«گفت‌وگو» و «پذیرش دیگری» راهکار سیدجمال برای حل مشکلات مسلمانان

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، امروز دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ (۹ مارس ۲۰۲۰) برابر است با صدوبیست‌وسومین سالگرد درگذشت سیدجمال الدین اسدآبادی مصلح برجسته جهان اسلام. درباره شخصیت سیدجمال و وجوه نواندیشی دینی او بسیار نوشته‌اند و قاعدتاً در آینده نیز بسیار خواهند نوشت. در این سال‌ها متاسفانه باب تهمت‌های جدید به سیدجمال نیز باز […]

به گزارش خبرنگار سردبیر پرس، امروز دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ (۹ مارس ۲۰۲۰) برابر است با صدوبیست‌وسومین سالگرد درگذشت سیدجمال الدین اسدآبادی مصلح برجسته جهان اسلام. درباره شخصیت سیدجمال و وجوه نواندیشی دینی او بسیار نوشته‌اند و قاعدتاً در آینده نیز بسیار خواهند نوشت. در این سال‌ها متاسفانه باب تهمت‌های جدید به سیدجمال نیز باز شده و جریان‌هایی مثل طیف جدید فعالان انجمن حجتیه، با نگارش و انتشار کتاب‌هایی باب تخریب شخصیت سیدجمال را باز کرده‌اند.
در این یادداشت مختصر بنابر معرفی و شرح زندگی و منظومه فکری سیدجمال الدین اسدآبادی نیست، چرا که در این باره بسیار نوشته‌اند. همچنین برخی از متون و یادداشت‌های خود سیدجمال نیز در کتاب «سید جمال الدین و اندیشه‌های او» به قلم و کوشش مرتضی مدرسی چهاردهی، توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. همچنین «مجموعه اسناد چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانی» به کوشش ایرج افشار و اصغر مهدوی نیز فرصت نشر پیدا کرده است.
در این مختصر قرار است به یک نتیجه مهم از نگاه خاص او در حوزه نواندیشی دینی تاکید دوباره شود. جریان نواندیشی دینی در جهان اسلام و حوزه‌های علمیه، پس از سیدجمال و در عصر جدید تحولات مهمی را از سر گذرانده است. رشد شاخه‌های مختلف علوم انسانی در این عصر و ابداع رویکردهای نوین در نحوه مواجهه با متن (بویژه متون مقدس) باعث ارتقا نگاه به دین نیز شد. مساله اسلام سیاسی و جریان‌های آزادی خواهانه در این مساله را نیز می‌توان حاصل این مواجهه‌های جدی با متن دانست.
محور اندیشه‌های سیدجمال علل انحطاط مسلمانان است و او در این میان استدلال می‌کند که چرا علیرغم مترقی بودن اسلام و قرآن و اندیشه اسلامی، کشورهای مسلمان عقب افتاده و رو به انحطاط هستند؟ او بحث فلسفی درباره علت این انحطاط کرده و باب بحث را باز می‌کند و محمد عبده و دیگر شاگردانش و همچنین شاگردان با واسطه از جمله عبدالرحمان کواکبی بحث او را ادامه می‌دهند.
این بحث تاکنون نیز باز مانده و متفکران جدید نیز درباره این انحطاط و عقب ماندگی در خاورمیانه که به قول سیدجمال ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی دارد، بسیار بحث و بررسی کرده‌اند. پس بحث درباره سیدجمال و اندیشه‌هایش امروز هم موضوعیت دارد. پس از این منظر شاید بتوان گفت که یک جریان مهم نواندیشی دینی در دوران معاصر با تفکرات و طریق سیر و سلوک سیدجمال الدین اسدآبادی آغاز شده است.
محور اندیشه‌های سیدجمال علل انحطاط مسلمانان است و او در این میان استدلال می‌کند که چرا علیرغم مترقی بودن اسلام و قرآن و اندیشه اسلامی، کشورهای مسلمان عقب افتاده و رو به انحطاط هستند؟ البته شاید نتوان از برنامه و پروژه یک متفکر به «جریان» مراد کرد، اما وقتی این تفکر در کنار اندیشه‌های یاران، اصحاب و شاگردانش قرار می‌گیرد می‌توان «جریان» بودنش را شاهد بود. به همین دلیل تفکرات سیدجمال الدین اسدآبادی در کنار منظومه فکری کسانی چون شیخ هادی نجم آبادی در ایران و دیگرانی چون محمد عبده و محمد رشیدرضا در مصر، نگاه معرفت شناختی نوینی در حوزه اسلام سیاسی را در تاریخ معاصر موجب شده است.
