جای خالی «سینما» در همکاری‌های ایران و چین/ درخواست پوتین چه بود؟

سردبیر پرس -گروه هنر-نیوشا روزبان: در بخش دوم مصاحبه با رائد فریدزاده معاون امور بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی درباره شرایط، اولویت‌ها مشکلاتی که در حوزه تولید مشترک سینمای ایران با دیگر کشورها وجود دارد، گفتگو کردیم. با توجه به تاکید معاون امور بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی مبنی‌بر زمان‌بر بودن ایجاد شرایط مناسب برای ایجاد قراردادهای […]

سردبیر پرس -گروه هنر-نیوشا روزبان: در بخش دوم مصاحبه با رائد فریدزاده معاون امور بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی درباره شرایط، اولویت‌ها مشکلاتی که در حوزه تولید مشترک سینمای ایران با دیگر کشورها وجود دارد، گفتگو کردیم.
با توجه به تاکید معاون امور بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی مبنی‌بر زمان‌بر بودن ایجاد شرایط مناسب برای ایجاد قراردادهای قابل اجرا برای همکاری مشترک در تولید فیلم‌های سینمایی، درباره همکاری با چین با این نگاه که این کشور بزرگترین بازار نمایش فیلم در جهان را دارد و قرارداد همکاری که بین ایران و چین بسته شده است، پرسیدیم که این مدیر سینمایی تاکید کرد هرچند زمینه همکاری در بخش‌های مختلف با چین فراهم شده اما همچنان جای خالی سینما در این همکاری‌ها احساس می‌شود.
وی به اهمیت بازار نمایش چین با بیان مثالی اشاره کرده و تاکید می‌کند که این بازار آنقدر اهمیت دارد که آقای پوتین هنگام امضای قرارداد با دولت چین، تاکید می‌کند که حداقل در سال یک فیلم از سینمای روسیه در سینماهای این کشور اکران شود.
بخش دوم این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:
* با توجه به اظهارات شما درباره ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت بخش خصوصی در خارج از کشور در تولید آثار مشترک، سعی شده تا از سینما و تولید مشترک به عنوان یک محصول استراتژیک برای مقابله فرهنگی در برابر آثار سینمایی که مستقیم ایران را به تروریسم متهم می‌کنند، استفاده کنید؟
شاید بتوان گفت چنین پروژه‌هایی ممکن بود ساخته شود، اما در این زمینه باید بگویم که همه چیز بستگی به این دارد که به سینما چه نگاهی داشته باشم. اینکه سینما را به عنوان یک هنر فراگیر و جهانگیر ببینیم که زبانش مختص هیچ ملت خاصی نیست و مخاطب جهانی دارد، در کنار آن نیز می‌توان به این فکر کرد که سینما را به عنوان یک ابزار جدی در حوزه دیپلماسی فرهنگی و عمومی ببینیم.
اگر بخواهم به عنوان یک شخصیت حقیقی به سینما نگاه کنم می‌گویم که هنر را به هر چیزی به عنوان ابزار تقلیل نمی‌دهم، چرا که اگر بخواهیم هنر را تقلیل دهیم ترجمان تقلیل یافته هنر به هر چیز دیگری به غیر از خود، خارج شدن از آن ساحت است و کارکرد آن را از دست می‌دهد و معتقدم زبان هنر تنها با زبان هنر قابل ترجمه است، الزاماً سینما فقط اثر هنری نیست و صنعت است. زمانی که به عنوان صنعت به آن نگاه می‌کنیم در حوزه دیپلماسی فرهنگی و عمومی و به عنوان قدرت نرم قطعاً می‌توان از آن بهره گرفت و ما نیز از این قدرت استفاده کرده‌ایم. البته باید بگویم استفاده ما از صنعت سینما در این زمینه به این صورت نبود که به‌عنوان سیاستگذار پروژه‌هایی را تعریف کنیم که بتوانیم از آن بهره ببریم بلکه سینمای ایران عرصه‌ای ایجاد کرد و بعد از آن دیپلماسی از آن بهره گرفت.

زمانی که در مراسم چند صد میلیونی اسم ملت ایران را می‌آورید، در حالی که ایران را به عنوان مدافع تروریست می‌شناسند، سینمای ایران و نماینده‌های آن به عنوان یک فرد فرهنگی تمام کلیشه‌های از پیش تایین شده را می‌شکند و مردم جهان می‌گویند اگر ایران تروریسم و یا مدافع تروریسم است این آقایی که اسکار می‌گیرد اینجا چه می‌کند و چگونه اینقدر فصیح درباره یک ملت صلح جو صحبت می‌کند.
