اصالت هنر و قوت حکمت‌مان را در مقابل کرونا به منصه ظهور بگذاریم

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، حکمت‌الله ملاصالحی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و از نظریه پردازان دو حوزه «فلسفه باستان شناسی» و «باستان شناسی دین در ایران» در تازه‌ترین یادداشت خود با عنوان «جامعه و جهان تقابل‌ها» به ضرورت استحکام جامعه و پایمردی ایرانیان در مقابل سختی‌ها پرداخته است. به باور او وقتی شرایط نامتعارف […]

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، حکمت‌الله ملاصالحی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و از نظریه پردازان دو حوزه «فلسفه باستان شناسی» و «باستان شناسی دین در ایران» در تازه‌ترین یادداشت خود با عنوان «جامعه و جهان تقابل‌ها» به ضرورت استحکام جامعه و پایمردی ایرانیان در مقابل سختی‌ها پرداخته است. به باور او وقتی شرایط نامتعارف شده و اوضاع خطرخیز و مخاطره انگیز می‌شود، اینجاست که هر کسی و هر جامعه‌ای اصالت هنر و همت و قوّت حکمت و خرد و اخلاق و ایمان و معنویت خود را در میدان عمل می‌تواند به منصه ظهور و به تماشا بگذارد.
ملاصالحی صاحب کتاب‌هایی چون «درآمدی بر معرفت‌شناسی باستان‌شناسی»، «باستان‌شناسی دین: با فانوس نظر در جست‌وجوی آئین‌های گمشده» و «باستان‌شناسی در صافی جستارهای فلسفی» است. متن تازه‌ترین یادداشت او را در ادامه بخوانید:
ایرانیان و یهودیان باستان نخستین مردمی بودند که در روشنگاه حکمت و خرد نبوی مرز میان روشنایی و تاریکی تقابل میان راستی و دروغ کشمکش و نبرد میان نیکی و بدی را آفتابی و عریان و شفاف سازی کردند. این مرزبندی و شفاف سازی تحولی بود بس عظیم بس مهم و بس سرنوشت ساز که در جهان باستان اتفاق می‌افتاد. گذار از یک جامعه و جهان اسطوره‌ای و الوهیت‌های مشرکانه و حرکت به سوی انفتاح و افتتاح تاریخی نبوی و یکتاپرستانه در میان ایرانیان و یهودیان عهد باستان تحولی بود با ابعاد هستی شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی و مدنی و معنوی به غایت عظیم. به تعبیر عارف و شاعر شهیر خراسانی ما حضرت مولوی:
حق فرستاد انبیا را با ورق
تا گزید این دانه‌ها را بر طبق
پیش از این ما امت واحد بُدیم
کس ندانستی که ما نیک و بدیم
قلب و نیکو در جهان بودی روان
شب همه شب بود و ما چون شبروان
تا برآمد آفتاب انبیا
گفت ای غش دور شو صافی بیا
این برآمدن آفتاب نبوت و دور شدن غش الوهیت‌های مشرکانه عصر و عهد اساطیرالاولین و برآمدن خورشید و طلوع آفتاب حکمت و خرد نبوی در میان ایرانیان و عبریان عهد باستان تحولی بود بس عظیم و مه بانگی بود به غایت ُستُرگ با ابعاد هستی شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی و مدنی و معنوی که در ایرانشهر جهانی عصر و عهد هخامنشی بمعنی الاخص و خاورمیانه نبوی شده بمعنی الاعم اتفاق می‌افتاد.
البته و صد البته یک جامعه و جهان مطلق نیک یا مطلق بد، مطلق زیبا یا مطلق زشت، مطلق رحمانی و یا مطلق شیطانی، در قاعده و قانون و قالب این عالم در نمی‌گنجد. در سپهر اندیشه می‌توان چنین جامعه و جهانی را تخیل و تصور و طراحی کرد لیکن در مقام و میدان عمل تحققش ناممکن و ناشدنی. طراحان مدینه‌های فاضله و ضاله و جاهله هم تحققش را در «اوتوپیا (ΟΥ-ΤΟΠΙΑ)» یعنی در لامکان می‌جستند و می‌یافتند نه فی المکان که البته تناقض دیگری را دامن می‌زدند.
