ما باید مرکز ایران شناسی را به ایران بیاوریم

سردبیر پرس_ گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: محمدعلی عزت‌زاده عضو هیأت مدیره انجمن ایران‌شناسی ایران، دانش آموخته ایران‌شناسی در مقطع کارشناسی ارشد و دانشجوی دکتری همین رشته در بنیاد ایران‌شناسی است. این انجمن نخستین انجمن علمی و نخستین سازمان مردم نهاد ایران است. گفتگویی که می‌خوانید در حاشیه نخستین کنگره ملی ایران‌شناسی ایران انجام […]

سردبیر پرس_ گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: محمدعلی عزت‌زاده عضو هیأت مدیره انجمن ایران‌شناسی ایران، دانش آموخته ایران‌شناسی در مقطع کارشناسی ارشد و دانشجوی دکتری همین رشته در بنیاد ایران‌شناسی است. این انجمن نخستین انجمن علمی و نخستین سازمان مردم نهاد ایران است. گفتگویی که می‌خوانید در حاشیه نخستین کنگره ملی ایران‌شناسی ایران انجام گرفت که در تاریخ ۲۰ اردیبهشت سال جاری با دوازده محور در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
انجمن ایران‌شناسی در چه تاریخی و به‌دست چه کسی پایه‌گذاری شد؟تأسیس این انجمن در سال ۱۳۲۴ به‌دست استاد ابراهیم پورداود انجام شد که اهتمام داشت به ایران‌شناسی. البته ابداع واژه ایران‌شناسی به احمد کسروی در کتاب شهریاران گمنام بازمی‌گردد؛ بعدها هانری کوربن با ترجمه این واژه، اصطلاح ایرانولوژی را در زبان فرانسوی درست کرد که بعدتر به انگلیسی هم راه یافت. اصطلاح رایج پیش از آن در زبان‌های فرنگی Iranian Studies یا Les ètudes iranienne بوده که معنای تحت‌اللفظی‌اش مطالعات ایران است و با تسامح، مطالعات ایرانی گفته شده‌است. این انجمن آموزشگاه بود و نشریه‌ای داشت به‌نام ایران شناسی. کسانی با ایشان بودند مثل ذبیح‌الله صفا، منوچهر ستوده، ارباب رستم گیو، و محمد معین، که همگی شخصیت‌های بزرگ علمی و فرهنگی بودند؛ به‌ویژه محمد معین، شاگرد ویژه پورداود. پورداود فکرش این بود که بعد از او معین کارهای انجمن را ادامه خواهد داد، منتها در زمان زندگی پورداود دکتر معین سکته کرد و از کار افتاد. پورداود هم کس دیگری نداشت و به هر حال با وجود اینکه ایرج افشار هم به انجمن پیوسته بود، با مرگ پورداود در سال چهل و هفت فعالیت‌های انجمن ایران‌شناسی کاملاً متوقف شد.
