خلبانی که با حکم شرعی رهبر انقلاب به وطن برگشت/ شهادت زیر شکنجه

محمد عبدی‌زاده کارگردان مستند «باد برمی‌خیزد» همزمان با رونمایی از این مستند در گفتگو با سردبیر پرس درباره آن توضیح داد: شهید علی‌مراد جهان‌شاه‌لو در سال ۱۳۵۳ به‌عنوان بهترین خلبان جهان، در آمریکا فارغ‌التحصیل می‌شود. وقتی به ایران می‌آید هم مورد استقبال شاه و ملکه قرار می‌گیرد و به‌عنوان خلبان اف‌پنج در نیروی هوایی مشغول […]

محمد عبدی‌زاده کارگردان مستند «باد برمی‌خیزد» همزمان با رونمایی از این مستند در گفتگو با سردبیر پرس درباره آن توضیح داد: شهید علی‌مراد جهان‌شاه‌لو در سال ۱۳۵۳ به‌عنوان بهترین خلبان جهان، در آمریکا فارغ‌التحصیل می‌شود. وقتی به ایران می‌آید هم مورد استقبال شاه و ملکه قرار می‌گیرد و به‌عنوان خلبان اف‌پنج در نیروی هوایی مشغول به کار می‌شود. او زمانی که پسربچه‌ای روستایی بوده، روزی پرواز یک هواپیمای جنگی را در آسمان می‌بیند و آنچنان این تصویر در ذهنش حک می‌شود که تصمیم می‌گیرد خلبان شود. با تمام سختی‌هایی که در روستا وجود داشته تحصیلات خود در این زمینه را ادامه می‌دهد تا اینکه سرانجام در نیروی هوایی استخدام می‌شود.
وی افزود: در سال ۱۳۵۹ که جنگ آغاز می‌شود، عملیات «کمان ۹۹» کلید می‌خورد که در قالب آن ۱۴۴ فروند هواپیمای ایرانی نقاط مختلفی از خاک عراق را بمباران کردند. علی‌مراد جهان‌شاه‌لو در یک روز مانده به آخرین مأموریت، به‌رغم آنکه مطلع می‌شود که دشمن از موقعیت آگاه شده و رمز و راز مأموریت را هم کشف کرده است، به‌پشتوانه وطن‌پرستی‌اش، در موقعیتی که ما درآن مقطع داشتیم، حاضر می‌شود آخرین مأموریت را خودش انجام دهد و پایگاه نفتی کرکوک را بزند. بعد از آنکه کرکوک را مورد حمله قرار می‌دهد، در یک دامی از سوی دشمن قرار می‌گیرد و هواپیمایش مورد اصابت چندی موشک زمین به هوا قرار می‌گیرد. علی جهان‌شاه‌لو با کمک چترنجات از هواپیما خارج می‌شود اما به اسارت دشمن درمی‌آید و ۶ ماه تحت بدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد تا اسناد نظامی را لو بدهد. او در نهایت تسلیم نمی‌شود و زیر همین شکنجه‌های دشمن، به شهادت می‌رسد.
روایتی عاشقانه از انتظارهای یک همسر شهید
این مستندساز ادامه داد: زمانی که شهید جهان‌شاه‌لو عازم این مأموریت می‌شد، همسرش ماه ششم بارداری را طی می‌کرد و در همان ایام هم خبر شهادت همسر خود را می‌شنود. این فرزند به دنیا آمده و امروز تبدیل به یک مهندس شده است. قصه مستند ما به‌صورت موازی به تلاش‌ها و انتظارهای این زن برای یافتن نشانه‌هایی از همسر خلبانش هم می‌پردازد. در رفت و برگشت‌های موازی، روایتی عاشقانه و تا حدودی عارفانه از رابطه این زن و شوهر در مستند ارائه کرده‌ایم. داستان ما هم در نهایت با پایان انتظار این همسر شهید با بازگشت پیکر همسرش پس از ۱۵ سال، به پایان می‌رسد.

