بایدبرای این مردم خون دل بخوریم/مدیرانی که مانع حرکت انقلاب هستند

سردبیر پرس – گروه هنر- زهرا منصوری: درست در همین سال‌هایی که سینمای ایران به‌واسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشه‌ها را تجربه می‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن […]

سردبیر پرس – گروه هنر- زهرا منصوری: درست در همین سال‌هایی که سینمای ایران به‌واسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشه‌ها را تجربه می‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر سردبیر پرس قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
مجموعه فیلم کوتاه «آقامهدی زین‌الدین» که در قالب سه اپیزود سه دقیقه‌ای طراحی و تولید شده است، در سیزدهمین نوبت از سلسله نشست‌های سردبیر پرس به نمایش درآمد. مجموعه‌ای که پیش‌تر از تلویزیون روی آنتن رفته و در قالب یک اثر سه‌اپیزودی مستقل، در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران هم حضور داشته است.
«آقامهدی زین‌الدین» به کارگردانی سجاد معارفی و تهیه‌کنندگی فاطمه حسینی از محصولات مرکز بسیج سازمان صداوسیماست و سه روایت کوتاه از ویژگی‌های اخلاقی شهید مهدی زین‌الدین را به تصویر درآورده است.
به بهانه گفتگو درباره این فیلم کوتاه میزبان سجاد معارفی و فاطمه حسینی در سردبیر پرس بودیم و فرصتی فراهم شد تا فراتر از تجربه ساخت این مجموعه، از زبان و نگاه این زوج فیلمساز به آسیب‌شناسی جریان تصویرگری قهرمانان جنگ در آثار سینمایی و تلویزیونی بپردازیم.
ماحصل گفتگو صریح سردبیر پرس با کارگردان و تهیه‌کننده «آقامهدی زین‌الدین» را در ادامه می‌خوانید؛
* فیلم کوتاه «آقا مهدی زین‌الدین» تا امروز در چه بسترهایی عرضه و دیده شده است؟
سجاد معارفی: مجموعه سه اپیزودی این فیلم حدود پنج، شش ماه پیش یک دور کامل از تلویزیون پخش شده بود که مربوط به پیش از حضور آن در جشنواره فیلم کوتاه تهران می‌شود. چند روز پیش هم که سالگرد شهادت شهید زین‌الدین بود، از آنجایی که اثر دیگری درباره این شهید تولید نشده است، مجدد به دو صورت مجزا از هم و یکجا، روی آنتن رفت.
* اتفاقاً به نکته خوبی اشاره کردید. ما شهدای بسیاری داریم که چهره‌هایی بزرگ در تاریخ معاصر ما محسوب می‌شوند اما کمتر فیلمسازی سراغ آن‌ها می‌رود. از همین‌جا گفتگو را شروع کنیم که واقعاً موانع در این زمینه چیست؟
معارفی: من در این زمینه یک باور قبلی دارم و معتقدم این ماجرا یک سری دلایل نوشته دارد و یک سری دلایل نانوشته. یکی از دلایل نانوشته هم این است که قطع به یقین هر شهیدی که اراده کند، ما می‌توانیم درباره‌اش فیلم و یا اثری را تولید کنیم. قبل از هر چیز خود شهید باید بخواهد. زمانی که ما برای تولید همین کار اقدام کردیم، فیلمنامه سریالی درباره این شهید نوشته شده بود و تا مرحله پیش‌تولید هم پیش رفته بود. گروهی هم برای تولید فیلم سینمایی آن اقدام کرده بودند اما هیچکدام از این پروژه‌ها به سرانجام نمی‌رسید و همه کارها روی هوا مانده بود. خود ما هم که کار را شروع کردیم، همان ابتدا حدود ۶ ما در کارمان وقفه افتاد و کار به جایی رسید که خودم دست به دامان شهید شدم و از خودش خواستم که آبرویم را حفظ کند.
