسی پدر در مسیر فرهنگ و نیکوکاری گام بر میدارم و خاک پای هنر هستم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