شعار زینب آیین است؛ پیام اربعین این است
به گزارش سردبیر پرس، ششمین مجلس شعرخوانی «به آئین آسمان» ویژه برادران، پنجشنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۱ از سوی خانه کتاب و ادبیات ایران با حمایت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به میزبانی حسینیه دلریش تهران برگزار شد. علی انسانی، حسین اسرافیلی، ولیالله کلامی، حجتالاسلام سیدبشیر حسینی (از قم)، علیمحمد مؤدب، قادر ایمانزاده […]
به گزارش سردبیر پرس، ششمین مجلس شعرخوانی «به آئین آسمان» ویژه برادران، پنجشنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۱ از سوی خانه کتاب و ادبیات ایران با حمایت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به میزبانی حسینیه دلریش تهران برگزار شد.
علی انسانی، حسین اسرافیلی، ولیالله کلامی، حجتالاسلام سیدبشیر حسینی (از قم)، علیمحمد مؤدب، قادر ایمانزاده (از اردبیل)، محمدعلی رضازاده، علی داوودی، شیرالله حیدری (از قم)، محمد صمیمی و محمدرضا امینی در این مجلس به شعرخوانی پرداختند. جواد محقق نیز اجرای این برنامه را برعهده داشت.
حاج قدیر فیضی، از پیرغلامان اهلبیت (ع) و از مسئولان حسینیه دلریش تهران، در ابتدای این برنامه ضمن بیان خیرمقدم به شاعران حاضر در این برنامه و اظهار امیدواری برای تداوم این برنامه در سالهای آتی، گفت: امید است تا آخر عمرمان هرچه داریم درِ این خانه مصرف کنیم. در گذشته حجتالاسلام باقری در دعاهایش جملهای زیبا داشت: خدایا ما را به امام حسین (ع) مصرف گردان. معنی این جمله کاملاً روشن است؛ یعنی خدایا هرچه دارم درِ خانه امام حسین (ع) مصرف گردان.
وی ادامه داد: چهرههای منوری که در این جلسه حضور دارید و هریک استوانههایی در آستان سیدالشهدا (ع) هستید، یقین بدانید که هر قدر هم اشتهار داشته باشید، قدر شما در این دنیا مجهول است. انشاءالله اصل اشتهار شما در قیامت است که اهل قیامت از فاصلههای زیاد شما را با انگشت نشان خواهند داد و به جواب سلامتان افتخار خواهند کرد.
این خادم اهلبیت (ع) بیان کرد: وقتی این چهرهها را زیارت میکنم به یاد این دعای ابویام حاج مهدی فیضی که یکی از بانیان اصلی این حسینیه هستند، میافتم. ایشان در دعاهایشان به صورت متواتر میفرمودند که «خدایا! قلوب پاک و شیفته حضرت سیدالشهداء را متوجه این حسینیه بگردان». دعای خیلی خوب و عجیبی بود که امروز اجابت آن را بعینه میبینیم.
حاجقدیر فیضی در ادامه گفت: حضرت موسی (ع) در یکی از راز و نیازها به خداوند عرضه میدارد که بار خدایا! فضیلت دادی قوم بنیاسرائیل را به تمام اقوام، ولی از یک طرف گوشزد کردی که امتی برای پیغمبر آخرالزمان میآیند که آنها به شما هم فضیلت دارند. دلیل فضیلت آنها چیست؟ ندا میرسد که یا موسی! ۱۰ خصلت و عملکردی که آن امت دارند، دلیل فضیلت آنها به تمام امتهاست؛ نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، نماز جماعت، قرآن، علم، … و «عاشور». حضرت موسی میگوید آن فضلیتها را که ما هم داریم، ولی معنای «عاشور» را متوجه نمیشوم. «عاشور» از سوی خدا برای موسی (ع) تفسیر میشود. البته برخی آن را به گریستن و سوگواری بر مصیبت رسول خدا ترجمه میکنند، در صورتی که اینطور نیست. همانطور که خود حضرت سیدالشهدا (ع) قدر و شخصیتش برای ما مجهول است، کلمه «عاشور» هم از آن کلمههایی است که برای بشریت مجهول است.
وی افزود: آنجا ندا میرسد که فرزندی از پیغمبر آخرالزمان میآید و اینکه به چه سبکی امتحان میدهد. علاوه بر پنج موردی که در آیه «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ …» آمده، این شخصیت ممتاز مورد ششمی هم اضافهتر بر این امتحانات دارد که آن «عطش» است. در این ۶ مورد این فرزند پیغمبر (ص) در بین دو نهر آب امتحان میدهد. خباثتی که یزید در این صحنه از خود نشان میدهد، در واقع ارثی است که از پدر خود برده است. در جنگ صفین هم وقتی دو لشکر با هم تلاقی میکنند، معاویه دستور میدهد آب را به روی علی (ع) میبندند.
