خطرات توقف اجرای پروتکل الحاقی برای ایران/ وقتی چراغ را خاموش می‌کنید تکلیف چه خواهد بود؟

یک کارشناس سیاست خارجی گفت: با توقف اجرای پروتکل الحاقی، هرچقدر فرایند رسیدن به توافق طول بکشد به همان میزان فضاسازی منفی علیه ایران غالب خواهد گرفت.

سردبیر پرس:  فردا سه شنبه ۵ اسفند ماه ایران از پروتکل الحاقی خارج می شود و هنوز خبری از لغو تحریم ها نیست. دولت بایدن در هفته گذشته تلاش کرد تا با اقداماتی مانند عقب نشینی از مکانیسم ماشه چراغ سبزی به تهران بدهد. با این حال مقامات کشورمان همچنان بر سر موضع خود و شرطی که برای غربی ها تعیین کرده اند، هستند.تصمیم ایران برای خروج از پروتکل الحاقی تا چه اندازه می تواند در اینده برجام مفید باشد؟

گفتگو رضا نصری، حقوقدان بین المللی را در ادامه می خوانید؛

خطرات توقف اجرای پروتکل الحاقی برای ایران؛وقتی چراغ را خاموش می‌کنید تکلیف چه خواهد بود؟

نامه آمریکا به شورای امنیت در آستانه اتمام ضرب الاجل ایران اقدام آمریکا را چطور ارزیابی می‌کنید و آیا مجموع اقدامات اخیر را می شود یک نوع چراغ سبز به ایران در نظر گرفت؟  

دولت بایدن – با استناد به قطعنامه ۲۲۳۱ – طی نامه‌ای اعلام کرده قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت علیه ایران همچنان ملغی هستند. این یعنی، برخلاف سلف خود، برای قطعنامه ۲۲۳۱ وجاهت قانونی قائل شده است. بارزترین تاثیر و پیام این اقدام هم این است که دولت بایدن به صورت تلویحی اذعان داشته که آن دسته فرمان‌های اجرایی ترامپ علیه ایران که ناقض این قطعنامه باشند از منظر حقوق بین‌الملل غیرقانونی و باید لغو شوند. جدا از این،‌ دولت ترامپ مدعی بود قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت علیه ایران احیا شده‌ و قابل اجرا هستند و بر همین اساس خود را محق می‌دانست برای به اجرا گذاشتن آن‌ها از هر وسیله‌ای – از جمله توسل به نیروی دریایی برای توقیف برخی محموله‌های ایران – استفاده کند. دولت بایدن با ابطال این موضع و نمایش پایبندی به تصمیمات شورای امنیت عملاً احتمال وقوع این قبیل مزاحمت‌ها را هم به حداقل رسانده است. در نتیجه، در مجموع، این اقدام دولت بایدن اقدام خوب و مثبتی است.

به نظر می‌رسد که دولت بایدن از اظهار نظر زیاد در مورد مساله ایران خودداری می‌کند،  این عمل در شرایطی که به نظر می‌رسد غربی ها خود را برای فصل جدیدی از روابط با ایران آماده کرده اند چه معنایی دارد؟ 

دولت بایدن در مقطع کنونی چندین محذوریت سیاسی دارد. اولاً تایید چندین وزیر او همچنان در گرو تصمیم مجلس سنا و همکاری سناتورهای جمهوریخواه است. در نتیجه، فعلاً باید با احتیاط موضع‌گیری کند تا با کارشکنی‌ و باج‌خواهی‌های مخالفان سرسخت برجام در سنا مواجه نشود. دوم، بایدن باید به کنگره، افکار عمومی و گروه‌های خاص نشان دهد تسلیم فشار و ضرب‌الاجل‌های ایران نشده است. یعنی نشان دهد تصمیم به بازگشت به برجام، تابع خواسته و فشارهای ایران نیست، بلکه در جهت تأمین منافع آمریکا صورت می‌گیرد. اگر این تصور در واشنگتن – و سایر پایتخت‌های غربی – غالب شود که دولت بایدن مطابق زمان‌بندی و ضرب الاجل‌های ایران عمل می‌کند، مخالفان و رسانه‌ها به او فرصت تنفس نخواهند داد!

