«غلامرضا تختی» چگونه قربانی شد؟/ ارجحیت راز زندگی بر معمای مرگ

به گزارش خبرنگار مهر، «سینمای شیشه‌ای» عنوان بسته‌ای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلم‌های تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آن‌ها برای تماشا در خانه‌ها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم. پیشنهاد ما برای نوبت چهارم، فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» […]

به گزارش خبرنگار مهر، «سینمای شیشه‌ای» عنوان بسته‌ای روزانه است که در نظر داریم در قالب آن ضمن مرور مهمترین فیلم‌های تولید و اکران شده در سال ۹۸، در هر شماره به معرفی هر یک از آن‌ها برای تماشا در خانه‌ها در ایام نوروز ۹۹ بپردازیم.
پیشنهاد ما برای نوبت چهارم، فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» به کارگردانی بهرام توکلی است، فیلمی که از اولین شکست خوردگان اکران ۹۸ به لحاظ فروش محسوب بود. علت این اتفاق را هم بعد از خود فیلم، می‌شود اشتباه محاسباتی صاحبانش درباره زمان اکرانش دانست.
سازندگان «غلامرضا تختی» بدون توجه به رقیبان این فیلم در اکران عمومی، گمان می‌کردند با نمایش در بازه نوروز می‌توانند اکرانی موفق را برای آن رقم بزنند اما این رقابت تنگاتنگ در نهایت چیزی جز از میدان به در شدنش نداشت. هرچند سازندگان «غلامرضا تختی» در همان زمان اعلام کردند که این میزان کم استقبال از این فیلم به دلیل تغییر ذائقه مخاطب است که در نهایت منجر به نابودی آن شد اما نمی‌شود از این حقیقت چشم پوشی کرد که اگر «غلامرضا تختی» در بازه دیگری هم به نمایش درمی‌آمد تنها کمی بیشتر از آنچه که در نوروز عایدش شد، به دست می‌آورد.
علت این ماجرا را اتفاقاً باید در درون فیلم جستجو کرد. اینکه ذائقه مخاطب تغییر کرده و خود سینماگران هم یکی از مسببان اصلی این اتفاق هستند، نکته درستی است اما ۲ فیلم اخیر بهرام توکلی یعنی «تنگه ابوقریب» و «غلامرضا تختی» نشان داده که هرچند حرکتی تازه در نوع ساخت در سینمای ایران هستند اما تماشاگران پسشان می‌زنند چون گویا بهرام توکلی اساساً اعتقادی به قصه‌گویی در نگارش فیلمنامه ندارد!

