بازی مرکب؛ نمایش نابودی معنا و نیهیلیسم دهشتناک است

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، در ماه های اخیر پس از پخش سریال «بازی مرکب» واکنش های متفاوتی نسبت به این سریال صورت گرفت و نقدها و تحلیل های بسیاری درباره آن نوشته شد متنی که در ادامه می‌خوانید یادداشت بهزاد اسدی، فیلمساز ، دانشجوی دکتری فلسفه هنر دانشگاه تهران شمال درباره این سریال است. […]

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، در ماه های اخیر پس از پخش سریال «بازی مرکب» واکنش های متفاوتی نسبت به این سریال صورت گرفت و نقدها و تحلیل های بسیاری درباره آن نوشته شد متنی که در ادامه می‌خوانید یادداشت بهزاد اسدی، فیلمساز ، دانشجوی دکتری فلسفه هنر دانشگاه تهران شمال درباره این سریال است.
کارل مارکس در کتاب ایدئولوژی آلمانی (Die Deutsche Ideologie) می نویسد؛«فقط در اجتماع با دیگران است که هر فرد وسایلی برای پرورش استعدادهایش در هر راستا ای را دارد از این رو فقط در اجتماع است که آزادی شخصی ممکن می‌شود از این منظر آزاد بودن چیزی نیست جز تحقق بخشیدن به خود با دیگران آزادی مترادف اجتماعی در حال کار کردن است، یعنی اجتماعی موفق». به نظر مارکس آزادی فردی یک مکر است: نیرنگ سرمایه.
بیونگ چول هان فیلسوف آلمانی کره ای در کتاب روان سیاست خود می‌گوید؛ «ما در مرحله خاصی از تاریخ زندگی میکنیم. آزادی موجب الزام و اجبار می‌شود. آزادیِ توانستن حتی اجبار بیشتری ایجاد می‌کند تا بایستنِ طرفدار نظم، که فرامین و ممنوعیت هایی صادر می‌کند. بایستنِ حدی دارد. در مقابلش، توانستن حدی ندارد. به همان میزان توانستن مستلزم اجبار نامحدود است به این ترتیب خود را در موقعیتی متناقض می‌یابیم. از لحاظ فنی، آزادی به معنی متضاد اجبار و الزام است آزاد بودن یعنی آزاد بودن از الزام. ولی حالا خود آزادی، که متضاد الزام فرض می‌شود، اجبار تولید می کند. اختلالات روانی همچون افسردگی و فرسودگی روانی در اثر کار نشان دهنده بحران عمیق آزادی هستند. آزادی اکنون در حال تغییر جهت دادن به اشکال چندگانه اجبار است».
نمی‌توان منکر نگرش این فیلسوف کره ای الاصل بر روح و روان بازی مرکب شد. رسانه به عنوان بمباران مغز و روح انسان امروزی ما را در این بازی خبردار می کند. همه چیز سر پول و نظام سرمایه داریست وقتی که اخبار و تلویزیون در بک گراند قصه بازی مرکب خبر از ۹۴ درصد بدهکاری مردم وام گرفته به بانکهای کره را می دهد این یعنی مردم تا مفرغ آلوده سیستم سرمایه شدند.
و حال اینجا هست که بازی آغاز می‌شود یعنی جایی که سرمایه‌داران بزرگ، بشر توده زخمی و نابود شده را به بازی می گیرند و آن را دستاویزی برای تفریح و سرگرمی خود می پندارند. این حرکت مهم بازی مرکب فقط مقابله و دهن کجی به نظام سرمایه و پول نیست، او دارد کمونیست توده، یکسان و بی تفکر را زیر سوال و شماتت می‌برد و حرف اصلی او نه مبارزه با بورژوازی و نه پرولتاریا است بلکه او دارد نابودی معنا و به طور اخص نیهیلیسم دهشتناک را در دنیای امروز به تصویر می کشد.