بعد از انقلاب فعالیت انجمن ایران‌شناسی به چه صورتی پی گرفته شد؟بعد از انقلاب، در دوره آقای خاتمی بود که در وزارت علوم برای راه‌اندازی انجمن‌های علمی آئین‌نامه‌ای تعیین کردند. پیش از آن انجمن علمی نداشتیم و در آن زمان تازه انجمن‌های علمی تأسیس شدند. تا اواخر دهه ۸۰ هنوز رشته ایران‌شناسی را را در دانشگاه‌های ایران نداشتیم. خود پورداود هم در دانشگاه، کارش در چارچوب فرهنگ و زبان‌های باستانی بود. در سال نودویک آقای دکتر جعفری دهقی که استاد فعال دانشگاه تهران و مدیر گروه فرهنگ و زبان‌های باستان در بخش ادبیات بودند، به فکر راه‌اندازی این رشته در دانشگاه تهران افتادند. چندی پیش از این، بنیاد ایران‌شناسی به همت دکتر حسن حبیبی آغاز به کار کرده بود و از سال ۸۸ در مقطع کارشناسی ارشد دانشجو می‌گرفت. البته در ابتدا کارهای پژوهشی می‌کرد، بعد کارهای آموزشی هم که در برنامه‌شان بود آغاز شد. الان دوازده دانشگاه در ایران رشته ایران‌شناسی دارند، از مقطع کارشناسی تا دکتری. دکتر جعفری دهقی در سال نودوشش اقدام کرد برای تأسیس انجمن ایران‌شناسی که بایستی از طریق وزارت علوم اقدام می‌شد که بهمن نود و شش اجازه دادند انتخابات هیأت مدیره برگزار شود. هیأت مؤسس، مرکب از بیست‌ویک عضو برجسته هیأت علمی دانشگاه‌های مختلف بود؛ مثل دکتر ژاله آموزگار، دکتر فتح‌الله مجتبایی، دکتر علی‌اشرف صادقی، دکتر زهره زرشناس، مرحوم دکتر ساجدی و… انجمن در سال نود و شش در وزارت علوم ثبت شد. بعد باید ثبت شرکت می‌شد، که گفتند شما نمی‌توانید، چون قبلاً انجمن ایران شناسی بوده! گفتیم که کدام انجمن؟ گفتند همان انجمن پورداود که سال ۱۳۲۵ ثبت شده و شماره ثبتش هم ۵۹ است. گفتیم که خوب او فوت کرده و انجمن الان فعال نیست، قرار شد که طبق ضوابط آگهی بدهیم. که اگر کسی هست و ادعایی دارد و و بگوید. طبعاً کسی نبود و ادعایی هم نداشت، و انجمن ما را به عنوان ادامه آن انجمن پذیرفتند که خیلی مایه افتخار است.

دکتر محمود جعفری دهقی

دانشجوهای ایران‌شناسی همه از کارشناسی وارد این رشته می‌شوند؟دانشجوهایی که می‌آیند معمولاً از رشته‌های ادبیات، تاریخ و باستان‌شناسی می‌آیند، و اطلاعاتشان بیشتر تخصصی است و ذهنیتشان جهت‌داده‌شده. خوشبختانه رشته ایران‌شناسی جزو رشته‌های شناور است که باعث می‌شود همه بتوانند به طرفش بروند؛ و همین باعث می‌شود تنوع زیادی در دانشجویان وجود داشته باشد. سه دانشگاه این رشته را در مقطع کارشناسی دارند، ولی به نظر من باید همه جا کارشناسی داشته باشند.تعریف دقیق ایران‌شناسی چیست؟زنده یاد دکتر طهمورث ساجدی صبا که از اعضای هیئت مؤسس انجمن ایران‌شناسی بودند، در دانشنامه زبان و ادب فارسی که در سال هشتاد و چهار منتشر شده، در مدخل ایران‌شناسی، یک مرور خیلی جالب در سه لایه می‌کند و این سه لایه را در هم تنیده به نگارش می‌آورد. او قلمی خیلی قوی داشت و ادبیات فرانسه و ادبیات تطبیقی در فرانسه خوانده بود و و نسبت به این زبان تسلط کامل داشت، بیست سال در فرانسه کار کرده بود و درس خوانده بود و پژوهش انجام داده بود. یعنی تمام آن چیزی که آنها از ایران می‌فهمند او دیده بود و از نزدیک مفهوم ایران شناسی به تعریف غربی را می‌دانست. او تاریخچه ایران شناسی را از قرن شانزدهم، ایران شناسی در مکاتب مختلف، زبان شناسی، تاریخ ادبیات فارسی، باستان شناسی، ادیان؛ در حوزه‌های مختلف، در آلمان، در هلند، در بریتانیا، روسیه، هند، آمریکا و… کار را این‌طور شروع کرده تا رسیده به قرن بیستم و ایران شناسی در ایران؛ و در پاراگراف پایانی تازه ایران شناسی را تعریف کرده: ایران شناسی، مجموعه مطالعات و علوم درباره فرهنگ و تمدن ایران، و تلاش برای شناساندن آن به ملل دیگر و رساندن ایران به جایگاه واقعی خودش است. یعنی او حتی هدف هم تعیین کرده در تعریفش. خانم دکتر زرشناس که مقداری دانشگاهی‌تر تعریف کرده است: مجموعه مطالعات منظم و علمی درباره ایران، در همه زمینه‌ها به ویژه علوم انسانی. از تاریخ، جغرافیا، زبان‌ها و گویش‌های ایران، اقلیم شناسی و… این دو تعریف را اگر روی هم بگذاریم و با هم هم افزایی کنیم، و با هم دیگه تلفیق کنیم، یک تعریف جامع از ایران شناسی به دست میاید.