معارفی: قطع به یقین هر شهیدی که اراده کند، ما می‌توانیم درباره‌اش فیلم و یا اثری را تولید کنید. قبل از هر چیز خود شهید باید بخواهد. زمانی که ما برای تولید همین کار اقدام کردیم، فیلمنامه سریالی درباره این شهید نوشته شده بود و تا مرحله پیش‌تولید هم پیش رفته بود. گروهی هم برای تولید فیلم سینمایی آن اقدام کرده بودند اما هیچکدام از این پروژه‌ها به سرانجام نمی‌رسید * مشکل اصلی که باعث تأخیر در تولید شده بود، چه بود؟
معارفی: انتخاب بازیگر. همین بازیگری که در کار می‌بینید، شباهت بسیار زیادی به شهید زین‌الدین دارد اما گریم سنگینی روی او اجرا شده، واقعیت این است که شهید زین‌الدین آناتومی چهره به‌شدت سختی دارد. برای چهره‌ای مانند شهید همت می‌توانید به راحتی ۲۰ نفر را به خط کنید و با یک گریم سبک به چهره او برسید اما آناتومی چهره شهید زین‌الدین با فک روی به جلویی که داشت، کار را برای انتخاب بازیگر بسیار سخت کرده بود. همان ابتدا برای بازیگر فراخوان دادیم. چند نفر پاسخ دادند؟
فاطمه حسینی: بیش از ۱۰۰ نفر در پاسخ به فراخوان ما عکس فرستادند که از میان آن‌ها توانستیم ۴، ۵ نفر را انتخاب کنیم که از میان آن‌ها هم روی دو نفر توافق کردیم. اما وقتی گروه گریم آن‌ها را دیدند، از آنجایی که باید قطعه‌سازی روی چهره آن‌ها صورت می‌گرفت، گزینه‌های انتخابی ما را رد کردند! باردیگر مجبور شدیم فراخوان بدهیم و این بار هم به همان شکل با استقبال مواجه شدیم که در میان متقاضیان برخی بازیگران سینما و تلویزیون هم بودند. حتی از شهرهای مختلف متقاضیانی داشتیم و بازیگری که به‌عنوان گزینه نهایی انتخاب شد، از اهواز تصویرش را برای‌مان ارسال کرده بود. البته در زمان تولید محل سکونتش به کرج تغییر کرد و کار را برای تولید ما راحت‌تر کرد.
معارفی: جالب اینکه این فرد، در همان دور اول فراخوان ما هم عکس ارسال کرده بود و انتخاب نشده بود! در نوبت دوم اما گریمورهای ما او را انتخاب کردند.
* آن دلیل نانوشته‌ای که به آن اشاره کردید را پیش‌تر از برخی دیگر از فیلمسازانی که در حوزه مستند و یا داستانی تجربه کار درباره شهدا را داشته‌اند شنیده بودم. فارغ از این نکته در جهان فکری شما مهدی زین‌الدین چه جایگاهی داشت و چه شد که از میان شهدایی که می‌توانستید درباره آن‌ها کار کنید، سراغ او رفتید؛ صرفاً یک سفارش بود؟
معارفی: شاید خیلی از آدم‌ها به این جمله‌ای که می‌گویم اعتقادی نداشته باشند اما اعتقاد من این است و با صدای بلند می‌گویم که من باور دارم ما هرچه داریم از شهیدان است. باور به این مسئله خیلی هم ارتباط با این ندارد که یک نفر روشنفکر است یا حزب‌اللهی، گروهی هستند که فارغ از این مرزبندی‌ها، نسبت به شهیدان عرق دارند. فارغ از این نگاه و باور، من در زندگی کاری‌ام هم برکت کار کردن برای شهدا را به چشم دیده‌ام. اساساً ورق زندگی من، بعد از نماهنگی که در سالگرد حاج قاسم، با عنوان «قول مردانه» برای ایشان ساختم، برگشت. اصلاً روال زندگی ما بعد از ساخت این کار از این رو به آن رو شد.
* آن کار هم برای بسیج صداوسیما بود؟
معارفی: بله.
* اصراری به این همکاری با بسیج صداوسیما دارید؟
معارفی: بله و حتماً درباره‌اش صحبت می‌کنم. اتفاقاً بحث مهمی هم درباره آن دارم و در ادامه به آن خواهم پرداخت. خیلی مراکز بزرگ دیگر به من سفارش کار می‌دهند اما نمی‌پذیرم، بسیج اما برای هر پروژه‌ای دعوت کند، آن را می‌پذیرم. اما داشتم درباره نماهنگ حاج قاسم می‌گفتم که زندگی هر دو ما را تغییر داد و همه آدم‌هایی که در آن پروژه حضور داشتند، برکت آن را در زندگی شخصی خود دیدند. حتی با نگاه معامله‌گر و برای سود مادی هم اگر کسی سراغ شهدا بیاید، برکت آن را درک خواهد کرد. چه اعتقاد به این مسیر داشته باشی و چه نداشته باشی، این کار لاجرم برکتش را وارد زندگی تو می‌کند و این از بزرگی شهداست.