گفت‌وگو و اتحاد اسلام / ضرورت بازگشت به قرآن
یکی از برجسته‌ترین نقاط در منظومه فکری سیدجمال الدین اسدآبادی مساله اتحاد جهان اسلام و کشورهای مسلمان است. هرچند که او در عملی کردن این اندیشه توفیقی نیافت اما روش او به ماندگاری یک اندیشه کمک شایانی کرد: بهره گیری از منطق «گفت‌وگو» یی برای حل مشکلات. مبنای نظریه سیاسی سیدجمال الدین اسدآبادی اصل «حریت فکر» است. این اصل به ضرورت پذیرش «دیگری» در میان مسلمانان می‌انجامد. تاکید بر این اصل در دوره‌ای که پیروان فرق مختلف اسلام همدیگر را «دیگری» می‌دانستند، بسیار مترقی بود. بر این اساس خود سید نیز با وجودیکه از فقهای طراز اول به شمار می‌رفت، اما اصل نواندیشی دینی و پذیرش «دیگری» را در منظومه عملی خویش به کار می‌برد. سید چه در جهان اسلام و چه در اروپا مدام به «دیگری» توجه داشت. او در اروپا با اندیشمندان دیدار و گفت‌وگو می‌کرد و متون جدید را نیز مدام می‌خواند.
سید اعتقاد داشت که بدون همیاری و اتحاد میان نواندیشان و طیف سنتی روحانیت، اصلاح اجتماعی غیر ممکن است. به این ترتیب بسیاری از مهم‌ترین اندیشمندان، نواندیشان و فعالان اجتماعی آن دوران از جمله شیخ هادی نجم‌آبادی، میرزا ملکم خان و… و همچنین طیف فعالان بابی ازلی مانند چهره‌هایی چون میرزاآقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا رضا کرمانی با سید همراه شدند و وی با طیب خاطر همه آنها را در راه نیل به مقصود خود شریک کرد.
همچنین عموم شاگردان و پیروان سید در مصر در اصل برای او «دیگری» بودند، هرچند که تاکید بر مذهب برای سید محلی از اعراب نداشت و او بجای پیش کشیدن اختلافات بر اشتراکات تاکید می‌کرد. در نظریه‌های گفت‌وگو در دوران معاصر از سه ضلع برای «مثلث گفت‌وگو» بحث شده است: «من»، «دیگری» و «موضوع». در گفت‌وگو هیچکس بر دیگری برتری ندارد و همه باید در یک فضای برابر به حرف بنشینند.
برای پیش رفتن گفت‌وگو نخست تاکید بر اشتراکات لازم است و دوم آگاهی به این نکته که قرار است گفت‌وگو با حل مشکل و معضلی بی انجامد. یعنی جمود بر اختلافات گفت‌وگو را پیش نخواهد برد، هرچند که در گفت‌وگو به هیچ عنوان «من» یا «دیگری» نباید از اصول اعتقادی خود دست بکشند.
روش سیدجمال برای اتحاد مسلمانان نیز چنین روشی بود. سید بر بازگشت به قرآن به عنوان متن مورد قبول همه مسلمانان تاکید کرد. مسلمانان در جزییات اختلاف دارند والا پیامبر، قبله و کتاب یا اسوه متن آنها یکی است. از این منظر سید متفکری قرآنی به حساب می‌آید. همچنین او با تأسیس انجمن‌های مخفی در مصر سعی در ایجاد یک فضای گفت‌وگویی با هدف کادرسازی برای مقابله با استعمار و در نتیجه اتحاد مسلمانان را داشت. سید در بخشی از سخنرانی خود در انجمن مخفی کوکب الشرق در قاهره چنین می‌گوید: «نخستین چیزی که مرا تشویق کرد تا در جرگه بنایان آزاد شرکت کنم، همان عنوان بزرگ آزادی، مساوات و برادری است که هدفش بهره‌مند شدن جمعیت بشری و جهان آدمیت است که در پشت سر آن برای نابود کردن ستمکاران کوشش می‌نمایند تا بنیاد عدالت حقیقی را استوار سازند.»
گفت‌وگو در اندیشه عبده
تاکید سید جمال الدین اسدآبادی به شاگردان خود در آموختن منابع و همچنین اندیشه‌های پیروان ادیان و مذاهب دیگر را نیز باید در این راستا محسوب کرد. عبده به توصیه سید به مطالعه نهج البلاغه پرداخت و بعدها در مصر یکی از آموزگاران و منادیان این نهج البلاغه شد. شرح او بر نهج البلاغه نیز منتشر شده است.