دکتر زهره زرشناس

بپردازیم به کنگره، چه زمانی تصمیم به برگزاری این کنگره گرفته شد؟از زمانی که تصمیم گرفتیم، دو سال طول کشید، اردیبهشت هزار و چهارصد و یک در انجمن تصمیم گرفتیم این کار را بکنیم. آبان هزار و چهارصد و یک در هیئت مدیره نقشه راه را چیدیم. بعد تا وزارت علوم تأیید کند و مراحل مختلف طی بشود و خودمان هم بتوانیم به زمان برسیم، چون محدودیت‌هایی هست. تابستان اگر برگزار کنیم هم گرم است و هم دانشجوها نیستند، استادها شاید نباشند، نزدیک عید نوروز خوب نیست، در فصل امتحان‌ها خوب نیست. زمان آرمانی ما آغاز پاییز بود که نرسیدیم و در اردیبهشت انجام شد. ما طبق ضوابط وزارت علوم، به عنوان کنگره درخواست دادیم و به عنوان کنگره پذیرفته شد.اصرار بر نام کنگره به چه دلیل بود؟دلیل اینکه کنگره خواستیم این بود که پیش از این با عنوان کنگره ملی یا بین المللی ایران شناسی به زبان فارسی نداشتیم. یک همایشی در بنیاد ایران شناسی در دهه هشتاد برگزار شده بود به عنوان همایش ملی ایران شناسی. چرا این اصرار را داشتیم؟ ببینید، صد سال کنگره‌های جهانی در شرق شناسی برگزار شد که ما هم از ایران به عنوان پژوهشگران ایرانی هیئت‌هایی می‌فرستادیم، همین. آقای پور داود چند دوره در کنگره جهانی شرق شناسی شرکت کرده، از جمله در دهلی نو، تو ذهنم هست. توی اروپا بوده یک دوره. به هر حال چند دوره ایشان به عنوان رئیس هیئت شرکت کرد. ما باید بتوانیم مرکز ایران شناسی را به ایران بیاوریم. الان هیچ جا نیست، الان مرکز ندارد. یک خطای ذهنی وجود دارد که ایران شناسی خارج از ایران یک چیز دیگری است، داخل ایران یک چیز دیگر. به دلیل اینکه در گذشته غربی‌ها ایران شناسی کردند، و آنها اسمش را گذاشته‌اند. گویی ما ایران شناسی نداریم. ابوریحان بیرونی به تعریف امروزی یک ایران شناس بوده، ناصر خسرو ایران شناس بوده، فردوسی ایران شناس است، سعدی ایران شناس است، اینها فقط ادیب نبودند که. اینها برداشت‌هایی است که ناشی از ضعف تئوریک و ضعف نظری است.

با توجه به گستردگی موضوعات و تعداد زیاد محورها پذیرش مقاله و انتخاب سخنرانان به چه صورت بود؟وزارت علوم کارهایی را تعریف کرده، مهم‌ترین کارهایی که یک انجمن علمی انجام می‌دهد آموزش، پژوهش، نشست‌های علمی و کارگاه‌های آموزشی است، ولی دو کار از همه مهم‌تر است: یکی نشریه علمی و یکی همایش. همایش‌ها سه سطح دارد، سطح ملی و سطح منطقه‌ای و سطح بین المللی. همین همایش را هم می‌شد بین المللی اعلام کنیم، ولی از اول نیت‌مان نبود. هرچند در عمل بین المللی شد. سه سخنران غیر ایرانی آمدند، یک نفر هم قرار بود حاضر باشد که به دلیل کهولت سن نتوانست بیاید. عملاً بین المللی بود، منتها رسماً بین المللی نبود. این بندگان خدا خودشان داوطلبانه آمدند و مقاله دادند. ما اگر می‌خواستیم بین المللی باشد بایستی خودمان هم فراخوان بین المللی می‌دادیم که نداده بودیم. ما فراخوان ملی دادیم و از طریق رسانه‌های انجمن در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردیم. انجمن وب گاه دارد، اینستاگرام و تلگرام دارد، در واتس اپ کانالی داریم، در همه اینها منتشر کردیم.