نکته‌هایی که شاید جالب باشد بدانید
شخصیت پهلوان غلامرضا تختی را به واسطه سجایای اخلاقی و فتوتش همه می‌شناسند، قهرمانی که پرچم ایران را در مسابقات جهانی کشتی به اهتزاز در می‌آورد. او نه تنها در زمین کشتی که در میان مردمش هم جایگاهی والا داشت. بنابراین پرداختن به زندگی چنین شخصی کار آسانی نیست به ویژه اینکه اساساً در سینمای ایران به اندازه انگشتان دست هم بیوگرافی چهره‌ها تصویر نشده است.
در کنار این موضوع آنچه کار ساخت زندگی نامه غلامرضا تختی را دو چندان سخت می‌کند نحوه درگذشت این ورزشکار است. فرضیات زیادی درباره نحوه فوت غلامرضا تختی وجود دارد که توکلی یکی از آن‌ها یعنی خودکشی را به تصویر کشیده است، هرچند یکی از برگ برنده‌های فیلم عدم تمرکز بر روی نحوه درگذشت این پهلوان ملی است. چون ارایه هر نوع تصویری از این ماجرا می‌توانست حواشی و چالش‌های فیلم را دوچندان کند اما «زندگی غلامرضا تختی» به خودی خود آنقدر نکات بحث برانگیز دارد که نحوه درگذشتش محور فیلم نباشد.
فیلم از زمان کودکی غلامرضا تختی شروع می‌شود، نوجوانی و جوانی‌اش را نشان می‌دهد، دلدادگی‌اش را به تصویر می‌کشد، میانسالی پرماجرایش را انعکاس می‌دهد و در نهایت گریزی به درگذشتش می‌زند. توکلی در همه این دوره‌ها هم از بازیگرانی شبیه به او استفاده کرده، انرژی‌ای که برای یافتن این نابازیگران گذاشته قابل ستایش است، به طوری که این میزان شباهت حتی شما را در بهت فرو می‌برد اما آنها فقط شبیه هستند و دریغ از یک نکته درخشان در بازیگری!
کارنامه فیلم در زمان اکران عمومی
فیلم در اکران عمومی فروشی نزدیک به ۲ میلیارد تومان را تجربه کرد، این میزان از فروش برای فیلمی که هزینه ساختش چندبرابر آن بوده، یک شکست مطلق در گیشه بود.
توکلی نمی‌پذیرد فیلم‌هایش در فیلمنامه مشکلی اساسی دارند، تصور می‌کند با کارگردانی و تکنیک می‌شود این قسمت را پوشاند، گویا معتقد است مخاطب امروزی نیازی به قصه گویی ندارد اما فیلم‌هایش دقیقاً از همین نقطه ضربه می‌خورند.
از سوی دیگر در «غلامرضا تختی» آنقدر به این شخصیت تقدس می‌دهد که کارهای او بیش از اینکه جوانمردانه به نظر بیایند، نشان از تزلزل او در تصمیم‌گیری‌ها دارد. مردی که افراد زیادی برای کمک خواهی به او مراجعه می‌کنند، خودش در تنگدستی است، خانواده‌اش از هم پاشیده اما در چنین شرایطی هم ترجیح می‌دهد با گرفتن قرض از این و آن یاری رسان مردم باشد. ارایه چنین تصویری نه تنها تختی را یک فرد مردم‌دار نشان نمی‌دهد بلکه کارهای او را به لحاظ عقلانی و منطقی زیر سوال می‌برد، از او شخصیتی ضعیف می‌سازد که نمی‌تواند در برهه‌های مختلف تصمیم‌گیری درستی داشته باشد.

همانطور که پیشتر گفتیم گویا توکلی به قصه گویی اعتقاد ندارد که همین قصه کمرنگ عمده مشکل «غلامرضا تختی» را سبب شده است، روایتی تخت از التهابات زندگی او، فیلم توکلی را برای مخاطب کش‌دار می‌کند و باعث می‌شود این قهرمان را در لانگ شات ببینیم از رهگذر همین امر است که او به اتفاقات و شخصیت‌های مهم غلامرضا تختی نزدیک نمی‌شود، قسمت‌هایی که اتفاقاً مخاطب دوست دارد بیشتر از آن‌ها سر دربیاورد. در این سکانس‌ها گویا یک سری تصاویر مبهم از یک قهرمان ملی می‌بینیم که اگر خودمان پیش زمینه‌ای از او در ذهن نداشته باشیم، تصویری مخدوش از او در یادمان می‌ماند.
آیا شما هم این فیلم را دوست خواهید داشت؟
نمی‌شود درباره فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» صحبت کرد و حرف از شگفتی‌های آن نزد، فیلمی که طراحی‌ای دقیق در صحنه‌ها دارد، فضاسازی‌هایش آنقدر تحت تاثیرتان قرار می‌دهد که در جاهایی شاید تشخیص اینکه تصاویر استفاده شده آرشیوی یا بازسازی شده است، برایتان مشکل باشد.
در سینمای ما که فقری در ژانر دارد و اساساً کارگردانان رغبتی برای به تصویر کشیدن زندگی شخصیت‌های موثر معاصر نشان نمی‌دهند، ساخت «غلامرضا تختی» یک جسارت است، جسارتی که کارگردانش احتمالاً پیش‌بینی می‌کرده نقدهایی به آن وارد شود اما پایش ایستاده است.