این جزیره بازی مرکب؛ گونه ای ارجاع به جزیره اسرارآمیز ژول ورن (Jules Verne) یا شاتر آیلند یا حتی زندان جزیره آلکاتراز هست. اگر ما همچنین بپذیریم که این ارجاع به اکوسیستم و قوانین جنگل است ، پس میتوان اَشکال ماسک ها را ارجاعی به سیستم ساختار و زندگی مورچه ها و کلونی آنها دانست. شکل ماسک دایره به معنی کارگر، شکل مثلث به معنی سرباز و مربع به معنی مدیر است. پلکان های عجیب و راهروها به اثر معروف موریس کرنلس اشر (به هلندی: Maurits Cornelis Escher – ۱۸۹۸ –۱۹۷۲) نقاش هلندی قرن بیستم به اسم نسبیت ارجاع داده می شود یکی از معروف ترین نقاشی هاست که دو ویژگی مهم دارد یکی جاذبه به صورت معمول در آن نیست و دوم در بی نظم ترین مکان ها هم نوعی نظم پنهان وجود دارد و می‌توان دید. یعنی نقطه عکس طراحی های دقیق و منظم لودویگ ویتگنشتاین.
افراد قدرت و سرمایه، توده فرودست و متلاشی شده را به بازی می گیرد یه بازی سرمایه داری، توده ای که منفک شده ، استیصال دارد ، به صورت منفرد ، تکی ، هدف و منفعت خود را مشخصا خودش می بیند تا در جمع و جامعه، این همان خواسته نظام سرمایه و پول است به طور شاخص امپریال و نئولیبرال است. هر کس فقط می‌خواهد خود را نجات دهد آنها بازی می کنند و می دانند که می میرند ولی آن صندوق یا قلک خوک نورانی پر از تلالوء پول بالای سرشان امانی بهشان نمی دهد که تفکری بکنند و از دام این قدرت هولناک سرمایه خارج شوند.
آنها همگی فرد به فرد با هر شغل و پرستیژی از بی پولی و بدهکاری به سراغ سَراب پول می آیند. در جایی که پرولتاریا نابود شود و توده به سمت تکثر یا پول سوق بُخورد، مسیر همین می‌شود که شمای فرد جامعه (کارگر، مهندس، نابغه دانشگاه، دزد، کاسب، شیشه ساز، زن خانه دار، پیرمرد، مهاجر، مرد و زن جوان بیکار و….) همه در یک ظرف در یک سمت قرار می گیرید و آن هم به نام بازی مرکب سرمایه داری است.
بیونگ چول در ادامه مقاله استثمار ازادی می نویسد ؛«امروز بنده نئولیبرال فاقد سیادت در واقع آزادی اربابی است که به تعبیر دیالکتیک هگل هیچ کاری نمی کند و لذت صرف می دارد برای هگل سیادت ارباب حاصل فائق آمدن او بر زندگی عریان و به جای خریدن خطر مرگ در این فرآیند است چنین افراطی زندگی و لذت بی حد و حصر برای بنده ای که فقط نگران زندگی عریان است بیگانه است ولی برخلاف آنچه اگر فرض گرفته کار کردن بنده را آزاد نمی کند بنده بَرده کار می ماند حالا بنده ارباب او را هم مجبور به کار می‌کند دیالکتیک امروز ارباب و بنده یعنی تمام یا بخشی به کار».
بنابراین اکنون پرسش این است که بیونگ چول هان را مطرح می‌کند«آیا لازم است آزادی را باز تعریف کنیم یا دو بار آن را ابداع کنیم تا از دیالکتیک مخربی که دارد آن را به اجبار تغییر می‌دهد بگریزیم یا خیر؟ نئولیبرالیسم نماینده نظامی به شدت کارآمد در واقع هوشمند برای استثمار آزادی است. هر چیزی که به اعمال و اشکال بیانگر آزادی تعلق دارد – احساس و بازی و ارتباط – به استثمار شدن منجر می‌شود. استثمار انسان ها بر خلاف میلشان ناکارآمد است استثمار دیگر موجب بازدهی نزولی می‌شود فقط وقتی آزادی را استثمار می‌کنیم، بازدهی بیشینه می شود».
برای افراد قدرت دیگر هیچ فرقی بین انسان با اشیا حیوانات و… وجود ندارد چون دیگر اخلاق، انسانیت، آرمان، شرف، دین – وجود معنوی، ظاهری، باطنی و خارجی ندارد همه چیز خلاصه می شود در پول چون هیچ وقت هیچ قشری، رهبری، دیکتاتوری، پیام آوری، قدرت که امروز پول داشته در هیچ برهه از تاریخ به خود ندیده است. به قول نیچه در کتاب دانش طربناک « ما او (خداوند) را کشته‌ایم» ، پول همه جاه طلبی های که بشر، بشر همه چیز خواه و خوار میخواهد به او می‌دهد؛ قدرت، سلطه، کنترل، آسایش و…..