ابتدا در آی اس سی ثبت کردیم، پایگاه استنادی علوم جهان اسلام. آی اس سی هم نمایه کرد و خبر داد. بعد تصمیم گرفتیم که در سیویلیکا هم نمایه کنیم که البته فراخوان ما گذشته‌بود. مقالاتی که دریافت کردیم در دو مرحله داوری شد. مرحله اول چکیده‌ها بود و مرحله دوم مقالاتی که دریافت شد. چند نفر هم به عنوان سخنران دعوت شدند با توجه به مقام علمی که داشتند. به جز سخنرانان افتتاحیه و اختتامیه، یعنی آئین گشایش و آئین پایانی همه سخنرانان ما چکیده به ما دادند که در کتاب چکیده‌ها و کاتالوگ کنگره این چکیده‌ها همه عرضه شد. بعد در مرحله دوم داوری شد، برخی از مقالات برای سخنرانی برگزیده شدند، که آنها هم البته هم چاپ می‌شوند و هم نمایه می‌شوند در سیویلیکا. ما در کل صد سی و چهار چکیده دریافت کردیم، از این صد و سی و چهار تا هشتاد و شش چکیده چاپ شد. مجموعاً سی و سه سخنران داشتیم که البته باز هم در روز برگزاری دو تا از سخنران‌ها نتوانستند و در خدمتشان نبودیم. بنابراین سی و یک سخنرانی سخنرانی علمی در هشت نشست به صورت موازی در تالار فردوسی تالار حافظ و تالار خیام برگزار کردیم، رئیس هر نشست هم خودش یکی از شخصیت‌های علمی کشور بود که بتواند کار را اداره کند.

دکتر مایا کاپانادزه

همه ارائه‌ها به زبان فارسی بود؟ارائه‌ها همه سخن گفتن شأن به فارسی بود. دو نفرشان در فارسی یک مقدار ضعیف بودند، دو تا گرجستانی بودند که متنشان انگلیسی بود، و صحبت کردن شأن مخلوط فارسی و انگلیسی؛ بالاخره فارسی شأن خیلی کامل نیست. ولی خانم گلبخت خدای برگنوا که اهل قزاقستان هم هست، ساکن ایران است و زبان فارسی را خیلی خوب صحبت می‌کند و هم ارائه و هم متنشی فارسی بود. خانم مورچانوا که نتوانست بیاید، نود و یک سالش است و اهل روسیه هست؛ او هم فارسیش خیلی عالیست، مقاله‌اش هم فارسی بود.چه آینده و چشم اندازی دارید برای ادامه این کنگره؟بنا براین بوده که نخستین کنگره را به صورت ملی برگزار کنیم تا تجربه‌های کافی به دست بیاوریم؛ چشم انداز ما برای ادامه این است که کنگره‌های بین المللی داشته باشیم و اینکه بتوانیم در شهرهای دیگر ایران هم کنگره را برگزار کنیم، یعنی این جور نباشد که کنگره همیشه در تهران باشد، این فکری هست که باید ببینیم امکاناتش چقدر فراهم می‌شود. و دوم اینکه در تعداد روزهای بیشتر بتوانیم برگزار کنیم که جنبه‌های دیگری هم لحاظ شود.یکی از ویژگی‌های این کنگره تعداد زیاد محورهای آن بود. چطور به این محورها رسیدید؟دوازده محور ما معرفی کردیم. محورهای دیگری هم می‌توانستیم معرفی کنیم، ولی ما اینها را انتخاب کردیم بنا بر صلاحدید. زیاد است؟ بله، ایران شناسی همین است اصولاً. مثل یک منشور که می‌توانی هزاران وجه برایش در نظر بگیری. ما تازه همه چیز را نگذاشتیم. می‌گویند ایران شناسی چیست؟ تاریخ است؟ ادبیات است؟ باستان شناسی است؟ ما می‌گوئیم نه، این جور نیست. ایران شناسی از داده‌های تاریخ باستان شناسی، تاریخ، ادبیات و رشته‌های دیگر استفاده می‌کند، ولی دال مرکزیش ایران است. موضوعش ایران است.این موضوع در ذهن من این طور تعریف می‌شود که ایران از منظر تاریخ، ایران از منظر ادبیات، ایران از منظر جغرافی و… اگر یک مسئله خاص را داریم بررسی می‌کنیم، همه این منظرها باید دیده شوند؟دقیقاً، الان شما می‌دانید در دنیا دوره مطالعات تخصصی گذشته و دوره مطالعات میان رشته‌ای علمی بین رشته‌هایی است است که حتی به ظاهر به هم ارتباط ندارند. آقای دکتر دادبه در آئین گشایش همین کنگره همین موضوع را مطرح کرد، که همه رشته‌ها می‌آیند و کار خودشان را می‌کنند. داده‌هایشان عمومی اند، ولی ایران شناسیِ از همه این داده‌ها استفاده می‌کند با موضوع ایران. درک این شاید برای اهل دانشگاه که در رشته‌های خاصی تخصص پیدا کردند، مقداری سخت باشد. ولی برای کسانی که مثل شما کار میان رشته‌ای کردند، برای کسانی که ممکن است کار میان رشته‌ای نکرده باشند، ولی درک میان رشته‌ای داشته باشند، و اتفاقاً برای عامه مردم بسیار قابل درک است. دانشگاه ما باید هدفش این باشد که به دردی بخورد، به خصوص در رشته‌های علوم انسانی. دانشگاه باید هدفش این باشد که عامه مردم را تحت تأثیر قرار دهد، بتواند فرهنگ و علمشان را بالا بیاورد، کسانی که دانشگاه می‌روند که خودشان می‌خوانند! دانشگاه از یک حدی بیشتر در عمل کاری برای آنها نمی‌کند، آنها خودشان کار می‌کنند و چیزی به دست میاورند؛ قاعده اش همین است. دانشگاه باید بتواند روی فرهنگ جامعه اثر بگذارد.‌

جامعه یعنی مردم؟
جامعه که می‌گویم یعنی همه، از حاکمیت تا ساده‌ترین فرد مردم عادی. مشکل ما همیشه این بوده که ایران را درست نمی‌شناختیم. اگر ایران را درست می‌شناختیم، بسیاری از کارهای غلط انجام نمی‌دادیم. می‌توانیم بخوانیم، کسانی که خیلی کارهای مهم و بزرگی کردند، ولی اشتباه هم کردند. یک دوره گفتند ما باید عین فرنگی‌ها بشویم. این غلط است، ما نشدیم و نمی‌شویم. ما خودمانیم. ما یک تمدن کهن داریم که در وجود همه مان رسوب کرده، این اجازه را نمی‌دهد که مثل آنها بشویم. بحران به وجود می‌آورد. ما باید این را بفهمیم. نه مثل فرنگی فقط، ما مثل عرب هم نمی‌شویم. ما خودمانیم، اما خودمان را نشناختیم. ببینید ما از دست کم سه هزار سال پیش، پیش از هخامنشیان یک فناوری داشتیم به نام قنات. این را گسترش دادیم در یک سرزمین خشک. ما سال‌ها با این روش زندگی کردیم، زندگی بدون آب که امکان ندارد. ما آب داشتیم. قنات زارچ، شصت کیلومتر و قنات قصبه گناباد هفتاد کیلومتر آب را