سوم اینکه دولت بایدن باید نشان دهد قصد ندارد مانند سلف خود تمام سیاست‌های دولت قبلی را – بدون طی کردن یک فرایند سنجش و ارزیابی – ملغی و معکوس سازد. یعنی باید نشان دهد بازگشت به برجام یک تصمیم واکنشی نیست، بلکه نقاط مثبت سیاست دولت قبل در فرایند تصمیم‌سازی دولت جدید لحاظ خواهد شد و از این جهت بایدن در سیاستگذاری با ترامپ فرق دارد! چهارم، بایدن باید نشان دهد رویکرد او به ایران تابع یک سیاست دربرگیردهٔ تمام تحلیل‌ها، نظرات و ملاحظات نهادها (از جمله کنگره) و بازیگران صحنه سیاسی آمریکاست. یعنی تصمیمی است که مختص به قوهٔ مجریه، حزب دموکرات یا جریان خاصی در درون این حزب نیست؛ و پنجم باید نشان دهد دغدغه‌ها و ملاحظات متحدین منطقه‌ای آمریکا را در نظر داشته و قصد ندارد – بی پروا – آن‌ها را از واشنگتن رویگردان کند.

طبیعتاً، جدا از اینکه دولت بایدن تا چه حد قصد دارد تمام این ملاحظات را در عمل محقق کند، باید توجه داشت که این صحنه‌آرایی خود زمان می‌برد. به همین خاطر هم فعلاً موضع علنی و حساسیت‌برانگیز خاصی اتخاذ نکرده است. اما به نظر می‌رسد تصمیم نهایی آن بازگشت به برجام و احیای توافق باشد.

پیام های توییتر بین دو طرف چه پیام های آقای روحانی و ظریف چه مقام های آمریکایی چه معنایی دارند؟ 

پیام‌های توئیتری بین طرفین یک وسیله پیام‌رسانی است، اما ظرفیت محدودی دارد و می‌تواند دستخوش تفاسیر گوناگون شود. در واقع، موانع سیاست داخلی در تهران و واشنگتن فعلاً اجازه نمی‌دهد دولت‌های ایران و آمریکا به صورت رسمی – با استفاده از کانال‌های متعارف دیپلماتیک – با هم تبادل پیام کنند. به همین خاطر، تبادل پیام در مورد یک موضوع حیاتی و مهم امنیتی مانند برجام در شرایط کنونی غالباً در فضای توئیتر و رسانه‌های صورت می‌گیرد. طبیعتاً، این وضعیت نمی‌تواند در بلندمدت تداوم داشته باشد و احیاناً در مقطعی طرفین مجبور خواهند شد برای حل‌وفصل مناقشه با یکدیگر به صورت مستقیم گفت‌وگو کنند.

ظاهراً دولت بایدن پیشنهاد اروپا برای انجام این گفت‌وگوی مستقیم با ایران را پذیرفته است. ایران فعلاً ملاحظاتی دارد که قابل درک است. ایران پیش‌بینی می‌کند که اگر بی گدار وارد مذاکره با آمریکا شود، شکست احتمالی مذاکرات منجر به شکل‌گیری یک اجماع جدید علیه ایران و بازگشت تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی خواهد شد. در نتیجه، باید ابتدا اطمینان حاصل کند که این فرایند گفت‌وگو عامدانه برای «شکست» طراحی نشده باشد! یعنی باید مطمئن شود در روند گفت‌وگو قید و شروطی مطرح نخواهد شد که عامدانه مذاکره را به شکست بکشاند. سابقه آمریکا در پرونده برجام و تمرکز غیرمنطقی آن بر برنامه موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران طبیعتاً این سوءظن را در مقامات ایران تشدید کرده است. شاید اگر آمریکا و غرب بتوانند ایران را متقاعد کنند که فرایند گفت‌وگو برای «شکست»‌ طراحی نشده، ایران از گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا استقبال بهتری نشان دهد.

