روایت سینما از زخم‌های «آبادان»/ قهرمانانی که هنوز ناشناخته‌اند

سردبیر پرس -گروه هنر: آبادان به دلیل موقعیت جغرافیایی و وجود پالایشگاه نفت در طول هشت سال جنگ تحمیلی یکی از مهم‌ترین شهرهای ایران بود. شهری که از روزهای ابتدایی جنگ هشت ساله روزهای پرالتهاب بسیاری را پشت سر گذاشت. در شروع جنگ، آبادان یکی از معروف‌ترین شهرهای استان خوزستان بود. جمعیت فراوانی داشت و […]

سردبیر پرس -گروه هنر: آبادان به دلیل موقعیت جغرافیایی و وجود پالایشگاه نفت در طول هشت سال جنگ تحمیلی یکی از مهم‌ترین شهرهای ایران بود. شهری که از روزهای ابتدایی جنگ هشت ساله روزهای پرالتهاب بسیاری را پشت سر گذاشت. در شروع جنگ، آبادان یکی از معروف‌ترین شهرهای استان خوزستان بود. جمعیت فراوانی داشت و بیش‌تر مردم در آن زمان در بزرگ‌ترین پالایشگاه نفتی جهان مشغول به کار بودند.
آبادان در کنار اروندرود و خرمشهر یکی از آبادترین شهرهای خوزستان بود و مردم شهر زندگی آرامی داشتند. تا این‌که در سال ۱۳۵۹ نیروهای عراقی به این شهر حمله‌ور و مردم مجبور شدند با سختی فراوان از شهر خارج شوند. حالا جنگ چهره غمگینش را به مردم این شهر نشان داده بود. مردها دست خالی در شهر مانده بودند تا از وطن‌شان دفاع کنند و زن‌ها و بچه‌ها هم آواره شهرهای دیگر شدند. این مهاجرت اجباری با خودش داستان‌های فراوانی داشت.
در این گزارش اجمالی سعی کرده‌ایم به چند فیلم سینمایی که آبادان در آن‌ها موضوعیت داشته بپردازیم.
آبادان به روایت کارگردان بچه جنوب
کیانوش عیاری خود متولد اهواز است و فیلمسازی را با ساخت فیلم‌های کوتاه هشت میلیمتری در اهواز شروع کرد. عیاری ساخت فیلم سینمایی بلند را در سال ۱۳۵۸ با «تازه نفس‌ها» شروع کرد و بعد از آن با نوشتن فیلمنامه و کارگردانی «تنوره دیو» در سال ۱۳۶۴ به کار خود در سینمای ایران ادامه داد. کیانوش عیاری سبک فیلمسازی منحصر به فرد خود را دارد. او واقع‌گرایانه فیلم می‌سازد و معمولاً هر داستانی که او برای روایت کردن انتخاب می‌کند، در گذشته در واقعیت اتفاق افتاده است. درست مانند فیلم سینمایی «آبادانی‌ها» که او در سال ۱۳۷۱ جلوی دوربین خود برد.
به گفته خود عیاری جرقه اصلی ساخت این فیلم، با دزدیده شدن پیکان باجناقش زده می‌شود. داستان «آبادانی‌ها» از دزدیدن ماشین یک مهاجر آبادانی به تهران در زمان جنگ با بازی سعید پورصمیمی شروع می‌شود. او به همراه پسر بچه‌اش به نام برنا همه تلاش‌شان را می‌کنند تا تنها دارایی‌شان را دوباره به دست بیاورند. آنها در ماجرای جست‌وجو در خیابان‌ها و محله‌های ناآشنای شهر بزرگی مانند تهران با مردی آشنا می‌شوند که ادعا می‌کند می‌تواند ماشین به سرقت رفته آن‌ها را پیدا کند. در «آبادانی‌ها» مانند دیگر فیلم‌های کارنامه عیاری چهره لخت و بی‌ریای مردم شهر را به خوبی می‌بینیم و همه این‌ها باعث می‌شود که «آبادانی‌ها» را تبدیل به فیلمی درباره جنگ و آدم‌هایی کند که کمتر کسی از حال و روز آن‌ها تا سال‌های بعد از پایان جنگ خبر داشت.
عیاری در یکی از گفتگوهایش درباره این فیلم می‌گوید: «فیلم «آبادانی‌ها» جنگ را تحسین نمی‌کند. بسیاری از من انتظار فیلمی درباره جنگ داشتند چون وقتی بچه جنوب باشی و محور اصلی جنگ هم در خوزستان باشد، انتظارها از یک کارگردان خوزستانی زیاد است و باری را بر دوش خودم احساس می‌کردم، اما ساخت «آبادانی‌ها» به آن معنا نبود که جنگ را نادیده گرفتم. اتفاقاً من به عنوان یک ایرانی جنگ را با تمام وجود حس کردم.»