همچنین عبده تلاش داشت تا با نامه‌نگاری با شخصیت‌های برجسته دنیا به گفت‌وگوی با آنها بپردازد که نامه‌نگاری‌های و با ادیب و اندیشمند برجسته‌ای چون تولستوی مشهور است. در بخشی از نامه عبده به تولستوی که او در آن بر اشتراکات تاکید کرده آمده است: «خداوند به شما شناخت راز فطرت را آموخته است. فطرتی که مردم بر آن سرشته شده‌اند و شما را موفق به شناخت هدفی کرده است که بشر به سوی آن رهنمون است. شما دریافته‌اید که انسان به این جهان آمده است تا علم را رشد دهد و دست به کار شده از میوه دست رنج خود برخوردار شود. تلاشی که موجب ارتقای او و هم نژادانش خواهد شد. شما دانسته‌اید که وقتی انسان از فطرت خود دور شود چه مصیبت‌هایی به سراغش می‌آیند. در آن موقع گویی انسان از همه توانش استفاده کرده تا راحتی خود را مکدر و اطمینان خاطرش را متزلزل کند.»
یکی از برجسته‌ترین نقاط در منظومه فکری سیدجمال الدین اسدآبادی مساله اتحاد جهان اسلام است. هرچند که او در عملی کردن این اندیشه توفیقی نیافت اما روش او به ماندگاری یک اندیشه کمک شایانی کرد: بهره گیری از منطق «گفت‌وگو» یی برای حل مشکلات پاسخ تولستوی به عبده نیز بسیار جالب است و حاکی از گفت‌وگویی بودن اندیشه او: «در درجه اول می‌خواهم به شما تاکید کنم این سعادت بزرگی بود که نصیب من شد تا با مردی روشن ضمیر ارتباط برقرار کنم، حتی اگر منتسب به دینی متفاوت با دینی باشد که من در آن متولد شده و رشد کرده‌ام. زیرا من احساس می‌کنم ما دین واحدی داریم. به اعتقاد من این اشکال ایمان است که فرق می‌کند و متعدد می‌شود. در واقع یک دین واحد وجود دارد که همان دین حقیقی است. من امیدوارم اشتباه نکرده باشم اگر فرض را براین بگذارم – بخصوص به دلیل نامه‌تان – که من به همان دینی دعوت می‌کنم که دین شماست. دینی که خدا را قبول کرده و شریعتی را پذیرفته است که به دنبال دوست داشتن است. دینی که از ما می‌خواهد کسی را به چیزی دعوت کنیم که خود دوست داریم. من به این اصل ایمان دارم و معتقدم همه اصول یک دین واقعی از همین منبع سرچشمه می‌گیرد. اصلی که هم در یهود بدان دعوت می‌شود هم در برهما یا بودائیان یا مسیحیان و مسلمانان.»
ضرورت تشکیل امت واحده پیامبر
همانطور که اشاره شد سید جمال الدین اسدآبادی دغدغه اتحاد جهان اسلام و تشکیل امت و حکومتی مانند زمان پیامبر بود. این اتحاد باعث می‌شد تا مستکبران غربی نتوانند دیگر به سرزمین‌های اسلامی دست درازی کنند. در نظر سید جهان اسلام با توجه به این نکته که دین، هویت و منافع مشترک دارند و همچنین تاحدودی زبان دینی و اخلاقیات آنها نیز همسنخ است، بنابراین ظرفیت بالایی برای اتحاد وجود دارد. این اتحاد می‌توانست به شکل گیری حکومتی بی انجامد که هماهنگ با معیارهای اسلامی، اختلافات قومی، نژادی، زبانی و فرقه‌ای را اصلاح کند. چنین حکومتی می‌تواند امت واحده را تشکیل دهد، امتی که رها از هرگونه قید و بندی استعماری به تعالی خود بی اندیشد.
پس از سیدجمال بسیاری از مصلحان اجتماعی جهان اسلام (به عنوان مثال شخصیت‌هایی چون امام موسی صدر) اندیشه او را برای اتحاد جهان اسلام پی گرفتند، اما متاسفانه توفیق چندانی از تلاش‌های آنها حاصل نشد. هرچند که در سطح محلی تلاش‌های آنها اثرگذار بود. جهان اسلام اکنون نیز حتی نیاز به اندیشه‌های سیدجمال دارد.