زمانی که این امکان برای شما در عرصه جهانی فراهم می‌شود که مخاطب خاص خود را پیدا کنید و آن تصاویری که برای مردم جهان ساخته شده ناگهان شکسته می‌شود و از دل آن اثر هنری یا سینمایی که عرضه شده، یک لطافت و شاعرانگی را درک می‌کند که در واقع خصیصه‌های بارز سینمای ایران است که آن را یگانه کرده است. زمانی که چنین اتفاقی در عرصه‌های بین‌المللی هنر رخ می‌دهد هوش و ذکاوت سیاستمدار و سیاستگذار در عرصه بین‌الملل باید این باشد که از چنین فضای ایجاد شده‌ای بهره بگیرد. بی شک تولیدات مشترک می‌تواند چنین فضایی را ایجاد کند و باعث شکستن تصاویر کلیشه‌ای موجود شود، به همین دلیل هر تولید مشترکی که براساس فرآیند مرسوم ایجاد شده حتماً توفیقاتی را به همراه دارد. شاید اثری که تولید می‌شود مورد علاقه و ذائقه ما نباشد، فضایی را ایجاد می‌کند تا این تصاویر کلیشه‌ای کنار زده شود و تصویر جدیدی نسبت به ایران ایجاد شود.
دوباره تاکید می‌کنم که تولید مشترک می‌تواند زمینه ساز همکاری‌هایی شود که قطعاً در زمینه دیپلماسی فرهنگی و عمومی کارکرد بسیار بسزایی داشته است، این در حالی است که شاید در حوزه‌های دیگر هنری چنین امکانی وجود نداشته و باشد و شاید سینما تنها رسانه‌ای باشد که بتواند چنین فراگیری را ایجاد کند.
* زمانی که بحث تولید مشترک پیش می‌آید، بی‌شک اولویت‌هایی برای آن در صورتی که سینما را به‌عنوان یک صنعت نگاه کنیم، در نظر گرفته می‌شود که می‌تواند مورد توجه قرار گیرد که از آن جمله می‌توان به رونق اقتصادی، جذب سرمایه‌گذاری خارجی، تبادل هنرمندان در عرصه‌های مختلف سینمایی میان کشورها، معرفی فرهنگ و هنر ایران، به خصوص اکران عمومی فیلم‌های ایران به معنای گسترده و نه به معنای برگزاری هفته فیلم مثلاً در ونکوور کانادا آن هم در یک سالن ۱۰۰ نفری، اشاره کرد.
به نظر من تمام نکاتی که به آن اشاره کردید می‌تواند اهداف و اولویت‌های یک تولید مشترک به شمار رود، کاملاً درست و مهم است، اما پیش فرض‌هایی قبل از این اولویت بندی ها وجود دارد. اینکه شما بتوانید ادعا کنید که صاحب چیزی به اسم صنعت سینما هستید. تمام مواردی که به آن اشاره کردید به یک منظومه و چرخه صنعتی نیاز دارد که در کنار صنایع مجاوری که برای آن متصور هستید و در کنار بازاری که می‌تواند شامل صادرات نیروهای متخصص سینمای ایران به کشورهای دیگر باشد، قرار گیرد. («درخت خاموش» مثال بسیار خوبی است، آقای خرقه پوش که تدوین این پروژه را برعهده داشت بعد از اکران فیلم در جشنواره استانبول چندین پیشنهاد مختلف دریافت کرد و یا آقای آزادی آهنگساز این پروژه که جایزه نیز دریافت کرد، چندین پروژه خارجی دریافت کرد.)
تولید مشترک عرصه‌ای است تا بتوان شرایط را برای عرضه نیروی متخصص ایجاد کرد. از میان بازیگران نیز می‌توان گفت فرشته حسینی به این دلیل برای بازی در فیلم «فاطمه» انتخاب شد که بازی کوتاه او در فیلم «یلدا» دیده شد و کارگردان مورد نظر در جشنواره «ساندنس» این بازیگر را دیده و بعدها از ما خواست که این هنرپیشه در پروژه او حضور داشته باشد تولید مشترک عرصه‌ای است تا بتوان شرایط را برای عرضه نیروی متخصص ایجاد کرد. از میان بازیگران نیز می‌توان گفت فرشته حسینی به این دلیل برای بازی در فیلم «فاطمه» انتخاب شد که بازی کوتاه او در فیلم «یلدا» دیده شد و کارگردان مورد نظر در جشنواره «ساندنس» این بازیگر را دیده و بعدها از ما خواست که این هنرپیشه در پروژه او حضور داشته باشد، البته خواستار حضور نوید محمدزاده نیز بود.