نمایی از فیلم «آبادانی‌ها»

عیاری تعریف می‌کند که در زمان جنگ عده بسیار زیادی از آبادانی‌ها به شهرهای اطراف و حتی پایتخت مهاجرت کردند و در خانه‌های مردم یا در هتل‌های شهرها اسکان داده شدند. خانواده‌ای که عیاری برای روایت داستان «آبادانی‌ها» انتخاب کرده در هتل هویزه تهران اسکان داده شده‌اند و این درست مانند واقعیت است. هتل هویزه تا سال‌های بعد از جنگ همچنان محل اقامت تعداد بسیار زیادی از مردم جنگ‌زده جنوب بود.
عیاری تعریف می‌کند که در آن زمان بسیاری از آبادانی‌ها به دنبال شغل دوم بودند تا بتوانند هزینه زندگی خانواده‌شان را تأمین کنند. او می‌گوید: مایل بودم شغل دوم را به عنوان یک درد مطرح کنم. برای مثال بسیاری مسافرکشی می‌کردند و نان زن و بچه خود را از این طریق تأمین می‌کردند؛ اما برای بعضی‌ها که متمول بودند به سرقت رفتن خودروی پیکانشان شبیه به آن بود که یک وسیله کوچک شخصی‌شان دزدیده شده باشد و هیچ تأثیری در زندگی‌شان نداشت. همان لحظه به این فکر کردم که اگر این پیکان متعلق به کسی بود که با آن مسافرکشی می‌کرد، بعد از سرقت خودرویش چه غمی سراسر زندگی‌اش را فرا می‌گرفت؟
عیاری درباره سیاه و سفید بودن فیلم این طور می‌گوید که از نظر او تهران شهر چرکینی بوده و رنگی در تهران نمی‌دیده: همه چیز غبارآلوده بود. چند سال پیش شأن پن بازیگر و کارگردان آمریکایی که به ایران آمده بود، درباره این شهر گفت «تهران فقط یک شهر کثیف و غبارآلوده است». به نظرم حس او درست بود. الان هم همین طور است، مگر اینکه چند دقیقه‌ای باران ببارد و طراوتی را در بخشی از شهر که درخت دارد، ببینیم. در غیر این صورت یک شهر خشک، بی‌رمق و بی‌هویت است.
در آن سال‌ها «آبادانی‌ها» اکران خوبی نداشت. فیلم درست در فردای اختتامیه جشنواره فیلم فجر تنها به مدت ۴ روز و بدون اجازه هرگونه تبلیغ اکران شد و مردم هم بعد از پشت سر گذاشتن بیش از ۱۰ روز جشنواره سینمایی دیگر چندان رمقی برای رفتن به سینماها نداشتند. یک سال بعد «آبادانی‌ها» در جشنواره «لوکارنو» شرکت کرد و جایزه «پلنگ نقره‌ای» این جشنواره را از آن خود کرد.
بسیجیان شهر در کمین «دکل»
«دکل» به کارگردانی عبدالحسن برزیده اما یکی از اولین روایت‌های سینمای ایران از حصر آبادان محسوب می‌شود که در نیمه نخست دهه هفتاد روانه پرده سینماها شد.
در این فیلم شاهد روزهای محاصره آبادان توسط دشمن هستیم، شهری که زیر آتش مدام است اما گروهی از نوجوانان بسیجی با فرماندهی «حمید»، تصمیم به نابود کردن دکلی می‌گیرند که شهر را مورد حمله‌های پیاپی قرار می‌دهد. شهر به تدریج تخلیه می‌شود و در این میان خانواده حمید نیز تصمیم به ترک شهر می‌گیرند. اما زهرا، خواهر حمید، حاضر به ترک شهر نیست و تصمیم دارد در کنار برادرش، در برابر دشمن مقاومت کند. با پافشاری‌های بسیار زهرا، او هم در آبادان می‌ماند و در یاری رساندن و مداوای مجروحان شریک می‌شود.