عبدی‌زاده درباره انتخاب قالب بازسازی برای روایت این مستند هم گفت: زمانی که ایده ساخت این مستند مطرح شد و با خانواده شهید هم صحبت کردم، احساس کردم این فیلم علاوه‌بر ابعاد حماسی، ابعاد خانوادگی و عاشقانه زیبایی هم دارد و به همین دلیل تصمیم گرفتم در قالبی شاعرانه به این ماجرا بپردازیم. از طرف دیگر غیر از چند تصویر از دوره آموزشی این شهید بزرگوار در آمریکا، هیچ تصویر دیگری از او در اختیار نداشتیم. به همین دلیل برنامه‌ریزی کردیم و با یک سال پژوهش و تحقیق، فیلم‌نامه‌ای را براساس داشته‌های آماده کردیم.
وی افزود: در شرایط کرونا در چند نوبت پروژه متوقف شد اما در نهایت و به‌رغم سختی‌ها، این فیلم را در تفرش، تهران و پایگاه دوم شکاری تبریز مقابل دوربین بردیم. تلاش کردم تعدادی از بازیگران تئاتر و سینما هم در این کار حضور داشته باشند. در نهایت کار در قالب یک مستند سینمایی با زمان ۶۵ دقیقه‌ای به سرانجام رسید.
این مستندساز با اشاره به مصاحبه تصویری خود با همسر شهید گفت: نزدیک به ۵ ساعت مصاحبه تصویری با همسر شهید داشتم که شاهد در حدود دو دقیقه از آن در فیلم هست اما اساساً فیلم‌نامه کار را براساس روایت‌های او نوشتیم. با برخی همزمان شهید و حتی کسی که شاهد سقوط هواپیمای او بوده است هم صحبت کردیم. دوستان و همراهان این شهید، همراهی بسیار خوبی با ما داشتند.
بازگشت پیکر شهید نیاز به اخذ مجوز شرعی داشت
وی درباره تأخیر ۱۵ ساله در بازگشت پیکر شهید جهان‌شاه‌لو به کشور هم توضیح داد: این شهید در همان روزهای اول جنگ به شهادت رسید. در ۸ سال جنگ، ایشان ۶ ماه ابتدایی را زنده بود که تحت شکنجه قرار داشت و بعد هم به شهادت رسید. در این بازه ما هیچ تبادل اسیر و شهیدی نداشتیم. از طرف دیگر، از آنجایی که خلبانان شخصیت‌هایی متفاوت از رزمندگان دیگر داشتند، اماواگرهای بسیاری درباره امکان تبادل آن‌ها مطرح بوده است و همواره جزو نفرات آخر بودند. زمانی که همسر شهید و برادر شهید مکاتباتی در آن سال‌های ابتدایی انجام می‌دهد، اصولاً آن‌ها منکر می‌شوند که او شهید شده است. برخی اطلاعات غلط هم داده بودند.
این مستندساز افزود: سال‌ها بعد اما همراه با کشته‌شدگان ارتش صدام مبادله صورت می‌گیرد و این فرآیند زمان برد تا پیکر این شهید به وطن بازگردد. خیلی از شهدا هنوز هم در خاک عراق هستند و برای انتقال آن‌ها به کشور نیاز به اخذ احکام شرعی و طی فرآیندهایی مبتنی‌بر تشخیص دی‌ان‌ای و مسائلی از این دست دارد. همسر شهید جهان‌شاه‌لو هم برای بازگشت پیکر همسرش از مقام معظم رهبری حکم شرعی دریافت کرد چرا این امر نیاز به نبش قبر داشت.
عبدی‌زاده در ادامه گفت: من سعادت این را داشته‌ام که درباره چند تن از شهدای دفاع مقدس فیلم بسازم اما در این میان معتقدم همسر شهید جهان‌شاه‌لو، شخصیتی متفاوت و متمایز دارد. او به‌گونه‌ای شاعرانه شرایط خود را پذیرفته است. او خود می‌گفت چرا نباید فرزندم را به‌گونه‌ای تربیت کنم که از ابتدا بداند پدرش در چه مسیری به شهادت رسیده است.
هم‌رزم شهیدی که به دلیل عذاب وجدان جلوی دوربین نمی‌آمد
این مستندساز درباره مواجهه با دوستان و همرزمان این شهید هم توضیح داد: امیر قهرود فردی بود که هواپیمایش درست در کنار هواپیمای شهید در لحظه اصابت موشک بوده و به چشم خود شاهد انفجار و متلاشی شدن هواپیمای شهید جهان‌شاه‌لو بوده است. او می‌گفت تا سالیان بعد از این اتفاق، جرأت نداشتم با همسر شهید رو در رو شوم و هر جا او را می‌دیدم، خجالت می‌کشیدم. او خودش می‌گوید که عذاب وجدان داشته و خود را مقصر این حادثه می‌دانسته است. ما اصرار بسیاری کردیم تا امیر قهرود پس از سالیان سال جلوی دوربین حاضر شدند و درباره شهادت شهید جهان‌شاه‌لو صحبت کردند. امیر آرام و تیمسار حسین خلیلی هم شرایط مشابهی داشتند و از هم‌دوره‌های شهید از نفرات برتر نیروی هوایی بوده و هستند.
وی تأکید کرد: بخشی از این فیلم روایت بخش‌هایی از تاریخ دفاع مقدس است. روایت آن‌هایی که سال‌ها تلاش کردند و بخشی از وجود خود را فدای وطن کردند تا یک وجب از خاک کشور را به دشمن ندهیم.
کارگردان مستند «باد برمی‌خیزد» درباره جذاب‌ترین تجربیات خود در مسیر ساخت این مستند، گفت: من آنقدر خوشبخت بوده‌ام که ۸۰ درصد پروژه‌هایی که تا به امروز کار کرده‌ام، درباره شهادت و قهرمانان جنگ بوده است و این برای من افتخارآفرین است. خاطرات تلخ و شیرین فراوانی هم در این حوزه داشته‌ام. یکی از خاطرات تلخی که در زمان ساخت سریال «فرزندان ایران» داشتم مربوط به رزمنده‌ای در سیستان و بلوچستان بود که خیلی دوست داشتم مقابل دوربین حاضر شود. به دفعات هم اقدام کردیم اما شرایط تلویزیون مهیا نشد. آنقدر پیگیری کرده بودیم که مادرش به من می‌گفت، مثل برادر حسین هستی. یک روز که زنگ زدم برای هماهنگی، مادرش گفت دیگر به اینجا نیا، چون برادرت برای همیشه رفت! اندوه این اتفاق و حسرت آن برای همیشه در وجودم می‌ماند.

منبع : مهر نیوز