لازم است این را یادآور شوم که تمام این اتفاقات زمانی رخ می‌دهد که صاحب چیزی به اسم صنعت باشید، یعنی هم صنعت سینما و هم صنایع مجاور مانند گردشگری، بازار گیم، اسباب بازی و دیگر بازارها را داشته باشد. فکر می‌کنم که ما هنوز به چنین مرحله‌ای نرسیده‌ایم و نمی‌توانیم درباره صنعت سینما در ایران حرف بزنیم، در واقع صنعت سینما یعنی ورود و خروج یک تک بازیگر خللی در آن صنعت ایجاد نکند، آیا واقعاً سینمای ایران اینگونه است؟
صنعت این است که دولت بتواند کنار بایستد و تنها نقش نظارتی داشته باشد این در حالی است که همچنان در سینمای ایران دولت مجبور به سرمایه‌گذاری است و یا از سینماها حمایت کند. هرزمانی که ما صنعتی داشته باشیم در آن صورت می‌توانیم بگوییم قابلیت عرضه صنعت سینمای خود را به کشورهای دیگر داریم و بعد از آن می‌توانیم ادعایی داشته باشیم.
با این شرایط و با توجه به فضای موجود تمام تلاش خود را در این زمینه داشته‌ایم و شاه کلید ورود به بازارهای مختلف تولید مشترک است به عنوان مثال بسیاری می‌گویند که چرا بازارهای منطقه را لحاظ نمی‌کنید؟ در سال‌های اخیر ما با کشورهایی مانند آذربایجان، ارمنستان، پاکستان، ترکیه، کردستان عراق تولید مشترک داشته‌ایم، تولید مشترک به عنوان تولید آن کشور وارد چرخه اکران کشور مورد نظر می‌شود و این اکران به معنای برگزاری هفته فیلم نیست، در چنین شرایطی می‌توان جنبه اقتصادی سینما را نیز دید، همانطور که «درخت خاموش» در حال حاضر در ترکیه در حال اکران است و ۱۵ درصد از سرمایه آن توسط فارابی تهیه شده است. ما تمام تلاش خود را برای ایجاد تولید مشترک انجام می‌دهیم.
* در چنین شرایطی می‌توان گفت که سینما در ایران بیشتر جنبه هنری دارد و صنعت در سینمای ایران در حال حاضر معنایی ندارد؟
درواقع باید بگویم که چنین تفکیکی را قائل نیستم چرا که هنر هم صنعت است، اگر بخواهم بگویم که چه جایی مزیت دارد که ورود صنعتی به سینما داشته باشیم بی شک سینمای هنری حرف اول را می‌زند و هنری در اینجا به معنای فیلم‌های «آرت هاوس» هست چرا که بودجه‌ای که حداکثر ما می‌توانیم روی یک فیلم سرمایه گذاری کنیم در ذیل این فیلم‌ها تعریف می‌شود که از جمله این فیلم‌ها می‌توان به آثار آقای فرهادی نیز اشاره کرد، گران‌ترین فیلمی که ما روی آن هزینه کرده‌ایم در برابر دیگر آثار سینمایی که در جهان تولید می‌شود بسیار کم هزینه بوده و می‌توان گفت که بودجه این فیلم‌ها معمولاً زیر ۳ میلیون دلار است.
ما هنوز نمی‌دانیم صنعت فیلم‌های هنری یا همان لوباجت هم برای خود یک بازاری دارد که اتفاقاً اگر سینمای ایران یک سینمای صنعتی بود بی شک سهم بسیاری از این بازار داشت، بازاری که می‌توانست بسیار سودآور باشد یعنی با هزینه کم، دست آورد بیشتری بدست می‌آورید. کل سینمای ایران و بخش زیادی از سینمای جهان در ذیل فیلم‌های لوباجت تعریف می‌شود و این تفکیک از نظر من می‌تواند ما را به سمت اشتباه راهنمایی کند، تاکید می‌کنم کل سینمای ایران در معنای سینمای «آرت هاوس» تعریف می‌شود، فیلم‌هایی که بودجه کلانی ندارد.