شیب نیهیلیسم به قدری تند و سریع می‌شود ، سرعت می‌گیرد و به نقطه دهشتناک خود می‌رسد که مهمان های ویژه (VIP) با ماسک های طلایی شکل حیوان وار که بسیار طراحی عالی درتفکر و نبوغی داشته این انتخاب برایشان وارد می‌شوند.
می توانند اسپانسر اصلی و حامی مالی این بازی سرمایه داری خود همین چند نفر باشند همگی سفیدپوست ، همگی با زبان انگلیسی و لهجه آمریکایی که نماد امپریال و سرمایه داری در عصر امروز ما صحبت می کنند. همه ماسک ها از کتاب مزرعه حیوانات اثر مانا جورج اورول برداشت شده ولی در نکته قابل تامل هیچ ماسکی به آن شخصیت های حیوان کتاب شباهت ندارد این نشان از تغییر و ذائقه حیوانهای انسان نمای عصر تکنولوژی زده امروز با حیوانهای مزرعه حیوانات اورل دارد. حیوان امروزی جاه طلب تر و از جایگاه حیوانی دیروز هم پایین تر آمده و پست تر شده است همگی شخصیت ها نماد و نشانه های نظام ثروت ، سرمایه غربی را دارند اشاره دقیق اینکه نظام سلطه پول همه جا را گرفتند و دیگر هیچ جا امن نیست ، حتی شرق دور از نظام سرمایه داری و جاه طلبانه اش در امان نیست.
انسان ها شماره گذاری می شوند براساس شماره سنجش و پردازش می شوند چون دیتاهای کامپیوتر یک جزء کوچک و بی اهمیت از کل یک سیستم تکنولوژیک می‌شوند.مهمان های ویژه به خاطر هوس ها و سرگرمی های خود که همگی امر مطبوع شکل و حتی نازل تر از آن هستند آنها به روی معنا و مفاهیم اعداد شرط بندی میکنند مثل عدد ۶۹ یا بالعکس ۹۶ روی هر عدد یک میلیون دلار می گذارند. تا با باخت یا برد آن باعث ارضای میل سلطه، کنترل و قدرت خود بشوند.
چون در نظام ثروت و سرمایه سر رأسان قدرت دیگر هیچ چیزی آنها را ارضا نمیکند. رئیس این تشکیلات و حکومت این بازی وقتی در برج عاج خود با بازیکن برنده روبرو می‌شود می‌گوید مهم نیست چه می‌خرید، چه می‌خورید یا چه می‌نوشید، در نهایت همه چیز خسته کننده می‌شود. در جایی دیگر یکی از مهمان های ویژه می‌گوید من قبل تر ها روی اسب ها شرط بندی می کردم ولی دیگر برایم جذابیتی نداشت برای همین آمدم اینجا و روی این بازی شرط بندی می کنم و با خنده خون آشام وار ثروت می گوید که فرقی بینشان نیست. برای سرمایه دار انسان و اسب در یک راستا قرار می‌گیرد هر دو برای سود، لذت، شرط بندی و سرگرمیست. وقتی مهمان ویژه برهنه می شود تکامل و تصاویر کامل سرمایه‌داری را میتوانیم به وضوح ببینیم او سرپا ایستاده؛ فربه، بی قواره، میان ماسک حیوانی و بدن بی شباهت به انسان است و فرد توده بر زانو نشسته و به او زل میزند. بیونگ چول هان در کتاب روان سیاست خود در بخش بحران آزادی می نویسد «آزادی سرمایه از طریق آزادی فردی به خود شکوفایی می‌رسد در این فرآیند افراد توده جامعه که به آلت های تناسلی سرمایه تنزل می یابند». این تصویر تعریف کامل همین جمله چول هان است، مهمان ویژه فربه به دنبال ارضاء و سرگرمی هست. بیونگ چول هان در ادامه همان مقاله از والتر بنیامین نقل می کند؛
«سرمایه داری نوعی دین است. او میگفت سرمایه داری نماینده اولین نمونه فرقه است که گناه خلق می کند، نه کفاره را».
Der erste fall eines nicht entsuhnenden, sondern verschuldenden kultus.