باری قاعده و قانون این جهان علی الخصوص قاعده و قانون دنیا یعنی جهان بشری شده قاعده و قانون علت‌ها و سبب‌ها و دلیل و معلول‌ها و مدلول و راستی‌ها و کژی‌ها و زیبایی‌ها و زشتی‌ها و تقابل و کشمکش میان اضداد است و انداد. به تعبیر حضرت مولوی در مثنوی:
پس نهانی‌ها به ضد پیدا شود
چون که حق نیست ضد پنهان بود
جامعه و جهان بشری جامعه و جهان نسبت‌هاست. به نسبت و در نسبت باید محکش زد و سنجید و فهمید. موفق و ناموفق بودن و سعادتمند و شقاوتمندیشان را در نسبت می‌توان محک زد و فهمید. جامعه و جهان بشری ما همان دنیای برآمده و برساخته امکانات و ظرفیت ها و استعدادها و توانمایه های وجودی بشری ما از هر جنس و نوع و طور و قسم است. جانوران حیات وحش طبیعت دارند و آدمیان دنیا. دنیایی که هم داد را در آن می توان جاری کرد هم بیداد را هم مزرعه‌های سبز رفاه را در آن گسترد هم بیان و برهوت فقر را در آن گسترش داد هم طبل سعادت و نیکبختی را در آن می‌توان کوبید هم شقاوت و بدبختی را در آن تجربه کرد. هم از راستی راست کاران و درست کاران طریق درست زیستن و راست گفتن را در آن آموخت هم از کژی کژاندیشیان و کژرفتاران و روان در آن آسیب دید و زیان برد هم گناه و معصیت و مصیبت را در آن تجربه کرد هم حلاوت شرم و پاکی و پرهیزکاری را در آن چشید و زیست. خلاصه سخن آنکه هم کشمکش و تقابل نیکی و نیکخواهان را با بدی و بدخواهان و بدکاران را در آوردگاه آن آزمود هم خدمت خادمان را هم خیانت خائنان را شاهد بود. چنین است جامعه و جهان بشری ما.
اتفاقاً هرجا و هرگاه شرایط را نامتعارف‌تر و اوضاع را دشوار و خطر خیزتر و جامعه‌ها را در معرض مخاطرات سهمگین‌تر و در آوردگاه دست و پنجه فشردن با معضلات سنگین‌تر و در کوره پیچ‌های صعب العبورتر یافته‌ایم خروج و بر صحنه آمدن و تقابل و کشمکش نیروهای متعارض از هر جنس و نوع و قسم نهفته و نهان در لایه‌ها و زیرلایه‌های درون جامعه‌ها را فراگیرتر و جدی‌تر و شفاف‌تر و آفتابی‌تر و آشکارتر و پر قوّت‌تر هم شاهد بوده‌ایم هم آزموده‌ایم هم از سر گذرانده‌ایم.
مادام که پای آزمون و کارزاری در میان نیست. تا آن هنگام که اوضاع عادی و ایام بر وفق مراد است همه چیز مساعد موافق طبع و به مصلحت و به منفعت است در حرف و قول مدعیان اخلاق و ایمان و عمل نیک و نیکخواه مردمان بسیارند؛ وقتی شرایط نامتعارف می‌شود و اوضاع خطرخیز و مخاطره انگیز و به آوردگاه آزمون فراخوانده می‌شویم اینجاست که هر کسی و هر جامعه‌ای اصالت هنر و همت و قوّت حکمت و خرد و اخلاق و ایمان و معنویت خود را در میدان عمل می‌تواند به منصه ظهور و به تماشا بگذارد. اتفاقاً در چنین برهه‌ها و بحران‌ها و موقعیت‌های دشوار و خطر است که جنود شرّ و شیطان هم خروج کرده و کارزار فراخوانده می‌شوند. کار نیک همیشه شر برانگیز بوده است. قرآن را ببینید: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ؛ و همچنین برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم» (آیه ۱۱۲ سوره انعام).
ویروس کرونا نه آغازین و نه فرجامین ویروس مسری و مهلکیست که با آن دست و می‌فشاریم و دست و پنجه خواهیم فشرد. شواهد و قرائن فراوان به ما می‌گویند و ما را متقاعد می‌کنند؛ جامعه‌هایی که در آوردگاه‌های آزمون تاریخ از هر جنس و نوع و قسم، در میانه میدان مانده‌اند و با خطرها و مخاطرات سنگین و سهمگین دست و پنجه فشرده‌اند هم آزموده‌تر و قوی‌تر و ایمن‌تر به حیات خود ادامه داده‌اند هم شکوفان‌تر و عزتمندانه زیسته و سروری کرده‌اند.
یک جامعه و جهان تهی از تموج و تحرک و تغیر و تحول بدون حس همبستگی اجتماعی و حکمت و خرد و دلیری رویارویی با مخاطرات بدون اخلاق و ایمان و امید به نیک زیستن و نیکخواه آدمیان بدون بدون کشمکش و دست و پنجه فشردن با نیروهای شر و شیطان؛ سرد و بی روح و مرده و ملال آور و قبرستانی بیش نیست. و چه تغیر و تحولی انسان سازتر و سرنوشت سازتر از تحول و تغیّر از درون.
دانشگاه تهران: ۱۴/۱۲/۱۳۹۸ هجری خورشیدی