صنعتی شدن یعنی فرآیند تحقق یک فیلم را از لحظه خلق یک ایده تا اکران و پخش جهانی لحاظ کرده و برای هرکدام از اجزای آن فرآیند حرفه‌ای را تعریف کرده و آدم‌های حرفه‌ای را تعریف کرده تا بتوان آن کار را انجام داد. در هرکدام از این موارد ما با دست اندازهایی مواجه می‌شویم، ایده‌های بسیار خوبی وجود دارد که تا می‌خواهد روایت شود با مشکلاتی مواجه می‌شود و این مشکلات و دست‌اندازها از شروع روایت تا تبدیل شدن آن به فیلم و اکران و معرفی در عرصه جهانی وجود دارد. به همین دلیل ما نیازمند یک سیستم مناسب در زمینه تولید، پخش و اکران هستیم که البته این مساله نیز بسیار زمان بر است اما به این معنا نیست که برای ایجاد چنین شرایطی برنامه‌ریزی مناسبی نداشته باشیم و به رفع مشکلات کمک نکنیم. نباید فراموش کرد که پتانسیل جدی در این زمینه در سینمای ایران وجود دارد، طبق یک آمار مشخص شده است که نزدیک به ۸۰ هزار نفر دانشجوی هنر داریم و این نشان دهنده پتانسیل و توانایی هنر در ایران است که باید از آن بهره‌برداری کرد.
* در بخشی از صحبت‌های خود در زمینه ایجاد شرایط مناسب برای تولید مشترک به موانع مختلف و به طور غیرمستقیم به روابط سیاسی موجود بین کشورها اشاره کردید، با توجه اینکه چین بزرگترین بازار اکران و گیشه را در جهان دارد و با توجه به اینکه ایران و چین روابط خود در حوزه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی گسترش داده‌اند، سینمای ایران تا چه اندازه از چنین پتانسیلی برای رونق صنعت خود استفاده کرده است؟
می‌خواهم پیش از هر چیز یک مثال درباره رابطه سینمای ایران و چین بگویم، ۳ سال پیش یک گروه از چین که به ایران سفر کرده بودند، پیشنهاد دیدار با بنیاد سینمایی فارابی را داشتند، این گروه شرکت فیلم چین بود که بزرگترین شرکت تولید فیلم جهان چه در حوزه تولید و چه در حوزه توزیع و تجهیزات به شمار می‌رود، آقای لی مدیر این شرکت در این سفر به دیدن ما آمد که اخبار آن در رسانه‌ها نیز منتشر شد، وی در این دیدار رسماً علاقه خود را درباره همکاری با سینمای ایران را ابراز کرد، این توافقنامه همکاری که بین ایران و چین در حوزه سینما بسته شده است نیز در واقع از همین دیدار استارت خورد.
در این دیدار چند اتفاق رخ داد اول ابراز علاقه این کمپانی بزرگ برای تولید مشترک با ایران در حوزه سینمای کودک بود، در همین راستا یک فیلمنامه‌ای برای ما ارسال کردند که چندان مورد توجه ما قرار نگرفت و در نهایت با آقای مجیدی ارتباط برقرار کرده و با یکی از شرکت‌های زیرمجموعه این گروه وارد مذاکره شد. لازم است که این را هم بگویم که برای توافق‌هایی از این دست اگر قرار باشد بنیاد سینمایی فارابی با چنین کمپانی همکاری کند نیاز به یک توافقنامه «اگریمنت» است، طرف چینی پیشنهاد «اگریمنت» را ارسال کرد، اما ما در ایران به دلیل فرآیند طولانی که وجود داشت نتوانستیم آن را امضا کنیم.
در واقع یکی از معضلات موجود در این حوزه این است که آنقدر دست اندازهای حقوقی وجود دارد که باعث می‌شود، نتوانیم به سرعت وارد عمل شده و همین مساله باعث می‌شود تا یک سری از فرصت‌ها را از دست بدهیم، برای همکاری با این شرکت بزرگ چینی این را می‌دانستیم که اگر الان وارد مذاکره شویم حداقل ۵ سال دیگر به نتیجه می‌رسیم به همین دلیل تصمیم گرفتیم یادداشت «ام او یو» را امضا کنیم که این مساله نیز به دلیل تغییراتی که در سیستم سینمایی چین بوجود آمد، آنقدر طول کشید که بعد از ۲ سال پیگیری مستمر در نهایت این یادداشت تفاهم امضا شد.