جابجا می‌کند. چنین مملکتی نباید بحران آب پیدا کند، نباید دچار فرونشست زمین بشود. بحران آب ما ناشی از این است که خیال کردیم قنات یک چیز عقب مانده است. ما مثل کشورهای اروپایی که سد درست می‌کنند سد درست کردیم. آنها آب زیاد دارند و آفتاب کم. ما همان آب کم را پشت سدها ذخیره کردیم و در معرض آفتاب تابان قرار دادیم، تبخیر شد. بعد فکر کردیم چه کار خوبی! بیایم حالا اگر دو سه تا ست بکنیمش دویست سیصد تا! دریاچه ارومیه خشک شد، اصفهان بدون آب شد، زاینده رود تمام شد. هی می‌خوانیم اصفهان فرونشست و تهران فرونشست، وحشتناک است که ما این کار را کردیم، با نادانی مان. اگر ایران شناسی رواج پیدا کند، برای تک تک مردم ایران فایده دارد. مردم می‌توانند ایران را و خودشان را بشناسند. این خودشناسی بسیار مهم است. حتی از منظر دینی نگاه کنیم، کسی که خودش را نشناسد خدا را نمی‌شناسد. باید خودمان را بشناسیم.‌
در کدام یکی از این دوازده محور استقبال بیشتری داشتید؟تاریخ و هنر، بعد هم مردم شناسی؛ مطالعات اجتماعی.چه کسانی می‌توانند عضو انجمن بشوند؟ما طبق اساسنامه انجمن شش رشته علمی داریم که دانشجویان ارشد به بالا می‌توانند عضو انجمن بشوند، که البته دانشجوی کارشناسی ارشد عضو دانشجو می‌شود و بعد از اینکه دانش آموخته شدند می‌توانند عضو پیوسته باشند. این رشته‌ها شامل زبان و ادبیات فارسی، تاریخ ایران، باستان شناسی، زبان شناسی و فرهنگ و زبان‌های باستانی و البته خود ایران شناسی هست، ولی رشته‌های دیگر مثل جغرافیا، مردم شناسی، حتی علوم سیاسی و جامعه شناسی. اینا همه موضوع مطالعه شون اغلب ایران است، کلاً ما در هیچ رشته‌ای را نبستیم.تصویر و تحلیل سخنرانان غیر ایرانی چقدر دقیق بود؟من مسئله مهمی را می‌خواهم بگویم که پاسخ شما در آن خواهد بود. ایران شناسان خیلی بزرگ خارجی بوده‌اند که کارهای خیلی بزرگی کرده‌اند و ما هم از کارشان بهره برده‌ایم، اما این دلیل نمی‌شود که خارجی‌ها بهتر می‌توانند ایران شناسی کنند. کلاً درباره علم چنین است. علم برای همه دست‌یافتنی است؛ روش دارد و باید بدان عمل کرد. همین خود آقای دکتر ساجدی که عرض کردم در همان مدخل اشاره دارد به ایرانیانی که روش علمی داشته‌اند مثل قزوینی و پورداود و… اینها به روش علمی پژوهش کرده‌اند. باید دقت کنیم که آثار غیر ایرانیان، به هر حال دیگرشناسی است، ولی کار ما خودشناسی. هر دو کار باید انجام بشود. مثلاً فرض کنید کسی که زبان مادری‌اش گرجی است و او آمده فارسی یاد گرفته؛ دشوار است که بیاید روی ادبیات فارسی کار بکند. معمولاً کاری که می‌کنند مطالعاتی هست روی اسناد و منابعی که خودشان دارند. دو تا از مقالاتی که در این دوره داشتیم این‌طور بود. یک سندی پیدا کرده درباره تاریخ ایران، به زبان گرجی. این را او باید انجام بدهد دیگر، ما که گرجی بلد نیستیم، او باید انجام بدهد. او تاریخ آموخته، فارسی آموخته، ایران را می‌شناسد. از این جهت ما سعی می‌کنیم و باید این جور هدایت کنیم. واقعاً بعضی کارها را آنها بهتر انجام می‌دهند، بعضی کارها را ما بهتر انجام می‌دهیم؛ و از نتیجه اش همه ما استفاده می‌کنیم.