وقتی بحث پروژه شهدا در سازمان بسیج صداوسیما مطرح شد، آقای رحمتی رئیس این سازمان به من پیشنهاد داد که پروژه‌ای را در قالب خرده‌روایت‌هایی درباره شهدا کلید بزنیم. همان زمان هم شرط کردم که من اهل ساخت کارهایی که در آن‌ها شهید را مدام در حال نماز و حالات عرفانی و شعاری نشان می‌دهند، نیستم. شرطم را پذیرفتند و من هم ابتدا شهید ابراهیم هادی را برای کار انتخاب کردم که آن زمان هیچ کاری درباره‌اش تولید نشده بود. حتی بازیگر نقش ابراهیم هادی را هم پیدا کرده بودم اما آقای رحمتی گفت بیا روی مهدی زین‌الدین کار کنیم. می‌دانستیم مهدی زین‌الدین چقدر بزرگ است. شاید اگر الان به من بگویند دوست داری درباره کدام شهید کار بسازی بگویم شهید محمد بروجردی که به نظرم انسان بسیار عجیبی بود اما آن زمان داشتم روی پروژه ابراهیم هادی کار می‌کردم. تأکید آقای رحمتی اما شهید زین‌الدین بود.

سجاد معارفی

* یعنی با اصرار مدیر سازمان بسیج این پروژه را دست گرفتید؟
معارفی: اساساً رابطه من و آای رحمتی از جنس اصرار نیست. در کل کره زمین هم به هیچکس باج نمی‌دهیم. رابطه ما با هم آنقدر صمیمی است که وقتی پیشنهاد داد، بلافاصله گفتم چشم و هیچ بحثی هم نکردم، با علم به اینکه می‌دانستم چقدر این کار سخت است.
* از چه زاویه‌ای آن را سخت می‌دانستید؟
معارفی: همان ابتدا چهره مهدی زین‌الدین مقابل چشمم آمد و می‌دانستم حداقل برای پیدا کردن بازیگری شبیه او چقدر کار سختی پیش رو داریم.
* یعنی فقط ملاحظه فنی و اجرایی داشتید؟
معارفی: بله از نظر فنی کار سختی بود. کار را که شروع کردیم، در ابتدا سراغ کتاب‌های مرتبط با این شهید رفتیم.
* گویا از دو کتاب هم اقتباس کرده‌اید برای این فیلم.
معارفی: در واقع از بیش از ۶ کتاب استفاده کردیم که دوتای آن‌ها را به صورت رسمی اعلام کرده‌ایم. من از این کتاب‌ها برای شخصیت‌پردازی کاراکتر شهید زین‌الدین استفاده کردم. در کتاب «نیمه پنهان ماه» رابطه شهید زین‌الدین با همسرش روایت شده است که من از آن برای پرداخت این شخصیت استفاده کردم. یکی از نقاط ضعف ما در بحث اقتباس همین است که بچه‌ها از روی یک کتاب، قصه‌ای را انتخاب می‌کنند و عیناً آن را می‌سازد در حالی که درست این است که از کتاب‌ها، به‌غیر از قصه‌ها، به طراحی شخصیت‌ها برسیم. وقتی می‌خواستیم قصه‌هایی را برای روایت انتخاب کنیم، باید به این نکته هم توجه می‌کردیم که برای مخاطب جذابیت بصری داشته باشد و برای همین یکی از قصه‌ها را در فضای مسجد انتخاب کردیم، یکی دیگر را در هور و یکی را در میدان جنگ. می‌توانستیم هر سه را در میدان جنگ روایت کنیم اما احساس کردیم تنوع بصری لازم را برای مخاطب ندارد.
حسینی: ما گویی تا پیش از این فراموش کرده بودیم که این آدم‌ها، آدم‌هایی معمولی بودند که بعدها آسمانی شدند. اینگونه نبود که مهدی زین‌الدین از همان ابتدا در زندگی‌اش یک عارف به تمام‌معنا باشد. او هم یک آدم معمولی مثل همه ما بوده است که توانسته روی خودش کار کند تا در مقطعی از زمان، ماحصل زحمت‌هایش را دریافت کرد و آسمانی شد حسینی: زمانی که ما سراغ خرده‌روایت‌های مرتبط با شهدا رفتیم و آن نماهنگ مربوط به حاج قاسم را ساختیم، اصرارمان عبور از نگاهی بود که احساس می‌کردیم معضل بزرگ ما در عرصه روایت‌های مرتبط با دفاع مقدس است. معتقدیم اگر دوستان سینماگر هم به این موضوع توجه داشته باشند، از خندق بلایی که گاهی در آن گرفتار می‌شوند، نجات پیدا می‌کنند. واقعاً چه شده است که مردم ما با سینمای جنگ دیگر ارتباط برقرار نمی‌کنند؟ به‌خصوص که فارغ از خط‌کشی‌های سیاسی و یا حتی مذهبی، جنگ و قهرمانان جنگ در هر کشور، از جنس عرق ملی محسوب می‌شود.
* اتفاقاً در همین شرایط ملتهب این روزهای کشور هم که همه چیز گرفتار نگاه‌های دوقطبی شده، هنوز تنها چیزی که قربانی نگاه‌های دوقطبی نشده است، همین شهدای جنگ تحمیلی هستند.
