خرمشهر برای ایران: یکپارچگی جماعت تصوری و زخمی بر حافظه تاریخی

بندیکت اندرسون، یکی از متفکران تاثیر در حوزه ملی گرایی، معتقد است که جماعات و ملت ها از طریق تصورات مشترک پدید می آیند و یکپارچگی خود را حفظ می کنند؛ یعنی هرگاه مجموعه ای از افراد در تصوری از خود اشتراک داشته باشند و بتوانند این تصور مشترک را بازتولید کنند می توانند وحدت […]

بندیکت اندرسون، یکی از متفکران تاثیر در حوزه ملی گرایی، معتقد است که جماعات و ملت ها از طریق تصورات مشترک پدید می آیند و یکپارچگی خود را حفظ می کنند؛ یعنی هرگاه مجموعه ای از افراد در تصوری از خود اشتراک داشته باشند و بتوانند این تصور مشترک را بازتولید کنند می توانند وحدت اجتماعی خود را حفظ کنند. ملت ها نمی توانند مختصات جغرافیایی و نقشه ها و حکومت ها را بنیاد ملی قرار دهند، بلکه حدود سرزمینی و حکومت خود بر بنیاد ملیت شکل می گیرد. حال این ملیت چگونه ساخته می شود؟ از طریق برساخت اجتماعی تصورات مشترک که اندرسون آن را جماعات تصوری می نامد. جوامع برای حفظ یکپارچگی درونی خود باید از نمادها، روایت ها، تاریخ و … مشترک استفاده کند تا تصوری مشترک را برسازد که به همه افراد اجتماع احساس تعلق بدهد. اگر این تصور مشترک به دلیلی از دلایل مخدوش شود و دگرگون شود دیگر آن ملت تغییر کرده است. حال اگر این نکته را بر زمانی که خرمشهر تحت اشغال نیروهای بعثی بود حمل کنیم خواهیم دید که چرا آزادسازی خرمشهر هنوز در ذهن ایرانی ها چنین مهم و پرشور حضور دارد؛ ایران بدون خرمشهر صرفا ایران بدون یک شهر نبود بلکه تصور مشترک جامعه ایرانی درباره خود را در معرض دگرگونی قرار می داد. اگر خرمشهر آزاد نمی شد این تصور مشترک اجتماعی دچار تضعیف می شد و معنی آن این نیست که تنها یک شهر از دست رفته است، بلکه معنی آن این است که احساس ملی و وطنی ایرانیان تضعیف شده است؛ آنها قرن ها، بل چند هزاره، خرمشهر شهری ایرانی بوده است و تصور مشترک ایرانیان شامل آن هم می شده است. چنین است که بازپس گیری خرمشهر این قدر برای احساس ملی ایرانیان مهم بوده است. آنها خرمشهر را نمادی از غرور ملی خود می دیدند که در معرض لطمه خوردن بود. از طرف دیگر،حس وطن پرستی با زخم ها و آسیب هایی که می خورد گاهی محکم تر می شود؛چنانکه ارنست گلنر و دیوید اسمیت هرکدام از منظری خاص به نقش آسیب ها و کینه های تاریخی پرداخته اند. جنگ های تحمیلی، از دست دادن شهرها و اشغال گری نمونه هایی هستند از مصایبی که ملت ها به صورت جمعی آن را تجربه می کنند و از آن رنج می برند. اما وجود این زخم تا زمانی که امیدی باشد باعث تقویت احساس ملی می شود و آن را شعله ور می کند؛ زیرا همچون زخم هایی هستند که خونابه از آن روان است و هر لحظه به همه اعضای جامعه گوش زد می کنند که نیاز به درمان دارند. از این رو است که متفکران معتقد هستند که گاهی این زخم ها و آسیب ها حس ملی را شکوفا می کنند. چیزی که در آزادی خرمشهر نیز دیده می شد. پس از بیش از یک سال و نیم اشغال شهر، وقتی اکثر ایرانیان بیش از هر زمانی احساس می کردند که باید با وحدت و ملی گرایی این زخم را درمان کنند. پیروزی بزرگی که تقریبا هیچ کس درباره آن جز احساس غرور نمی کند. هنوز برای نسل جدید بخشی از این تجربه قابل درک است که نشان می دهد حافظه تاریخی ایرانیان توانسته است این احساس وطنی را همچنان بازتولید کند.