این پیرغلام اهلبیت (ع) در پایان بیان کرد: در ایام رحلت شاعر بزرگوار محمدحسین شهریار هستیم. ایشان اشعار بسیاری سروده که مجلس را به یکی از اشعار این شاعر فقید و بزرگ، مزین میکنم.
«شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بستبه روی شاه ولایت چرا که بود خسی
علی به حمله گرفت آب و باز کرد سبیلچرا که او کسِ هر بیکس است و دادرسی
سه بار دست به دست آمد آب و در هر بارعلی چنین هنری کرد و او چنان هوسی
فضول گفت که ارفاق تا به این حد بسکه بیحیایی دشمن ز حد گذشت بسی
جواب داد که ما جنگ بهرِ آن داریمکه نان و آب نبندد کسی به روی کسی
غلام همّت آن قهرمان کونومکانکه بی رضای الهی نمیزند نَفَسی
تو هم بیا و تماشای حقّ و باطل کنببین که در پی سیمرغ می جهد مگسی»
شعرخوانی شاعران آئینی در رثای سالار شهیدان
حجتالاسلام والمسلمین سید بشیر حسینی (از قم)
دلا! همیشه قدم وور ولا مسیریندهولانین اهلی یورولماز بلا مسیریندهباخ ازدحامه گنه کربلا مسیریندهاو زائری کی حسین عشقینه پیاده گئدورمنیم عقیده مه رزمنده دور جهاده گئدور
دعا ائدون اونی٬ حق حاجتین روا ایلراورکده گیزلین اولان دردینه دوا ایلرحسین آقا اوزیده زائرین دعا ایلرایاقلاریندا یارا گورسه زائرین٬ باغلارسالار رقیه بالاسین خیالینه آغلار
سرین سو تشنیه ایستی هواده آی یاپیشارنی یه قولاق وئره سن نینواده آی یاپیشارحسینه آغلیاسان کربلاده آی یاپیشارگرَک بو مجلسی کرب و بلا حساب ائلییمتوکم یوزه گوزومون یاشینی گلاب ائلییم
ئوپوللر الده کی شمس شرفدن عاشق لرتوکولّه گوزیاشی شوق و شعفدن عاشق لرگئدولّه کرب و بلایه نجفدن عاشق لردعائیله اولاری بدرقه ائدور حیدراوزیده شیعه لریله یقین گئدور حیدر
فقط نه شهر نجفدن٬ گئدولّه هر یانداندوشوب تحیّره بین الملل بو جریاندانکی هر دیاریدن آرتیق گئدولّه ایراندانبوتون مسیریلرین باشی کربلایه چاتورنه کربلایه٬ دیون عرش کبریایه چاتور
بو نوعی وار دئ گوروم هانسی شاهین اجلاسیحماسه لر یارادا مجلس غم و یاسیاورکده جوشه گلر قان چاغیرساق عباسیمجال وئرمه او قوم عنوده یا عباساوزون غضب ائله آل سعوده یا عباس
حسین عزیز خدادور٬ رسوله نور دو عینبیز اربعین گونی سالّوق جهانه شیون و شینکی بیلمییَنلر او گونده بیلَلّه کیمدی حسینبیلَلّه کلّ جهانه حسین آقادی فقطحسینی ایستیَنه کعبه٬ کربلادی فقط
گرَکدی حق تانیشی باطلیله یاد اولسونمدافعان حرمدن بو ییرده یاد اولسونشهید اولانلارین ارواح پاکی شاد اولسون«بشیر» یله بیزه قسمت اولیدی کاش عتباتچاتاق بو آرزیا بیرلیکده گوندرون صلوات
***
هر شب چو شمع تا به سحر سوخت مادرمپیراهن سیاه مرا دوخت مادرم
یادش بخیر بوسه به لبهای من زد ونام حسین را به من آموخت مادرم
***
چو از اندیشه شاعر به دفتر بیت میریزدبه قول حضرت صادق به بیتش بیت میریزدهمانطوری که میریزد خزان برگ درختان راگناه بندگان را حب اهل البیت میریزد***
مسافرا! سفرِ هر چه ساده، میچسبدارادتی که شود با اراده میچسبد
حسین، با زن و فرزند خود سفر کردهستسفر هر آینه با خانواده میچسبد
خوشا کسی که هوای زیارتش داردبه سر که سایه پرچم فتاده میچسبد
مسیر کرب و بلا شد مسیل اهل ولاچو سیل، سینه زدن بین جاده میچسبد
شدیم راهیِ ملک شرف ز شهر نجفقسم به عشق، زیارت پیاده میچسبد
ستون یکصد و ده تازه اول راه استستون سیصد و سیزده زیاده میچسبد