حسینی: اما چه اتفاقی افتاده است که جوان امروز ما نمی‌تواند با سینمای دفاع مقدس ارتباط برقرار کند؛ شاید ما کارمان را درست انجام نداده‌ایم. ما خیلی درباره این موضوع با هم صحبت کرده‌ایم. با همین ذهنیت رویکردی را انتخاب کردیم که حاصل آن هم در نماهنگ حاج قاسم وجود داشت و هم در همین مجموعه آقامهدی زین‌الدین. ما گویی تا پیش از این فراموش کرده بودیم که این آدم‌ها، آدم‌هایی معمولی بودند که بعدها آسمانی شدند. اینگونه نبود که مهدی زین‌الدین از همان ابتدا در زندگی‌اش یک عارف به تمام‌معنا باشد. او هم یک آدم معمولی مثل همه ما بوده که توانسته است روی خودش کار کند تا در مقطعی از زمان، ماحصل زحمت‌هایش را دریافت کرد و آسمانی شد. او در زندگی‌اش قید خیلی مسائل را زده بود.
خانم گلستانه که برای نگارش کتاب «نیمه پنهان ماه» نزدیک به دو سال با همسر آقامهدی زین‌الدین در ارتباط و با او گفتگو کرده بود، می‌گفت آنچه شما از مهدی زین‌الدین نشان داده‌اید، همین بوده، همین‌قدر زمینی بوده است و گویی ما فراموش کرده بودیم که در همین سطح زندگی معمولی ما این فداکاری‌ها وجود داشته، او به مرحله‌ای رسیده است که عکس فرزند تازه‌متولدشده خود را نمی‌بیند تا مبادا دلش هوای منزل کند و از عملیات بازبماند. حتی همسرش اذعان می‌کند که در دو سال زندگی‌شان، با هم خیلی ارتباط حسی نزدیک نمی‌گرفتند چرا که آقامهدی همواره می‌گفته من رفتنی هستم و ماندنی نیستم. چه می‌شود که یک آدم معمولی به چنین جایگاهی می‌رسد؟ برای مخاطب این لحظه‌ها را روایت نکردیم تا بداند جنگ همه‌اش توپ و تفنگ و نماز اول‌وقت نبوده است. چه می‌شود که وقتی ما برای این پروژه وارد یک جلسه برآورد مالی می‌شویم، یک خانم مدیر جلوی ما می‌نشیند و می‌گوید شما تقدس شهدا را با کارتان کم کرده‌اید!
* بابت همین پروژه «آقامهدی زین‌الدین»؟
حسینی: بله سر همین فیلم! به نظرم چنین مدیری یا جنگ را نفهمیده است و یا معنای تقدس را! به ما خرده گرفتند که چرا نماز شهید زین‌الدین را در فیلم نشان نداده‌اید و چرا رشادت‌هایش را در فیلم نمی‌بینیم!؟
معارفی: این‌ها در حالی است که این شهیدان خودشان بزرگ هستید و اساساً نیازی به بزرگ‌نمایی ما نیست.

فاطمه حسینی

* اتفاقاً در یک دهه گذشته بعد از فیلم‌های «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» محمدحسین مهدویان و این اواخر با فیلم «موقعیت مهدی» هادی حجازی‌فر، این واقعیت خیلی عیان ثابت‌شده است. وقتی پای روایت هر کدام از این فیلمسازان می‌نشینیم، یکی از درددل‌های مشترک‌شان روایت مواجهه با همین نگاه بسته و سلب مدیریت فرهنگی است که بالغ بر چهاردهه است که به تصویر شهدا در سینما، ظلم کرده است و متأسفانه هنوز هم در جایگاه تصمیم‌گیری هستند!
معارفی: دل ما از این جریان خون است.
* زمانی شاید سندی نداشتیم که از حرف‌های‌مان دفاع کنیم اما امروز که کارنامه این فیلم‌ها و استقبال مخاطبان از آن‌ها موجود است، چرا همچنان این مدیران دارند مقاومت و سنگ‌اندازی می‌کنند؟
معارفی: اصلاً به این نکته توجه کرده‌اید که چرا حضرت آقا تا امروز در حوزه مسائل نظامی، بحث «آتش به اختیار» را مطرح نکرده‌اند؟ چون مدیریت نظامی کشور در این سال‌ها آنقدر درست و دقیق کار کرده که دیگر نیازی به این فرمان نبوده است. اما چرا حوزه فرهنگ، رسانه و هنر ایشان بحث «آتش به اختیار» را پیش کشیده‌اند؟ به این دلیل که طی ۴۰ سال گذشته، مدیران کلان فرهنگی کشور و افرادی که صاحب بودجه و سرمایه بوده‌اند، تبدیل به مانع شده‌اند و این‌ها دقیقاً افرادی هستند که هنوز حتی تعریف درستی از «هنر» و «سینما» ندارند! هنوز فکر می‌کنند، سینما ظرفی است که ما می‌توانیم همه انگاشته‌های ذهنی خود را در آن بریزیم و در چشم مخاطب فرو کنیم! جالب اینکه به‌زعم خودشان در این نگاه موفق هم هستند و مدام برای خودشان سوت و کف هم می‌زنند. باید به این جریان مدیریت بگوییم که در جهل محض به سر می‌برد. شما فکر می‌کنید اگر شهید آوینی امروز بود در برابر این مدیران چه وضعیتی داشت؟
* احتمالاً گرفتار ممیزی و سانسور بود!