* با توجه به اینکه همه شرایط فراهم بود چرا این توافق «اگریمنت» نشد و تنها در سطح «ام او یو» باقی ماند؟ در حالی که با توجه روابط میان ایران و چین زمان برای به نتیجه رسیدن توافق‌های «اگریمنت» وجود دارد.
در واقع نظر بخش حقوقی وزارت امور خاجه این بود که بنیاد سینمایی فارابی نمی‌تواند به تنهایی توافقنامه «اگریمنت» امضا کند و این توافقنامه باید در سطح دولت باشد، در چنین شرایطی اگر قرار باشد پای دولت به میان آید، پیش از هر چیز مجلس باید آن را تایید کند که همه این موارد فرآیند طولانی را به همراه دارد، چرا که عنوان «اگریمنت» می‌تواند بار حقوقی به همراه داشته باشد. متاسفانه حوزه فرهنگ چندان در اولویت نیست، حتی در همین قرارداد همکاری ۲۵ ساله‌ای که بین ایران و چین منعقد شده است من هیچ مورد فرهنگی ندیده‌ام. البته سفیر چین در جلسه‌ای که در سازمان سینمایی برگزار شده بود، درباره روند همکاری سینمای ایران و چین گفتگو کرد. مساله این است که اگر یکی از فیلم‌های ما در چرخه اکران سینمای چین قرار گیرد، به اندازه چند ده سال درآمد سینمای ایران کفایت می‌کند. اما مساله این است ما تنها کشوری نیستیم که از این پتانسیل با خبریم، بلکه همه کشورهای جهان نیز از آن اطلاع دارند. به همین دلیل وقتی تفاهم‌نامه‌ای بین روسیه و چین امضا می‌شود، آقای پوتین از رییس جمهور چین می‌خواهد که یک فیلم از سینمای روسیه در چین اکران شود و این امر در تفاهم‌نامه بین ۲ کشور ذکر می‌شود، این درحالی است که در روسیه در طول یک سال تنها ۲۸ فیلم خارجی می‌تواند اکران شود، البته این را هم نباید فراموش کرد که سینمای روسیه خود سینمای بسیار قوی بشمار می‌رود.
در حال حاضر آمریکایی‌ها با سرمایه گذاری‌های چند ۱۰ میلیون دلاری شرکت‌های خود را در چین ایجاد می‌کنند، هرچند مالیات‌های سنگینی از جمله مالیات‌های ۳۰ درصدی برای اکران هر فیلم در این کشور پرداخت می‌کنند اما بازهم چنین سرمایه گذاری برای آنها بسیار سودآور است. سال گذشته فیلم‌های آمریکایی در چین بیشترین بیننده را داشت ما نیز تمام تلاش خود را می‌کنیم تا با سفیر چین قرار بگذاریم تا تفاهم‌نامه اجرایی شود که البته باید برای طرف چینی نیز شرایطی را ایجاد کنیم که اجرای تفاهم‌نامه برای آنها جذاب باشد، نمی‌توان گفت ما می‌خواهیم فیلم خود را در چین اکران کنیم، چین هم می‌تواند چنین شرایطی را در ایران داشته باشد. آن زمان است که می‌گویند کل جمعیت سینمارو در ایران چقدر است؟ که در بهترین حالت ۳ میلیون نفر با بلیت ۴۰ هزار تومان است، پرفروش‌ترین فیلم در سینمای ایران مثلاً ۲۰ میلیارد تومان می‌شود که از نظر آنها این مبلغ چندان قابل توجه نیست.
مگر اینکه بخواهیم به صورت جامع یک تفاهم‌نامه با چین منعقد کنیم، همان چیزی که آقای لی به دنبال آن بود، در واقع آقای لی به دنبال یک جامعیتی در توافق با ایران بود. به این معنا که ممکن است یک خلاهایی در سینمای چین وجود داشته باشد که سینمای ایران در آن قوت دارد، به عنوان مثال سینمای چین مانند سینمای ایران در اسکار موفق نبوده و یا در جشنواره‌های برلین و کن تا این اندازه حضور نداشته است، سینمای ایران می‌تواند در چنین فضایی ورود پیدا کند و بگوید که ما می‌توانیم به صورت مشترک پروژه‌ای را تولید کنیم تا عرصه جهانی بهتر دیده شود.
