آیا فروش ۴۰ میلیاردی تضمین خوب بودن یک فیلم است؟/ دریغ از لبخند!
به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، «سینمای شیشهای» عنوان بستهای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلمهای تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آنها برای تماشا در خانهها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم. در شماره دهم از «مطرب» میگوییم. نه این […]
به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، «سینمای شیشهای» عنوان بستهای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلمهای تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آنها برای تماشا در خانهها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم.
در شماره دهم از «مطرب» میگوییم. نه این بار قرار نیست بخندید، تمام تصوری که از کمدی، سینمای شانه تخممرغی، سخیف و هر آنچه را که به سینمای طنز با المانهای خنده اطلاق میکنند، از ذهنتان دور بریزید. فریب آن چهل میلیارد تومان فروشش را هم نخورید. شما در اینجا عملا با یک فیلم مطول روبهرو هستید که نه تنها خندهای بر لبانتان نمیآورد بلکه مدام در ذهنتان این پرسش مطرح میشود که چرا این فیلم تا این میزان فروش کرده است؟ در تمام آن ۱۴۴ دقیقه نمایشش مدام منتظر یک دیالوگ طنز، یک موقعیت کمیک، یا دست کم یک شوخی خنده دار هستید اما این اتفاق نمیافتد که نمیافتد.
از مصطفی کیایی کارگردان «مطرب» اتفاقاً فیلمهای خوبی در ذهن داریم، همان فیلمساز جوانی که «خط ویژه»، «عصر یخبندان»، «بارکد» و… را ساخته است. یک پای ثابت فیلمهایش هم همیشه دو کاراکتر هستند که میتوانیم به آنها لقب «احمق و احمقتر» را بدهیم که موقعیتهای کمیک را ایجاد میکنند اما در «مطرب» حتی از همان دو تا هم خبری نیست. فیلم اتفاقاً دیالوگهای ظاهراً سیاسی-اجتماعی هم دارد اما این تکهپرانیها هم به کمکش نیامده است. اینگونه «مطرب» تبدیل به ضعیفترین تجربه «سینمایی» کیایی شده که متأسفانه بیشترین سود اقتصادی را برای او رقم زده است.
دوربین را یک گوشه بکارید، مسایل سیاسی- اجتماعی دهه ۶۰ را با عنوان فیلمنامه کمدی پیش رویتان قرار دهید، فضاها را هم به شمایل همان دوران دربیاورید گاهی هم پلی به آینده بزنید؛ شما حالا یک فیلم کمدی با فروش چند میلیاردی فارغ از کیفتیش دارید؛ این فرمول تولید اکثر فیلمهای کمدی بفروش در این چند ساله بوده که «مطرب» هم از همین فرمول پیروی کرده است، اثری که حالا لقب پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به یدک میکشد!
نکتههایی که شاید جالب باشد بدانید
جذابیتهای کشورهای خارجی در این چند ساله به یکی از المانهای سینمای ایران تبدیل شده است این موضوع نه تنها در فیلمهای کمدی که در فیلمهای جدی اجتماعی هم دیده میشود. در «مطرب» هم سفری به ترکیه داریم تا نقدی به موضوع مهاجرت را ببینیم، که چه میشود آدمها دست به مهاجرت میزنند اما «مطرب» زبانش در بیان این موضوع قاصر است ولی به جایش خوب زرق و برق ترکیه را نشان میدهد. به اعتبار همین مساله هم هست که شوخیهای زردش را از دل ماجرا بیرون میکشد.
اما کارگردان چه میخواهد بگوید؟ نقدش به چیست؟ به شرایط فرهنگی که اجازه نمیدهد یک هنرمند به فعالیتش ادامه بدهد؟ پس چرا در بیان این مسایل ناکارامد است؟ عمده دلیلش را میتوان در فیلمنامه آن دید. فیلمنامهای که مصطفی کیایی خودش نوشته است، فیلمنامهای که داستانش جلو نمیرود و مدام درجا میزند. به علاوه اینکه دیالوگهای گل درشتش در زمان انتقاد کار دستش میدهد.