معارفی: بله. همین الان کافی است سه جلد کتاب «آینه جادو» را جلوی‌مان بگذاریم و نسبت آن را با فضای فرهنگی و هنری‌مان بسنجیم. خواهیم دید که هیچ نسبتی با آن نداریم.
* و همه هم می‌خواهند این شهید را به نام خود مصادره کنند.
معارفی: دقیقاً. همه پرچم او را بالا گرفته‌اند و خودشان را پیرو مکتب آقامرتضی معرفی می‌کنند. یکی نیست به این‌ها بگوید آقامرتضی اول سینما را تا انتها یاد گرفت و بعد سراغ نظریه‌پردازی آمد. اصلاً این آقایان می‌دانند که تارکوفسکی که بود که آوینی در مقابل او سراغ هیچکاک رفت؟ این‌ها دردهای امروز ماست. من همیشه می‌گویم باید ماهایی که پای کار این نظام هستیم، حرف بزنیم، درددل کنیم و اعتراض کنیم. اگر ما حرف بزنیم دیگر نوبت به «بی‌بی‌سی» و «اینترنشنال» نمی‌رسد. لااقل دهان‌شان بسته می‌شود چرا که می‌بینند خودمان داریم این حرف‌ها را می‌زنیم.
* چقدر هم رسیدن به این نتیجه دیر شده است!
معارفی: ما خیلی سال پیش به این نتیجه رسیدیم و آن را فریاد هم زدیم. ۱۰ سال است داریم این حرف‌ها را می‌زنیم و بر سر همین حرف‌ها داریم می‌جنگیم. همین پروژه «آقامهدی زین‌الدین» با خواست خدا به سرانجام رسید، وگرنه که این آقایان مدیر حتی ما را به اتاق‌های‌شان راه نمی‌دادند، چه برسد به اینکه بودجه بدهند برای فیلم‌سازی. مدام می‌گفتم باور کنید ما به اندازه وسع‌مان بلدیم کار بسازیم اما می‌گفتند نه شماها روشنفکران التقاطی هستید! آخر قیافه ما را ببینید، این چه برچسبی است که به ما می‌زنید؟ (می‌خندد) اتفاقاً ما این مسئله را دیر نفهمیدیم.
حسینی: اما برشی هم نداشتیم!
معارفی: هنوز هم نداریم. باورتان نمی‌شود همین امروز داریم با لطف خدا و حضرت زهرا (س) زندگی‌مان را می‌گذرانیم و اگر از فردا ما را برای ورود به صداوسیما آفیش نکنند، باید سراغ کار در اسنپ برویم! یک دهه پیش زمانی که می‌خواستم فیلمسازی یاد بگیریم، به مؤسسه «هیلاج» رفتم و چهره‌هایی مانند پانته‌آ بهرام، امید بنکدار، کیوان علیمحمدی، بیژن میرباقری، امیرشهاب رضویان، سعید عقیقی و همایون اسعدیان اساتید ما بودند. به نظر می‌آمد این‌ها دیگر انتهای سینما در کشور ما هستند اما خروجی آن، آثاری می‌شد که وقتی در یک جشنواره آن را می‌دیدیم، اصلاً نمی‌توانستیم به آن «فیلم» بگوییم! شهید آوینی در همین کتاب «آینه جادو» می‌گوید سینما یک ظرف است که اصل آن برای غرب است و باید ظرف را از همان‌ها بگیرید. بعد در آن مظروف خود را بریزید. این یک اصل است که ظرف سینما را باید از غرب بگیریم و نمی‌توانیم خودمان بشویم نظریه‌پرداز یک سینمای دیگر!
* تلاش برای تعریف «سینمای اسلامی» ایده محسن مخملباف بود!
معارفی: اتفاقاً آقامرتضی آوینی با نمایندگان همین نگاه و جریان وارد جنگ شد.
حسینی: جالب این است که آدم‌هایی مانند من و یا آقای معارفی از آن دست فیلمسازانی هستیم که وقتی کار می‌کنیم، از هر دو طرف ماجرا تحت فشار قرار می‌گیریم. تعصب در این جریان‌ها صرفاً مربوط به آدم‌های به‌ظاهر پای کار نظام نیست و در طرف مقابل هم سخت‌گیری‌های شدیدتری دارند.