از طرف دیگر می‌توانیم بگوییم که ما سینما و تجهیزاتی داریم که می‌تواند به‌روز شود و می‌توانیم از امکانات چین استفاده کنیم و یا ایران را پایگاه ایجاد بازار مشترک منطقه‌ای شود تا محصولاتی که تولید می‌شود با زبان فارسی برای بسیاری از کشورها قابل عرضه باشد. مساله این است که چینی‌ها به دنبال منافع ملی خود هستند اگر پیشنهادی به نفع منافع آنها باشد، آن را می‌پذیرند و اگر هم نه که تحت هیچ شرایطی آن پیشنهادها را نمی‌پذیرند.
اگر بتوانیم با تولیدات مشترک کوچک، چنین امکاناتی را فراهم کنیم، می‌توانیم موفق باشیم. در حال حاضر آمریکایی‌ها با سرمایه گذاری‌های چند ۱۰ میلیون دلاری شرکت‌های خود را در چین ایجاد می‌کنند، هرچند مالیات‌های سنگینی از جمله مالیات‌های ۳۰ درصدی برای اکران هر فیلم در این کشور پرداخت می‌کنند اما بازهم چنین سرمایه گذاری برای آنها بسیار سودآور است. سال گذشته فیلم‌های آمریکایی در چین بیشترین بیننده را داشت، صنعت سینمای آمریکا می‌پذیرد که هیچ‌گونه از ظواهر مذهبی و یا تحقیر چینی‌ها در فیلم‌ها نباید باشد تا بتواند در این کشور آثار خود را تولید کند.
یکی از دروازه‌های راهیابی به بازار چین، حضور در جشنواره‌هایی مانند «شانگهای» است، در واقع این جشنواره برای چینی‌ها از اهمیت بسیاری برخوردار است، شانگهای بازار بخش عمده سینمای چین را رقم می‌زند اگر در این جشنواره دیده شوید بی شک پخش کننده نیز خواهید داشت. کم کم باید یک مسیری را بروید و از طرف دیگر نیز یک سری امکانات را برای کشورهای دیگر فراهم کنید تا در ایران سرمایه گذاری کنند که البته این امر فراتر از حوزه سینمای ایران است، یعنی اگر اطمینان خاطر برای سرمایه گذار ایجاد نکنید نمی‌توانید در چنین مشارکت‌هایی موفق باشید، به عنوان مثال اگر نتوانید پلتفرمی ایجاد کنید که شرکت‌های خارجی از آن استفاده کنند و یا اکران فیلم‌های خارجی را در کنار فیلم‌های ایرانی راه اندازی نکنید و از طرف دیگر تامین سرمایه و امنیت خاطر را برای آن فراهم نکنید، بی شک صنعت سینما در کنار صنایع دیگر نمی‌تواند وجه بین المللی پیدا کند.
لازم است این را یادآوری کنم که تولید مشترک در سینمای ایران، پیش از هر چیز به ما کمک می‌کند و با استانداردهای سینمای جهان آشنا می‌شویم.
* پیش از این اعلام شده بود که برای همکاری با کشورهای اکو در زمینه تولید مشترک سینمایی، به توافق‌هایی رسیده‌اید، این طرح مشارکت به کجا رسید؟
بحثی بود که موسسه فرهنگی اکو و موسسه اقتصادی اکو بیاید و یک فاند مشترک ایجاد کنند تا کشورها ملزم شوند تا بودجه‌ای را به اشتراک بگذارند تا براساس فراخوانی که ارائه می‌دهد از پروژه‌های سینمایی حمایت کنند که متاسفانه با شیوع ویروس کرونا، این طرح به تعویق افتاد. در واقع قرار بود که یک اکوفاند تشکیل شود و براساس آن توافق اولیه آن امضا شد. همچنین بحث بود که در جشنواره‌های مختلف منطقه‌ای حضور پیدا کرده و ایده‌های خوب را انتخاب و به آن فاند دهیم. حتی با جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان نیز قراردادی بسته شده بود که بنیاد سینمایی فارابی در بازار این جشنواره حضور پیدا کرده و ایده‌هایی را انتخاب و حمایت کند، امیدوارم باتوجه به اینکه شرایط بهتر شده است بتوانیم بازار منطقه‌ای مناسب ایجاد کنیم تا قدرت چانه زنی برای حضور در بازار جهانی داشته باشیم.

منبع : مهر نیوز