فیلم سینمایی «دکل»

امیر، دوست حمید که در کنار وی به مقاومت در برابر دشمن مشغول است، از زهرا خواستگاری می‌کند و این در حالی است که به اعتقاد حمید، جنگی می‌تواند مسأله مهمتری باشد. سرانجام با تلاش بسیجی‌ها دکل نابود می‌شود. زهرا که مجروح شده با هلیکوپتر به بیمارستان منتقل و در همان زمان امیر نیز برای شرکت در یک عملیات دیگر به جبهه اعزام می‌شود.
حماسه‌ای که در «شب واقعه» رقم خورد
«شب واقعه» به کارگردانی شهرام اسدی یکی دیگر از فیلم‌های سینمای ایران است که محور داستان آن حماسه‌ای است که در روزهای محاصره آبادان در سال‌های جنگ رقم خورده است؛ چهلمین روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی، دریاقلی سورانی پس از آنکه خانواده‌اش را از شهر آبادان راهی می‌کند، به اوراق فروشی خود در حاشیه بهمن شیر، برمی‌گردد. او که ناخواسته در جریان نفوذ نیروهای دشمن به بخش‌هایی از شهر قرار می‌گیرد، در حماسه‌ای انفرادی جانش را به خطر می‌اندازد تا سربازان جبهه خودی را از این واقعه با خبر کند.

فیلم سینمایی «شب واقعه»

دریاقلی که حالا یکی از نمادهای مردانگی در خطه جنوب محسوب می‌شود، علاوه‌بر این روایت سینمایی، سوژه ساخت مستندی با عنوان «بهترین مجسمه دنیا» به کارگردانی حبیب احمدزاده نیز شده است.
شهرام اسدی که در کارنامه خود فیلم تحسین‌شده «روز واقعه» را دارد، با کارگردانی «شب واقعه» بخشی از دین سینمای ایران به مردم آبادان را ادا کرد و روایتی از مقاومت مردمی در این خطه را به تصویر درآورد. نقش آفرینی حمید فرخ‌نژاد در نقش «دریاقلی سورانی» یکی از برگ‌برنده‌های اصلی فیلم «شب واقعه» بود که با تحسین منتقدان و مخاطبان نیز همراه شد.
آبادان؛ تاج محل ایران
فیلم «تاج محل» حاصل تلاش کارگردان جوانی به نام دانش اقباشاوی است. او متولد سال ۱۳۵۸ در آبادان است و کارش را مانند بسیاری از اهالی سینما با ساخت فیلم کوتاه آغاز کرد. بعد از آن اقباشاوی کار خود در سینما را به‌عنوان دستیار کارگردان‌های نام‌آشنایی مانند احمدرضا درویش، ابراهیم حاتمی‌کیا و رسول صدرعاملی ادامه داد. تا اینکه در سال ۱۳۹۱ پشت دوربین اولین فیلم بلند سینمایی خود به نام «تاج محل» ایستاد.
او این فیلم را به تهیه‌کنندگی رضا میرکریمی ساخت که در بخش «نگاه نو» جشنواره سی‌ویکم فیلم فجر برای اولین بار اکران شد، مورد استقبال هیئت داوران قرار گرفت و نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در این بخش شد.