مقالات خارجی این کنگره هم مال همین کشورهای اطراف بود.متأسفانه ما رابطه خوبی با جهان غرب نداریم و کشورهای غربی هم به اتباعشان توصیه می‌کنند به ایران نروید. بعضی از آنها هستند که خیلی ایران را دوست دارند، اصلاً هم به آن توصیه‌ها اهمیت نمی‌دهند، ولی ما هم بهشان ویزا نمی‌دهیم. نتیجه اینکه هر چه مقاله میاید، از کجا میاید؟ از روسیه و گرجستان و ارمنستان و قزاقستان و چین و… آذربایجان که بندگان خدا با وجود اینکه واقعاً علاقه‌مند به ایران هستند، ولی جرأت ندارند. یعنی ما باید خودمان کار کنیم، و کار مثبت بکنیم. دولت جمهوری آذربایجان با ایران حالت تخاصم دارد، ولی ملت این کشور اکثریتشان زبان فارسی را می‌فهمند اگر نمی‌توانند صحبت کنند. در روستاها اکثر زبانشان فارسیِ تالشی یا کردی است. آنها یک حکومت نظامی امنیتی دارند و اگر کسی در زمینه ایران کاری بکند، تمام زندگیش را از دست می‌دهد. اصلاً افراد را هدایت می‌کنند علیه ایران، حتی دانشجو می‌فرستند و آن دانشجو مشخص است که دارد برای آن اهداف کار می‌کند، ولی ما از این چیزها نباید بترسیم. ما بیشتر با روسیه، چین و کشورهای آسیای میانه و قفقاز رابطه داریم. ما باید از این فرصت استفاده کنیم. چین و روسیه دو ملت بزرگ هست، با دو فرهنگ بسیار غنی. روسیه دوره تزاری را پشت سر گذاشته، دوره شوروی را پشت سر گذاشته، امروز در دوره پساشوروی است. در این دوره‌ها کارهای ایدئولوژیک و جهت دار و استعماری همه انجام شده، ولی منابع غنی علمی بسیاری از اینها به فارسی ترجمه نشده و ما هیچ خبری از آن نداریم.
بسیاری از اینها را ما از انگلیسی به فارسی ترجمه کردیم، از آلمانی به فارسی ترجمه کردیم. یعنی از منابع واسط، از زبان دوم ترجمه شده، این نقص به وجود می‌آورد. آثار روسی خیلی جالب و مهم است، البته خودشان هم نخواستند آن نتایج به دست ما برسد. مثلاً شاهنشاهی اشکانی، ریشه‌اش در جاهایی بوده که جزو روسیه بوده، جز شوروی بوده است و کاوش هم شده. ترکمنستان، ازبکستان، سمرقند، بخارا، خوارزم قدیم و… همه کاوش باستان شناختی شده، اما ما نتایجش را نداریم. بعضی از اینها خودشان فارسی می‌دانند و عاشق ایران اند، غالباً انگلیسی می‌نویسند که همه بتوانند استفاده کنند. بنابراین ما باید از این فرصت محدودیت نسبت به غرب وجود دارد استفاده کنیم. اطلاعات کشورهای اطراف مان را جمع کنیم.
