کاش حمایت از «خرمشهر» پس از آزادسازی ادامه پیدا میکرد
به گزارش سردبیر پرس، مهدی زارع نویسنده رمان «خون؛ برادههایی از شهر» درباره این کتاب و نسبت آن با مسائل و حوادث مرتبط با خرمشهر، گفت: این کتاب بیشتر درباره «شهر» است. ماهیت و چیستی شهر و مقاومت مردم شهر خرمشهر در برابر حمله اولیه عراق را مدنظر داشتهام. در این کتاب بیشتر به این […]
به گزارش سردبیر پرس، مهدی زارع نویسنده رمان «خون؛ برادههایی از شهر» درباره این کتاب و نسبت آن با مسائل و حوادث مرتبط با خرمشهر، گفت: این کتاب بیشتر درباره «شهر» است. ماهیت و چیستی شهر و مقاومت مردم شهر خرمشهر در برابر حمله اولیه عراق را مدنظر داشتهام. در این کتاب بیشتر به این مسئله پرداختهام که در یک شهر، بهخصوص شهری از جنس خرمشهر، این حماسه حاصل اجتماع زیستی مردم است. گویی فقط هم «مردم» نیستند. یک شهر غیر از خانهها و ادارات و جمعیت، چیزهای دیگری را هم در دل خود دارد.
وی افزود: هر شهری مفاهیم مختلفی را در دل خود جای داده است. درباره خرمشهر هم به نظر شخصی من دو مفهوم مقاومت و وفاداری بهصورت ذاتی در شهر وجود دارد. در این کتاب سعی کردهام با نگاه به مفاهیم مقاومت و وفاداری، به جزئیات شهر بپردازم؛ از حیوانات تا ساختمانها و کلیه اجزایی که در کنار یکدیگر یک «شهر» را تشکیل میدهند.
این نویسنده درباره اهمیت پرداختن به سوژهای مانند خرمشهر آن هم ۴۰ سال پس از آزادی این شهر از دست نیروهای عراقی در شرایط فعلی گفت: زمان مناسب نگارش چنین آثاری شاید همین امروز باشد. وقتی اتفاقی هنوز تازه است و تنها یکی دو دهه از آن گذشته است، برخوردهای ما غالباً احساسی و حتی شاید یکسونگرانه نسبت به آن باشد، به همین دلیل لازم است که از حوادث و اتفاقات زمان بگذرد تا بتوانیم از فاصلهای مناسب به آن اتفاق نگاه کنیم با منطق و نگاه واقعی گزارههای تاریخی را بررسی کنیم. امسال چهلمین سالگرد آزادسازی خرمشهر بود و به نظرم رسید حالازمان مناسبی برای دوباره نگاه کردن به این شهر است.
وی ادامه داد: در خیلی از نقاط دیگر دنیا هم این اتفاق رخ میدهد کمااینکه هنوز که هنوز است درباره جنگ جهانی دوم و یا جنگهای قدیمیتر بازنگریهایی صورت میگیرد و آثاری تولید میشود. سن من کمتر از آن است که خودم آن سالها و آن وقایع را درک کرده باشم. من ۴۱ سال دارم و از آن سالها خودم مشاهده و خاطرهای نداشتم به همین دلیل ناگزیر شدم به مصاحبههایی که وجود دارد مراجعه کنم و برخی مصاحبهها را هم خودم بگیرم. به خرمشهر هم سفری داشتم تا اطلاعات کاملتری به دست بیاورم.
زارع درباره سختی کار نوشتن از تاریخ برای نویسندگانی که حضور در زمان وقوع حوادث را تجربه نکردهاند و مشاهده بیواسطه نداشتهاند هم گفت: به نظرم این مسئله کار را سختتر نمیکند. وقتی مستقیم داخل یک اتفاق با این ابعاد باشی آنقدر ابعاد احساسی آن قوی است که به طور کامل درگیر آن میشوی و جدا شدن از احساسات برای دیدن واقعیتها سختتر هم میشود. دستیابی به جزئیات شاید کمی سخت شود اما میتوان آن را با راههای دیگری مانند همین سفری که به آن اشاره کردم، جبران کنیم. با افرادی که بیواسطه در واقعه بودهاند گفتگوهایی داشتم تا بتوانم اتفاقات را از زوایای مختلف روایت کنم.
نویسنده «خون؛ برادههایی از شهر» تأکید کرد: موضوع رمان من، موضوع یک حمله و دفاع ۳۴ روزه در برابر آن نیست. موضوع ادبیات داستانی همواره «انسان» است. داستانها نوشته میشوند تا در درجه اول نویسنده و در درجه بالاتر مخاطب بتواند شناخت بهتری از انسان و موقعیتهای انسانی کسب کند. به همین دلیل دوری از یک واقعه تاریخی ما را ناتوان از پرداختن به آن میکند. داستان نوشتن کلاً کار سختی است اما وقتی از یک حادثه دور هستیم، با توجه به اینکه سوگیریهای کمتری نسبت به واقعه داریم، میتوانیم نگاه بهتری به آن واقعه داشته باشیم.
زارع درباره مشاهدات خود از خرمشهر در سفرهایی که به این شهر داشته است هم گفت: مطئنم که خرمشهر هنوز «مظلوم» است. هر کس به خرمشهر سفر داشته باشد میداند که این شهر هیچگاه به آن شهری که بود برنگشته است. هنوز دیوارهای این شهر پر از جای گلوله است و هنوز زخمهای بسیاری بر پیکر این شهر باقی مانده است. مردم این شهر هم همچنان در شرایط دشواری چه از نظر آب و هوایی و چه از نظر مسائل زندگی به سر میّبرند. مردم این شهر هنوز به حق خود نرسیدهاند.
این نویسنده درباره ارتباط بیشتر مخاطبان دهههای گذشته با آثار مرتبط با جنگ گفت: شاید به این دلیل است که این آثار بیشتر احساسی بودهاند و ما هم از آثار احساسی خوشمان میآید. من البته به شخصه چنین نظری ندارم. اتفاقاً معتقدم متأسفانه آثاری که در آن دهه نوشته و فیلمهایی که ساخته شد نتوانستند آن احساس واقعی را که باید بهوجود بیاورند و بعضاً حتی زاویههایی را هم ایجاد کردند، دلیل آن هم یکسویهنگری نویسندهها بوده است. شاید در نگاه اول برخی از موقعیتها ترحمانگیز بوده باشد و برخی هم واکنش احساسی به آن داشته باشند اما درباره خرمشهر هیچگاه نباید نگاه از سر ترحم داشته باشیم. ما باید بیشتر با تعقل به آن نگاه کنیم. از همه کشور آدمها جمع شدند تا خرمشهر حفظ شود مانند آبهایی که از سراسر کشور جمع میشود تا کارون جاری شود. این جای تفکر و افتخار دارد نه جای ترحم و دلسوزی. ای کاش جریان حمایت از خرمشهر، بعد از آزادسازی آن هم ادامه پیدا میکرد و ما امروز شهری به مثابه یک آرمانشهر داشتیم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