پیام سرخ ستونهای راه را بشنوکه گریه بر شهدا ایستاده میچسبد
پس از سه روز، رسیدن به خاک کرب و بلاسلام و اشک و نوا فوقُالعاده میچسبد
بخوان «بشیر»! غزل – مرثیه که مست شویمبه اهل غم غزلت مثل باده میچسبد
***
پس از سلام چه زیباست سجده در این خاککبوترانه پریدن ز خاک تا افلاک…
استاد حسین اسرافیلی (از تهران)
«برای حضرت قاسمابن حسن (ع)»اسب شد دور از نگاه حرم، سوی میعادگاه خونیناشنوجوانی رشید مثل عقاب، تیغ در کف نشسته برزیناش
دستها شد بلند پشت سرش به دعا، که خدا توان بدهدبازگردد به خیمه بار دگر، لب گشود آسمان به آمیناش
مثل بادی سوار میچرخید، با لب تیغ خود رجز میخواندوحشت افزود بر دل دشمن، پیچ و تاب سلاح سنگیناش
تیغ چرخید چاربار و چهار کینهجو غرق خاک و خون گشتندشعله شد جان ازرق شامی، تیره شده دیده جهانبیناش
نوجوان نه، پلنگ خشماگین، یکتنه بر سپاه دشمن زدنوجوان و چنین صلابت رزم؟! چشمها خیره شد به تحسیناش
میزند تیغ و بانگ تکبیرش، مثل برق و رعد، میپیچدغیرت حیدری به بازویش، صولت مجتبی در آییناش
گرچه کوچک ولی به عزم بزرگ، در تف دشت کربلا، شده استپاسدار حریم مولایش، حافظ مرز مکتب و دیناش
مثل آتش که شعلهبار شده، خرمن کفر، از او پریشانحالغیرت مرتضا (ع) نمایان است از همان ضربت نخستیناش
***
خط تقدیر او رقم زده بود جزو هفتاد و دو ستاره شودتا که بر محور ولایت عشق، سرخ از خون کنند آذیناش
نوجوان تشنه، زخمها بسیار، نیزهداران بیحیا، انبوهیک تن و اینهمه کمانداران، یک گل و فوج فوج گلچیناش
این گل باغ مجتبا (ع) ست چنین میبرد باد برگبرگش رااز سموم خزان پراکندهست، هر طرف عطر یاس و نسریناش
از سر زین اسب، آن زخمی با تن چاکچاک تا افتادبوی عطر و گلاب و گل پیچید، زیر سُمها ز جعد مشکیناش
آنکه فیض شهادت خود را شرح احلی من العسل میگفتجامی از حوض کوثر آوردند، شد شهادت به کام شیریناش
تیرباران، عقاب را انداخت، بر سر نعش او چه غوغاییست؟!میزند هرکسی به نیزه و تیغ، ضربه بر زخمهای چندیناش
پیکری قطعه قطعه بر جا ماند، گرگهای گرسنه برگشتندخیمه در شیونی دوباره نشست، نیست یارای کس به تسکیناش
استاد ولیالله کلامی (از زنجان)
«پیام اربعین»شهادت بار سنگین است، همه دعوا سر دین استشعار زینب آئین است، پیام اربعین این است
صلازن کار باید کرد، عدو را خوار باید کردبلی ایثار باید کرد، که اهل حق خدابین است
چهل روز از خدا گفتن، همی یا لیتنا گفتنحدیث کربلا گفتن، به ثارالله تمکین است
بگو هیهات منّاالذله و دوری کن از خواریدفاع از معرفت آری، مرام آل یاسین است
ببین زینب چه غوغا کرد، به عهد خویش ایفا کردبلی هنگامه برپا کرد، که لرزان فرقه کین است
به هر نهضت که غیرت، بر سلاح کفر شد پیروزبقای استقامت را، شهادت مهر تضمین است
من آن چاوش هشیارم، پیام اربعین دارمروان بر جانب یارم، که وصل یار شیرین است
خبر از راه دور آید، به دلها عشق و شور آیدهلا بوی ظهور آید، ظهور آلیاسین است
کسی که اربعینی نیست، یقین انصار دینی نیستدل عاشق زمینی نیست، که پروازش چو شاهین است
چهل روز آه و واویلا، چهل روز اشک چون خون استبکش فریاد یا زهرا، دل سجاد خونین است
شعار ما «رأیت الا جمیلا»، ذکر زینب بودبلی بنت علی، بنیانکن کاخ سلاطین است
ره خوف و خطر رفتن، به دل سوز و شرر رفتنپیاده پای سر رفتن، سری که سرور دین است
بگو مکتب نمیمیرد، دل زینب نمیمیردکه گلزار شریعت در امان از مکر گلچین است