معارفی: ما یک سری فیلم‌های روشنفکری داریم که اساساً نسبتی با آن‌ها نداریم چرا که مخاطب خودشان را دارند و آثارشان برای مخاطب عادی قابل درک نیست. اما یک سینمای روشنفکری هم داریم از جنس سینمای اصغر فرهادی که فیلمش را می‌بینیم و گاهی دوست هم داریم، اما حواس‌مان هست که چه محتوایی را دارد در آثارش عرضه می‌کند. مهم این است که او کارش را بلد است و اندیشه خودش را هم در آن می‌ریزد. جدی‌ترین مواجهه ما هم با همین سینماست. سینمایی که مخاطب عام می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند.
معارفی: اگر ما مجبوریم فیلم چرک و کثیفی مانند «فروشنده» را ببینیم بابت فقدان تنوع فیلم در ژانرها و گونه‌های مختلف در سینمای ایران است. من فیلم «درباره الی…» را دوست داشتم. «ابد و یک روز» را با اصلاح برخی بخش‌های فیلمنامه‌اش، دوست دارم، هر چند اندیشه حاکم بر آن کاملاً با اندیشه من متفاوت است. مهم این است که همه این‌ها «سینما» هستند. البته که می‌توان گفت شاید بابت فقدان تنوع فیلم در ژانرها و گونه‌های مختلف در سینمای ایران است که مخاطب ناگزیر به تماشای این فیلم‌ها می‌نشیند. اگر ما مجبوریم فیلم چرک و کثیفی مانند «فروشنده» را ببینیم، دلیلش همین است. من فیلم «درباره الی…» را دوست داشتم. «ابد و یک روز» را با اصلاح برخی بخش‌های فیلمنامه‌اش، دوست دارم، هر چند اندیشه حاکم بر آن کاملاً با اندیشه من متفاوت است. «مغزهای کوچک زنگ‌زده» را با برخی اصلاحات می‌توانم دوست داشته باشم. مهم این است که همه این‌ها «سینما» هستند. هرچقدر هم می‌خواهیم بالا و پایین برویم، این‌ها سینما هستند و مخاطب هم با آن ارتباط برقرار می‌کند.
جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، نیاز به آدم‌هایی دارد که مثل همین سینماگران، سینما و فیلمسازی را یاد گرفته باشند تا بتوانند حرف‌های خود را بزنند. متأسفانه همان گروه مدیرانی که به آن‌ها اشاره کردیم، می‌گویند همه شما اشتباه می‌کنید و ما درست می‌گوئیم! گویی ما در میدان جنگی هستیم و مشغول جنگ با دشمنیم اما هر از گاهی باید برگردیم رو به عقب و به این مدیران بگوییم، ما را نزنید!
آن طرفی‌ها می‌فهمند که برخی از ما داریم سینما را یاد می‌گیریم اما دل‌خوشی‌شان به مواجهه با همان‌هایی در جریان فرهنگی انقلاب است که اتفاقاً چیزی از سینما سر در نمی‌آورند! به فلان مدیر می‌گوئیم، به‌خدا ما بلدیم فیلم بسازیم و می‌دانیم چطور باید جواب این‌ها را بدهیم اما ما را هم سانسور می‌کنند. باید مدام بگوییم باور کنید وقت‌مان را داریم از دست می‌دهیم.
* درددل‌های خوبی بود اما کمی هم سراغ فیلم «آقامهدی زین‌الدین» برویم. با تمام ملاحظاتی که در انتخاب داستان‌های این سه اپیزود داشتید، احساس نمی‌کنید موقعیت‌هایی که انتخاب کرده‌اید کمی شبیه همان کلیشه‌هایی شده که پیش‌تر بارها در سینمای دفاع مقدس از شهیدان دیده بودیم؟
معارفی: واقعیت این است که داستان‌های چندانی که قابلیت روایت تصویری هم داشته باشد، از شهید زین‌الدین در اختیار نداشتیم. این‌ها جذاب‌ترین روایت‌هایی بودند که ما از نظر اجرایی می‌توانستیم به تصویر هم درآوریم.
حسینی: گویی شهید مهدی زین‌الدین و برادرشان مجید زین‌الدین، طوری برنامه‌ریزی کرده بودند که بعد از شهادت‌شان هیچ رد و نشانی از آن‌ها باقی نمانده باشد. این هم از ویژگی‌های عجیب و غریب این آدم‌هاست. حتی می‌گویند شهید مجید زین‌الدین وقتی به شهادت می‌رسد، برای آگهی شهادتش، عکسی از او نداشتند و مادرش می‌گوید عکسی که روی کارنامه مدرسه‌اش داشت را کندیم و بزرگ کردیم تا در اعلامیه استفاده کنیم. در دهه‌ای که شهدا زندگی می‌کردند، «اخلاق‌مداری» باب بوده است و نمی‌توان این موارد را در زندگی آن‌ها ندید. ماجراهایی که در این فیلم شاهد هستید، واقعاً در زندگی مهدی زین‌الدین اتفاق افتاده است.