با پایان ضرب الاجل و بالا رفتن غنی سازی و.. چه اتفاقی رخ خواهد داد و چه تبعاتی در انتظار ایران است؟  

برای اینکه یک تکنیک مذاکراتی موثر واقع شود، «زمان» و «موضوع» ضرب‌الاجل مهم است. اما مجلس ایران تاریخ مهم‌ترین ضرب‌الاجل خود را زمانی قرار داده که دولت بایدن به شدت محتاج حمایت مجلس سنا برای تایید کابینه‌ خود است؛ هنوز در هر حال رایزنی با بازیگران داخلی و خارجی است؛ هنوز در ابتدای روند سیاستگذاری است و حتی فرصت نداشته برای لغو احتمالی تحریم‌ها و بازگشت به برجام زمینه‌سازی و صحنه‌آرایی کند!

جدا از تاریخ ضرب‌الاجل، مجلس شورای اسلامی «موضوع» ضرب‌الاجل را هم موضوع حساس «توقف اجرای پروتکل الحاقی» قرار داده که خود چند ایراد دارد: اول اینکه توقف اجرای پروتکل الحاقی موضوع حساسی است که مستعد ایجاد یک اجماع فراگیر علیه ایران است. حتی چین و روسیه هم نسبت به آن ملاحظات جدی دارند.

یعنی در زمانی که آمریکا ژست دیپلماتیک گرفته و در حال یارگیری از دولت‌ها و افکار عمومی است، دولت ایران مجبور شده اقدامی انجام دهد که حتی متحدین‌اش با آن مخالف هستند، چه برسد به رقبا و افکار عمومی! دوم اینکه کاهش سطح نظارت آژانس بر فعالیت‌های هسته‌ای زمینه را برای طرح اتهامات بی اساس علیه ایران فراهم می‌کند. افزایش میزان و سطح غنی‌سازی قابل درک است و می‌تواند به عنوان یک اهرم جدی بکار گرفته شود. اما وقتی چراغ‌ را به روی بازرسان آژانس خاموش می‌کنید، این فرصت را به دستگاه تبلیغاتی اسرائیل می‌دهید تا موضوع «ابعاد نظامی احتمالی» را مجدداً احیا کند و اتهاماتی به ایران وارد کند که به سختی قابل خنثی‌سازی است. حتی این بهانه را به اسرائیل می‌دهید که اقدامات خرابکارانه، حملات سایبری و حتی اقدامات شبهه نظامی خود را علیه تاسیسات ایران توجیه کند و بر سر بزنگاه مانع ثمربخشی دیپلماسی شود.

سوم اینکه با توقف اجرای پروتکل الحاقی، هرچقدر فرایند رسیدن به توافق طول بکشد به همان میزان فضاسازی منفی علیه ایران غالب خواهد گرفت. یعنی حتی اگر به یک توافق عادلانه با آمریکا و سایر اعضای برجام برسیم، آن‌ها بعدها ادعا خواهند کرد که برنامه هسته‌ای ایران مدتی طولانی بدون نظارت سیر کرده و با همین مستمسک خواستار بازرسی‌های سنگین‌تر و حساسیت‌برانگیزتر خواهند شد. به بیان دیگر، با توقف اجرای پروتکل الحاقی از همین الان بذر بازرسی‌های سختگیرانه و حساسیت‌برانگیز را پس از رسیدن به توافق کاشته‌ایم! چهارم اینکه ظاهراً زمان و موضوع این ضرب‌الاجل بدون در نظر گرفتن واکنش طرف مقابل طراحی شده است.

