یادداشتی از امید استادنوروزی

شهرداریها و دستفروشان

انتشار فیلم درگیری مأموران شهرداری قزوین با دستفروشان، بار دیگر تناقض نگاه جامعه به این معضل قدیمی را آشکار کرد؛ مردمی که از یک سو خواستار نظم و انضباط شهری‌اند، از سوی دیگر طاقت دیدن سختی معیشت دستفروشان را ندارند.

امید استادنوروزییادداشت: امید استادنوروزی

تصاویر درگیری مأموران اجرائیات شهرداری قزوین با دستفروشان، در چند ساعت فضای مجازی را پر کرد. نکته جالب اینکه مردمی که تا دیروز میگفتند شهرداری چرا با سد معبر برخورد نمی‌کند؟، با دیدن یک ویدئوی خشن، بغض کرده و شهرداری را به بیرحمی و بی انصافی در برابر ضعفا متهم کردند. چند روز بعد هم خبر رسید خیرین برای آن دستفروشان مغازه خریده‌اند، خبری که بازتابی گسترده داشت و بار دیگر نشان داد ایرانی‌ ها بیش از آنکه اهل “حل مسأله” باشند، اسیر موجهای زودگذر احساسات هستند.

بیایید صادق باشیم، همه ما در این تناقض شریکیم. از یک طرف نظم و قانون میخواهیم، از طرف دیگر به حق طاقت دیدن ناراحتی دستفروشان را نداریم. میخواهیم پیاده‌روها خلوت و مرتب باشد، اما همانجا می‌ ایستیم و از دستفروش خرید هم میکنیم.

مسأله دستفروشان یک مشکل ساده شهری نیست، زخمی است که سالها روی تن اقتصاد این کشور نشسته است. بیکاری، گرانی و نبود حمایت از مشاغل خرد، بسیاری را به پیاده‌روها کشانده است. اما مدیریت شهری هم نمیتواند نسبت به حق مردم بر انضباط و آسایش بی‌ تفاوت بماند. اینجاست که ما دوباره گرفتار همان چرخه قدیمی میشویم: وقتی بحران سرباز میکند، همه یادمان می‌ افتد که نیاز به راه‌ حل داریم.

باید بپذیریم پیشگیری همیشه بهتر از درمان است. اگر شهرداری‌ ها برنامه های حمایتی برای دستفروشان برپا کنند و دولت خدمات حداقلی برای این قشر فراهم آورد، اگر مردم هم کمی از نگاه لحظه‌ای و احساسی فاصله بگیرند، دیگر شاهد صحنه‌ هایی نخواهیم بود که هم شأن دستفروشان را له میکند و هم تصویر مدیریت شهری را مخدوش.

لذا برای خروج از این چرخه لازم است:

اولا” سیاستهای پیشگیرانه اتخاذ شود، یعنی ایجاد بازارچه‌های رسمی و حمایتی برای دستفروشان، ساماندهی مشاغل سیار و فراهم کردن بیمه و خدمات حداقلی.

دوما” گفتگوی اجتماعی شکل بگیرد، مردم باید بدانند که هم نظم شهری و هم معیشت دستفروشان حق است و تقابل این دو، جامعه را به دو قطب خشم و دلسوزی بی‌ نتیجه میکشاند.

سوما” شفافیت مدیریتی در عملکرد شهرداریها تقویت شود، اگر شهرداری به جای برخوردهای دفعی، برنامه‌ی مدون و شفاف ساماندهی ارائه دهد، هم اعتماد مردم جلب میشود و هم فضا برای سوء برداشتهای احساسی کاهش می یابد.

این یادداشت نه برای تبرئه شهرداری است و نه برای قهرمان‌ سازی از دستفروشان. حرف ساده این است: تا وقتی ما مردم میان عقل و احساس، میان خواسته و عمل، این‌ چنین مردد باشیم، نه دستفروشان شریف به آرامش میرسند و نه شهر سامان میگیرد!

در نهایت، ما باید بیاموزیم که مشکلات اجتماعی را با تصمیمهای لحظه‌ای و موجهای هیجانی نمیتوان حل کرد. دستفروش امروز، محصول ساختارهای اقتصادی و مدیریتی دیروز است. اگر به جای پاک کردن صورت مسأله یا دلسوزی لحظه‌ای، سراغ اصلاح ریشه‌ها برویم، شاید روزی برسد که خبرهای ما نه از درگیری و زد و خورد، بلکه از ساماندهی درست و همزیستی عادلانه‌ی همه‌ی شهروندان باشد.