«اینها به ما میگویند مطرب» همین دیالوگ کافی است تا به قدری از فیلم بیرون بزند که نه خندهتان بگیرد و نه نقدش را جدی بگیرید.
کارنامه فیلم در زمان اکران عمومی
این واقعیتی غیرقابل کتمان است که فیلم توانسته طیفی از مخاطبان را با خود همراه کند، به گیشهها رونق بدهد، بخشی از ضرر سینماها به واسطه اکران بیرمق تابستان گذشته را جبران کند که رد پای این موضوع را میشود از تبلیغ دهان به دهان مردم جستجو کرد. بخشی از این رضایت به دلیل به تصویر کشیدن ایده برخی افراد جامعه است که با پیش آمدن کوچکترین مساله راهی جز مهاجرت پیش رویشان نمیبینند و «مطرب» به خوبی توانسته از این ظرفیت استفاده کند.
«مطرب» میخواهد از درد یک هنرمند بگوید اما یک خواننده کوچهبازاری را در نقش یک هنرمند جا میزند و موزیسنش را در حد یک مطرب تنزل میدهد یعنی در عین حال که میخواهد به اوضاع یک خواننده نقد داشته باشد آن را به ذلت میکشاند. چنان که دم دستیترین دغدغهها و اتفاقات در فیلم رقم میخورند. البته نباید از این موضوع هم صرف نظر کرد که فیلم تلاشی جدی دارد تا فضای نوستالژیک از موسیقیهای سالهای دهه ۶۰ تا دیگر موقعیتهای خاطرهساز ایجاد کند اما حقیقت این است که حتی در این موضوع هم ناتوان است.
این فقط کیایی نیست که تعریف روشنی از فیلم موزیکال ندارد و این موضوع او را تا آنجا میرساند که فیلمش را یک اثر موزیکال معرفی میکند. در این سالها خیلی از کارگردانها دچار چنین اشتباهی شده اند. به صرف اجرای چند آهنگ قدیمی که حتی حس ناب آن روزها را برایمان تداعی نمیکند، نمیشود به یک فیلم لقب موزیکال داد.
در کنار این ویژگیها فیلم «مطرب» در زمان اکران عمومی در میانه یک دو قطبی جدی قرار داشت؛ عدهای از مخاطبان که بهشدت به آن علاقمند بودند و دیگران را هم به سالن سینما فرامیخوانند، توانستند فروش بالای فیلم را ضریب بدهند، در مقابل اما گروهی که بالاتر از «سرگرمی» حساسیتهایی حداقلی نسبت به «سینما» بهعنوان یک «هنر» داشتند، علیه فیلم موضعگیریهای تند و تیزی داشتند.
در فضای رسمی رسانههای تخصصی سینما اما تکلیف مشخصتر بود؛ غاطبه منتقدان سینمایی و اصحاب رسانه در گروه دوم مخاطبان «مطرب» جای داشتند که آن را جزو فیلمهای پرفروشی قرار دادند که فروش ۴۰ میلیاردیاش هم هیچ پشتوانهای برای اثبات «خوب بودن» آن نبود!
آیا شما هم این فیلم را دوست خواهید داشت؟
احتمالا اگر در سینما تماشایش کرده باشید از میانه فیلم به این فکر کردهاید که کاش میشد موس زیر دستتان باشد و مدام فیلم را جلو بزنید تا اندکی از این فیلم کشدار رها شوید و زودتر بفهمید سرانجام این زیادهگوییها چه خواهد شد؛ در خانه لااقل این امکان را دارید!
فارغ از این مسئله اما نسبت مخاطب با فیلم «مطرب» به شدت متأثر از انتظاری است که او از «سینما» دارد. اگر از آن دسته مخاطبان سینما هستید که بهدنبال تفریح صرف و یک دورهمی با حضور چند بازیگر مطرح سینما هستید، شاید «مطرب» آزارتان ندهد و بتوانید در جمع خانواده و دوستان در خانواده به تماشایش بنشینید.
اما اگر انتظاری جدیتر از یک فیلم دارید و در کنار محتوا، نسبت به قواعد و ساختار سینمایی هم حساسیتهایی دارید، «مطرب» نمیتواند پیشنهاد مناسبی برای اوقات فراغتتان باشد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