معارفی: برخی ملاحظات تولید هم داشتیم. قصه دیگری بود که می‌توانستیم سراغش برویم اما بودجه یک اپیزود ما چهار برابر می‌شد.
* نمی‌خواهید بگویید بودجه نداشتید که؟
معارفی: اتفاقاً نداشتیم.
* ولی تصور این است پروژه‌ای که امضای بسیج سازمان صداوسیما پای آن است، نباید مشکل مالی داشته باشد!
معارفی: مجموعه‌های فرهنگی بسیاری در کشور هستند که در حال کار هستند و بودجه‌های کلانی هم در اختیار دارند. من در بسیاری از این مجموعه‌ها حضور داشته‌ام و هر جا که دل‌تان بخواهد سرک کشیده‌ام! واقعیت این است که بودجه کلان فرهنگی کشور در چند مجموعه خاص هزینه می‌شود که هیچ خروجی‌ای ندارند و اتفاقاً جاهایی خروجی دارند که بودجه چندانی به آن‌ها نمی‌رسد. شما نباید به «بسیج صداوسیما» همان نگاهی را داشته باشید که به «صداوسیما» دارید. وضعیت نهادهای فرهنگی در زمینه تخصیص و تأمین بودجه، واقعاً آنگونه که تصور می‌کنید، یکدست و یک‌شکل نیست. این کار در صداوسیما با حضور شخص آقای جبلی رونمایی شد و در همان مراسم به من پیشنهاد دادند که بیا و سریال الف‌ویژه همین کار را بساز. هر کس دیگری بود به‌عنوان صاحب یک اثر، از خدایش بود که چنین پیشنهادی به او بشود و بودجه سریال الف‌ویژه به او بدهند، اما من نپذیرفتم. گفتم به نظر کارکرد همین سه اپیزود سه دقیقه‌ای، درباره شهید زین‌الدین کفایت می‌کند. از آن طرف منی که این پیشنهاد را نپذیرفتم، نزدیک هفت ماه است که به‌دنبال بودجه برای یک تله فیلم هستم!
در چنین شرایطی «بسیج صداوسیما» جزو معدود مجموعه‌های فرهنگی است که تمام انرژی و آبروی خود را پای کار فرهنگی گذاشته‌اند. همین بسیج صداوسیما، استاندارد نماهنگ‌سازی را در تلویزیون جابه‌جا کرد اما هنوز در برابر همین مجموعه هم مقاومت‌هایی صورت می‌گیرد. باید این گزاره را بپذیریم که صداوسیما، رسانه‌ای است که مخاطبش تنها سجاد معارفی حزب‌الهی نیست. همه قشر از افراد جامعه مخاطب این رسانه هستند و باید برای همه آن‌ها تولید داشته باشیم. وقتی هم تذکر می‌دهیم که روش‌های‌تان اشتباه است، به ما می‌گویند شما روشنفکران التقاطی هستید! در مجموع معتقدم بودجه‌های کلان فرهنگی جایی می‌روند که خروجی ندارند و اتفاقاً آن‌هایی خروجی دارند که با بدبختی دارند بودجه خود را تأمین می‌کنند. چقدر از این سازمان‌ها و نهادها بودجه‌های کلان گرفتند تا از امثال من سجاد معارفی حمایت کنند تا فیلم بسازیم و به بدنه سینما معرفی شویم، اما وقتی به خودمان آمدیم دیدم با افراد و جریان‌های دیگری قرارداد همکاری امضا کرده‌اند!
معارفی: در همین درگیری‌های اخیر، گروه اندکی بودند که شخصاً آرزوی اعدام آن‌ها در وسط میدان آزادی را دارم، اما آیا همه آن‌ها که در خیابان هستند، از این گروه هستند؟ واقعاً اینگونه نیست. گروه بزرگی از این‌ها بچه‌های نسل دهه هشتاد هستند که ما حتی ابزار برقراری ارتباط با آن‌ها را در اختیار نداریم! اصلاً وقتی با آن‌ها صحبت می‌کنیم، گویی به زبان چینی صحبت می‌کنیم. دختر نوجوانی که دارد در خیابان به ما فحش می‌دهد، واقعاً دشمن ما نیست * البته این مورد فی‌نفسه محل اشکال نیست و خیلی از این مراکز و نهادها می‌توانند با طیف‌های مختلف فکری همکاری داشته باشند.
