در ویترین شعر انقلاب
به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، در آستانه برگزاری پنجاه و دومین «شب شاعر» ویژه نصرالله مردانی، حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد ادبی در یادداشتی شعر وی را بررسی کرده است. وضعیت: انقلاب و شعر نما: داخلی زمان: دههی اول پس از انقلاب مکان: ایران سناریویی که در این موقعیت میتوان سرود چگونه سناریویی ست؟ میخواهی […]
به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، در آستانه برگزاری پنجاه و دومین «شب شاعر» ویژه نصرالله مردانی، حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد ادبی در یادداشتی شعر وی را بررسی کرده است.
وضعیت: انقلاب و شعر
نما: داخلی
زمان: دههی اول پس از انقلاب
مکان: ایران
سناریویی که در این موقعیت میتوان سرود چگونه سناریویی ست؟ میخواهی راجع به حادثهای بزرگ بنویسی که تمام بنیادهای زندگی انسان ایرانی را زیر و رو کرده است. میخواهی با شعر و ادبیات از نظام تازه برآمده حمایت کنی. میخواهی با مردم ارتباط بگیری و برای آنها و انقلاب شأن بنویسی. نمیخواهی شعری جهانی بسرایی. در موقعیت سیاسی و اجتماعی بس حساس و در کشوری که کانون حوادث منطقه و جهان است، ادبیات در حکم سلاح توست و نه وسیلهای برای زیباآفرینی. پس طبعاً آگاهانه و عامدانه تکنیکهای آشنا و رایج شعری را به کار می بری تا مخاطب عام را جذب کنی و مخاطب خاص را هم ناراضی نکرده باشی … و این حکایت بسیاری از شاعران ایران درسال های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی ست. برزخی بین شعر و شعار.
«نصرالله مردانی» در این موقعیت تعدادی از معروف ترین غزلهای انقلاب را مینویسد و نسبت به اعتقادات خود ادای دین میکند. اندکی پس از انقلاب نیز وقوع جنگ تحمیلی بر طول وضعیت قرمز حاکم بر کشور اضافه میکند و «مردانی» و مردانیها را در نوع سرایش خود راسختر میکند.
از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران
پیغام فتح دارند آن سوی جبهه یاران
زبان سخته و حماسی، ترکیب سازیهای عینی و ذهنی با کلماتی چون خون و آتش، تلمیحاتی مذهبی – ملی و توجه به درونمایه هایی چون انقلاب و جنگ و شهادت از مهمترین ویژگیهای شعر اوست.
سمند صاعقه زین کن سواره باید رفت
به عرش شعله سحر چون ستاره باید رفت
شهید زنده تاریخ عشق میگوید
به دار سرخ اناالحق دوباره باید رفت
«نصرالله مردانی» نمونه تیپیک شاعرانیست که به جای ماندگاری در حافظه ادبیات، ماندگاری در صحنه نبردی ایدئولوژیک با زورمندان ستمگر را ترجیح میدهند. شاعرانی که تعهدات انسانی خود را هم تراز و بلکه فراتر از تعهدات ادبی خود محترم میشمارند و به آن وفادار میمانند و در عین حال آثارشان خالی از ارزشهای ادبی هم نیست. شاعرانی که راجع به هر چه که بنویسند میتوان ردپای ایمان مذهبی و انقلابی را در خلال کلمات شأن مشاهده کرد:
مادر ای مریم بزرگ زمان
خرم از تو بهار ایمان است
قلب سرشار از عطوفت تو
روشن از آفتاب قرآن است
نام «نصرالله مردانی» خواه ناخواه در ویترین شعر انقلاب خواهد ماند اگرچه نه لزوماً با همان درخشش سالهای پرالتهاب دههی شصت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