اینجا مسئله مهم دیگری هم مطرح می‌شود، اینکه وقتی از ایران حرف میزنیم کدام ایران منظورمان است؟یکی از مسائل بنیادین در ایران شناسی، این است که ایران چیست؟ بعدش فوراً این مطرح می‌شود که ایران کجاست؟ و ما در نهایت می‌گوئیم منظور از ایران شناسی، شناخت ایران در جغرافیای سیاسی کنونی صرف نیست. تاریخ ایران بزرگ، ایران فرهنگی، یعنی برآیند ایران تاریخی از زمان باستان از زمان شکل گیری کشوری به نام ایران در دوره هخامنشی تا امروز. پایتخت ایران در دوره ساسانی و دوره اشکانی یعنی بیش از دوهزار سال پیش، تیسفون بوده که در ایران نیست. بیرون از مرز امروز ایران است. ما باید در نظر داشته باشیم از منظر ایران شناسی همه اینها جزو ایران هستند؛ و بعد این جور نگاه کنیم که ایران، کشور مادر است، تمدن مادر است. این فرزندان اگر با مادرشان نامهربان باشند، مادر آنها را دور نمی‌اندازد. ما در گذشته زیاد این چیزها را شنیده‌ایم که جمهوری آذربایجان رفته و سعی کرده دو تار آذربایجانی را به نام خودش ثبت کند. کشور جمهوری ترکیه سعی کرده نوروز را به نام خودش ثبت کند. اینها همان فرزندان هستند. ما کار درستی کردیم، با یونسکو صحبت کردیم، یونسکو هم پذیرفته که آقا ما یک پرونده مشترک داریم. ما با سیزده کشور پرونده نوروز را به یونسکو دادیم. نوروز مال همه ماست. اتفاقاً آنها اگر می‌خواهند به ریشه‌های خودشان بپردازند، به ریشه‌های مشترک می‌رسند. ما با کسی دعوا نداریم، اگه ناشی از ناآگاهی است باید روشنگری کنیم. اگر ناشی از غرض هم هست باز هم باید روشنگری کنیم. ما کشور مادریم، مادر ضرب می‌خورد ولی ضربه نمی‌زند. پس باید کار مثبت انجام بدهیم. هر جا که ما کار نکنیم، کار غلط انجام می‌شود. البته دکتر دادبه حرف دقیقی زد در آئین گشایش، گفت آدم باید عاشق موضوع علمی اش باشه. عاشق، کسی نیست که فقط خوبی معشوق را ببیند، باید بدیش را هم ببیند و الّا این عشق به زوال خواهد رسید.

دکتر اصغر دادبه

همکاری بنیاد ایران شناسی و دانشگاه‌ها با کنگره چطور بود؟ببینید، تمام امکانات دولتی، امکانات ملت ایران است و باید برای ملت ایران استفاده بشود. این یک امر کلی است، ولی از منظر یک نهاد مردمی وقتی می‌خواهید کاری بکنید این‌طور است که اگر همراهی کردند که خب، عالی! اگر نیامدند و نتوانستند خودمان برگزار می‌کنیم. دانشگاه‌ها و بنیاد ایران شناسی حتماً می‌توانند کمک کنند، اما نظر من شخصاً و نظر بزرگان انجمن هم این بوده که ما با برگزاری این کنگره توان خودمان را می‌توانیم نشان بدهیم. ما یک نهاد مردمی هستیم از نظر بودجه و تشکیلات و امکانات. پس نمی‌توانیم خودمان را با نهادهای دیگر دولتی مقایسه کنیم. نباید احساس رقابت بشود. ملت و دولت اگر با هم همکاری کنند، ایران اعتلا پیدا می‌کند. به هر حال ما از همکاری هر نهادی استقبال می‌کنیم.و سخن پایانی؟ما شالوده فرهنگمان فردوسی است. فردوسی فقط زبان فارسی رو نگاه نداشته، او معجزه کرده و همه عناصر هویتی ایرانی را ثبت کرده و نگه داشته‌است. موقعی که هیچکدام از این تعریف‌ها وجود نداشت، هیچکدام از این‌هایی که الان ادعا دارند به اعتراف خودشان هنوز ملت نبودند؛ فردوسی ملت ایران، کشور ایران و تمدن ایران را ثبت کرده. در دوره‌ای که ایرانِ منسجم وجود نداشته او یک تنه ایستاده و تاریخ ایران را ثبت کرده، جغرافیای ایران را، فرهنگ مردم را ثبت کرده، شهریاری آرمانی ایران را ثبت کرده. او خیلی کار بزرگی کرده است. واقعاً پدر ایران است، به قول یکی از استادان عزیزمان آقای دکتر سیمونیان که ارمنی هم هستند، فردوسی ایرانی کبیر است.

منبع : مهر نیوز