معارفی: به شرطی که ما را حذف نکنند! ما مخالف هیچ جریانی نیستیم. حرف‌مان اول این است که در حرف و عمل‌تان نفاق نداشته باشید و دیگر اینکه لااقل ما را حذف نکنید. چرا ما باید حذف شویم؟ البته که ما حذف شدنی نیستیم و دست خدا بالاتر از همه این دست‌هاست. این ما بودیم که در تمام این سال‌ها دویده‌ایم و برای آنچه می‌خواستیم سختی کشیده‌ایم. این آقایان که حقوق‌های میلیونی خود را گرفتند و هر روز هم بعد از ساعت کاری به خانه‌های‌شان برگشتند! مایی که سختی کشیدیم، می‌مانیم و آن‌ها رفتنی هستند. ما به اندیشه حزب‌اللهی خود باور داریم و مانند برخی از این آقایان نگاه صفر و صدی هم نداریم که بخواهیم کسی را حذف کنیم.
* به‌عنوان سوال پایانی، امروز در شرایطی شاهد پخش فیلم «آقامهدی زین‌الدین» به‌عنوان یکی از قهرمانان دوران دفاع مقدس هستیم که جامعه شرایط ناآرامی دارد. به‌عنوان خالق این فیلم، فکر می‌کنید، چه ویژگی‌ای از شهید زین‌الدین به درد امروزمان می‌خورد و آیا می‌توان با استناد به نسخه زندگی امثال این قهرمانان امیدوار بود که از این شرایط ملتهب به سلامت عبور کنیم؟
معارفی: اعتقاد قلبی ما این است که وقتی حضرت آقا می‌گوید این شرایط می‌گذرد، حتماً خواهد گذشت و شکی در این مسئله نداریم، اما حتماً عبور از این شرایط هزینه دارد. امروز حکومت چه بخواهیم و چه نخواهیم، در دست جریان حزب‌الله است. امثال شهید زین‌الدین، حاج قاسم یا شهید همت، چگونه آدم‌های بزرگی شدند؟ همه آن‌ها خون دل خوردند. تا زمانی که ما برای مردم عادی جامعه‌مان خون دل نخوریم، نمی‌توانیم با آن‌ها رابطه نزدیک داشته باشیم. در همین درگیری‌های اخیر، گروه اندکی بودند که شخصاً آرزوی اعدام آن‌ها در وسط میدان آزادی را دارم، اما آیا همه آن‌ها که در خیابان هستند، از این گروه هستند؟ واقعاً اینگونه نیست.
گروه بزرگی از این‌ها بچه‌های نسل دهه هشتاد هستند که ما حتی ابزار برقراری ارتباط با آن‌ها را در اختیار نداریم! اصلاً وقتی با آن‌ها صحبت می‌کنیم، گویی به زبان چینی صحبت می‌کنیم. دختر نوجوانی که دارد در خیابان به ما فحش می‌دهد، واقعاً دشمن ما نیست. شاید اگر من هم جای او بودم و زبان طرف مقابل را نمی‌فهمیدم، همین واکنش را نشان می‌دادم. این‌ها واقعیت جامعه ما هستند. این‌ها حرف‌های من هم نیست، حضرت آقا هم مدام دارند این مسئله را مطرح می‌کنند که این‌های بچه‌های خود ما هستند. باید برای همه آن‌ها خون دل بخوریم.
شکاف جدی‌ای امروز در جامعه ما ایجاد شده و هرچند اعتقاد قلبی‌مان هم این است که از این شرایط عبور خواهیم کرد اما برای رسیدن به آن نقطه نورانی موعود و تحقق تمدن اسلامی، باید خون دل بخوریم. مانع اصلی هم در این مسیر همین مدیرانی هستند که در این گفتگو درباره‌شان صحبت کردیم، آدم‌ها کوتوله‌ای که خودشان جلوی حرکت این کشتی را گرفته‌اند و اصلاً متوجه هم نیستند که رهبری چه می‌گوید! اصلاً حرف‌های رهبری را نمی‌فهمند! امروز اما ما باید در همین فضا محصول خود را تولید کنیم. تازه یک محصول هم نیست و باید برای طیف‌های مختلف آدم‌هایی که در صحنه حضور دارند، محصولات مختلف تولید کنیم. همین امروز در کف خیابان بیش از ۲۰ گونه مختلف از آدم‌ها با فکرها و دیدگاه‌های مختلف حضور دارند که ما برای هر کدام باید محصولی مجزا تولید کنیم. این جریان نیاز به یک مهندسی دارد که عقل مدیریت فرهنگی امروز ما به آن نمی‌رسد!
حسینی: برخی از این دوستان دچار دگماتیسمی شده‌اند که نمی‌توانند از این مرحله عبور کنند. ما اما قطعاً از این مرحله عبور خواهیم کرد. می‌دانیم هم که کارمان سخت است و هزینه زیادی هم باید برای آن بپردازیم.

منبع : مهر نیوز