اگر دلگیر شد زینب، به غرش شیر شد زینبدریغا پیر شد زینب، دلش محتاج تسکین است
کنار قبر یار استاد، سلامی داد با فریادحسین از دست هجران داد، برادر غصه سنگین است
اراذل گر اسیرم کرد، قیام تو بصیرم کردبه میدان شرزهشیرم کرد، مرا حرّیت آئین است
علیمحمد مؤدب (از تهران)
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب استاین آخرین شبانهی آرام زینب است
این نازدانهها که در آغوش مادرنددر دست باد، بعد تو گلهای پرپرند
بعد از تو در محاصره شعلهها و خارگلهای پرپرند به میدان کارزار
دلبندهای قافله شلاق میخورنداز شعلههای حرمله شلاق میخورند
این خیمهها چو ابر پراکنده میشوندفردا پس از تو، شبنشده کنده میشوند
فردا غروب آنسوی گودال قتلگاهدر ابرهای دلهره، غلتان به خاک، ماه
ماه ایستاده دفعه آخر ببیندتجایی نماز کن که برادر ببیندت
آهسته از کنار حرم بگذر ای امیدبا ذکر یا صبور که خواهر ببیندت
شاید رقیه تشنه دیدار دیگریستمعلوم نیست دفعه دیگر ببیندت
دیدار دیر میشود امشب که بگذردتا گوشه خرابه که یکسر ببیندت
مادر نخفته طفل تو بسیار تشنه استیک سر بزن به خیمه که اصغر ببیندت
ای اعتبار خاک سر از سجده بر مداراین خاک دیر نیست که بیسر ببیندت
تا هست آسمان به هوای تو میتپدفردا که بیبرادر و یاور ببیندت
تا هست معنی شب و روز جهان توییفردا که چون حقیقت کوثر ببیندت
فردا کلام روشن زهرا کلام توفردا زمانه غرّش حیدر ببیندت
فردا که بعد قتل کسانت، زمانه بازآرام و باشکوه و دلاور ببیندت
در جانگدازِ واقعهها هر که هر کجازیباترین تجسم باور ببیندت
ای خطبه منای تو تا هست در تپشتا هر خطیب بر سر منبر ببیندت
تو آمدی که مستی دنیا پرد ز سردر مجلس شراب منور ببیندت
قرآن تویی که بر سر نی خواندنیتریکوفه میان خطبه خواهر ببیندت
بنگر به عزم خواهر و صبر و ارادهاشدر آخرین نماز شب ایستادهاش
تا هست روزگار پر است از سلام توبعد از تو هست چادر خواهر پیام تو
این چادر از نگاه تو معنا گرفته استهر دل به خیمهگاه تو ماوا گرفته است
طفل تو رمز هستی و باب نجات ماستسقای تشنه، راز رشید حیات ماست
عباس گفت تشنه بر این رود بگذریدبا خود جز آبروی دو عالم نیاورید
یک مشت بر نداشت که دل با تو باختهستپاک است دست هر که علی را شناختهست
سقا که هر سبو به جهان است مست اوستسقا که آب تشنه یک جرعه دست اوست
پیغام و درس کرببلا دستهای اودر گوش خلق زنده و مانا صدای او
گوید که دل به جرعه دنیا مبند هیچبا آب و خاک عالم بیآبرو مپیچ
شیطان اگر چه آوردت صد دلیل بازیاد آر از آه و آهن و دست عقیل باز
یاد آر از لبی که در این عشق تشنه ماندمشکی که معنی عطش و عهد را رساند
یک قطرهای به نیت دریا وضو بگیرخود را بباز و هستی جاوید از او بگیر
باید تمام بر سر پیمان گذاشتنجان گر به قدر طاقت ششماهه داشتن
ای جان ما حسین، به ما زان عطش ببخشجان جهان به هر دل و هر جان عطش ببخش
روی مرا که همچو شب بی ستارهایستجز جامه سیاه عزای تو چاره نیست
جون و حبیب رمز سیاه و سپید ماستای آنکه گریه بر تو تمام امید ماست
با گریه خون ما به تو پیوند میخوردبا اشک جان به یاد تو سوگند میخورد
خورشید سربریده که فردا شروع توستدنیا اگر چه تشنه صبح طلوع توست
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب استاین آخرین شبانه آرام زینب است
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