«تاج محل» ساخته دانش اقباشاوی

داستان «تاج محل» در آبادان می‌گذرد و اقباشاوی برای بازیگر اصلی این فیلم سراغ پدرش رفته است. او می‌گوید: «این فیلم حاصل بهره‌گیری از خاطرات زندگی شخصی‌ام در آبادان است. ۱۰ سال اول زندگی‌ام که به دور از آبادان و ۱۰ سال بعدی که در آبادان بعد از جنگ گذشت.» داستان «تاج محل» درباره حسین مرادی، کارگر شصت ساله آبادانی است. او بارها مجبور بوده تعدادی از همکارانش در شرکت کشتی‌سازی را بنا بر خواست کارفرما اخراج کند. ولی این بار تصمیم می‌گیرد با قرعه‌کشی، بختی برای برخی از کارگرها قائل شود. در این میان یکی از کارگرها به اخراج خود اعتراض می‌کند و با حسین گلاویز می‌شود. چند روز بعد که نوه پسری حسین به دنیا می‌آید، فرزندان حسین ۲ بلیت سفر به هند به او و مادرشان هدیه می‌دهند. چند شب بعد از جشن، ناگهان ۲ نفر مسلح به خانه حسین حمله می‌کنند و اموال نقدی موجود در خانه را به همراه هدیه‌های شب جشن می‌ربایند. حالا حسین و خانواده‌اش به کارگر معترض شرکت کشتی‌سازی مشکوک هستند که آن‌ها را تهدید کرده بود.
داستان در خیابان‌ها و کوچه پس کوچه‌های شهر آبادان می‌گذرد. سال‌ها بعد از «آبادانی‌ها» ی عیاری این جزو معدود دفعاتی است که کارگردان داستانی از زندگی روزمره مردم آبادان روایت می‌کند. البته با این تفاوت که «تاج محل» تمام و کمال در شهر آبادان می‌گذرد.
ملکه‌ای که دیده‌بان شهر شد
محمدعلی باشه‌آهنگر که خود فیلمسازی برخاسته از خطه جنوب است و زندگی در سایه جنگ و موشکباران را با تمام وجود تجربه کرده است، یکی دیگر از فیلمسازانی است که همواره نیم نگاهی به تبعات جنگ و ناگفته‌های آن داشته است.
فیلم سینمایی «ملکه» در کارنامه باشه‌آهنگر بریده‌ای از روایت ناگفته‌های «آبادان» در سال‌های جنگ را در دل خود جای داده است. فیلم ملکه روایت داستان دیده‌بانی به نام سیاوش است که به دنبال فرصتی است تا توانایی‌های خود را نشان دهد. او یک برج پالایشگاه (پالایشگاه آبادان) را برای دیده‌بانی انتخاب می‌کند که بر حیاتی‌ترین مختصات و جایگاه‌های دشمن احاطه دارد. داشتن چنین دیدگاهی یک فرصت طلایی برای جبهه خودی به وجود می‌آورد، اما با اولین تلفاتی که از دشمن می‌گیرد و ورود شخصیت خیالی داستان که جمشید نام دارد، تردیدها آغاز می‌شود.

فیلم سینمایی «ملکه»

باشه آهنگر که با همکاری محمدرضا گوهری فیلمنامه این اثر را نوشته، برای بازنویسی آن، راهی آبادان شد و ۶۰ روز به تنهایی در ویرانه‌های به جا مانده از هشت سال دفاع مقدس به نگارش این فیلمنامه پرداخت.
درخشش میلاد کی‌مرام در نقش «سیاوش» یکی از ویژگی‌های تحسین‌شده فیلم «ملکه» از سوی منتقدان بود.
آبادانی که راهی سینما شد
تازه‌ترین فیلمی که درباره آبادان در حال اکران است «آبادان یازده ۶۰» نام دارد. فیلمی به کارگردانی مهرداد خوشبخت که از چهارشنبه ۲۶ شهریور اکران خودش را در سینما آغاز کرده است. مهرداد خوشبخت متولد ۱۳۴۸ در آبادان و تا به حال فیلم‌های زیادی در سینمای ایران ساخته است. خوشبخت که سال‌هاست در سینمای ایران مشغول به کار است تدوین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا با نام «به وقت شام» را هم بر عهده داشت.

فیلم سینمایی «آبادان یازده ۶۰»

جدیدترین فیلم سینمایی خوشبخت «آبادان یازده ۶۰» درباره چهل روز اول جنگ و فعالیت و نقش رادیو نفت ملی آبادان در آن برهه زمانی است. در واقع این فیلم برداشتی آزاد از اتفاق‌ها و حادثه‌هایی است که در بحبوحه جنگ بر سر مردم آبادان و خرمشهر آمد. او درباره این فیلم می‌گوید: «داستان این فیلم تا حد بسیار زیادی از کتاب «فرکانس یازده ۶۰» اقتباس شده است. نویسنده کتاب با کارمندان وقت رادیوی آبادان مصاحبه کرده و بخشی از منابع تحقیقاتی من در هنگام نوشتن فیلمنامه این کتاب بود.»
او توضیح می‌دهد که برای تحقیق و پژوهش با افراد زیادی مصاحبه کرده است تا بتواند روایت واقعی‌تری از رادیو آبادان روی پرده سینما به نمایش بگذارد. خوشبخت برای روایت این داستان با حال و هوای جنگ لزوماً سراغ خط مقدم جبهه و جنگ در خاکریزها نرفته، او دوربینش را در میان مردم عادی برده که شهرشان مورد هجوم نیروهای دشمن قرار گرفته است و حالا تصمیم گرفتند با یک موج رادیویی به جنگ با دشمن بروند.
در خلاصه داستانی که از این فیلم منتشر شده این طور آمده است که «مردم غیور آبادان… شهر در آستانه سقوط قرار گرفته است!»