پرسش اینجاست که اگر در برابر توقف اجرای پروتکل الحاقی یکی از اعضای اروپایی برجام با هماهنگی آمریکا به سازوکار «ماشه» متوسل شود، یا آمریکا طرح مستقلی – با قید یک ضرب‌الاجل برای بازگشت ایران به پروتکل الحاقی – در شورای امنیت مطرح کند، آنوقت تکلیف چه خواهد بود؟ اگر کنگره در واکنش به این اقدام ایران قطعنامه‌ای به تصویب برساند که عرصه را برای جریان حامی برجام در واشنگتن تنگ‌تر کند، آنوقت چه تدابیری در مقابل آن خواهیم اندیشید؟  چه واکنشی در صورت بروز این سناریوها تدارک دیده‌ایم؟ به نظر می‌رسد توقف نابهنگام اجرای پروتکل الحاقی مستعد است هرآنچه دولت ایران طی سیاست «صبر استراتژیک» در دو سال اخیر کاشته بود به سرعت رشته کند!

ضرب‌الاجل اگر سنجیده و حساب‌شده باشد، می‌تواند سیاست خوبی باشد. اما اگر کارکرد آن ایجاد اخلال در فرایند دیپلماتیک باشد، موجب اجماع‌سازی شود، مستعد بهره‌برداری طرف مقابل شود و دست دستگاه دیپلماسی را از پشت ببندد، نمی‌توان آن را سیاست خوبی نامید.

با توجه به بیانیه روز پنجشنبه تروپیکای اروپایی ایا باید منتظر اتحاد اروپا و امریکا و صف ارایی علیه ایران از سوی انها باشیم؟

از دید اروپا، امریکا چند گام مثبت برداشته و طرح گفت‌وگوی مستقیم با ایران را نیز پذیرفته است. یعنی از موضع غیرمنطقی و ناعالانهٔ «ایران باید اول اقدام کند» به موضع دیپلماتیک و معقول‌ترِ «حاضریم گفت‌وگو کنیم» رسیده است! اروپایی‌ها انتظار دارند ایران از این فضای مثبت‌تر و فرصت گفت‌وگو – به زعم آن‌ها – برای احیای برجام استفاده کند.

مضاف براینکه وزیر امور خارجه ایران خود خواسته بود مسئول سیاست‌ خارجه اروپا به عنوان «هماهنگ‌کننده» اقدامات طرفین وارد میدان شود. حال اگر در ازای حرکات مثبت آمریکا – و پیرو طرحی که خود ایران مطرح کرده بود – تهران همچنان از گفت‌وگو پرهیز کند و اقدامات حساسیت‌برانگیزی – مانند توقف اجرای پروتکل الحاقی – انجام دهد، طبیعتاً آمریکا و اروپا به اتحاد علیه ایران جبهه خواهند گرفت. در عین حال، احتیاط ایران در انجام گفت‌وگوی مستقیم هم قابل درک است.

همانطور که ذکر شد، ایران باید ابتدا اطمینان حاصل کند که گفت‌وگو برای «شکست» طراحی نشده؛ قرار است گفت‌وگو صرفاً محدود به موضوع چگونگی بازگشت به برجام باشد و نه برای طرح قید و شرط در مورد برنامه موشکی، و محصول آن بازگشت به شرایط حاکم در ژانویه ۲۰۱۷ خواهد بود.

 حالا که دولت بایدن اسنپ بک را پس گرفته و همزمان این احتمال وجود دارد که اگر ایران از پروتکل الحاقی  خارج شود، دقیقا چه اتفاقی ممکن است برای ما بیافتد؟

حالا که دولت بایدن اسنپ بک را پس گرفته و همزمان این احتمال وجود دارد که اگر ایران از پروتکل الحاقی  خارج شود، دقیقا چه اتفاقی ممکن است برای ما بیافتد؟ پیش از این تصور می شد که مکانیسم ماشه فعال شود اما حالا این فرضیه دیگر مطرح نیست.

دولت بایدن قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت را همچنان ملغی خوانده، اما این نافی استفاده دیگران از سازوکار ماشه نیست. ممکن است در واکنش به لغو اجرای پروتکل الحاقی یکی از دولت‌های اروپایی به این سازوکار متوسل شود.