«خانه کتاب بازها» راهنمای همراه والدین است

معصومه امیرزاده نویسنده و پژوهشگر در گفتگو با خبرنگار سردبیر پرس، درباره کتاب خود «خانه کتاب بازها» که در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی می‌شود، گفت: این کتاب یک راهنمای همراه برای والدینی است که بچه‌های جنین تا ۹ سال دارند و می‌خواهند برای آن‌ها کتاب انتخاب بکنند. وی افزود: این […]

معصومه امیرزاده نویسنده و پژوهشگر در گفتگو با خبرنگار سردبیر پرس، درباره کتاب خود «خانه کتاب بازها» که در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی می‌شود، گفت: این کتاب یک راهنمای همراه برای والدینی است که بچه‌های جنین تا ۹ سال دارند و می‌خواهند برای آن‌ها کتاب انتخاب بکنند.
وی افزود: این کتاب دو فصل با نام‌های کودکی و مادری دارد. فصل کودکی درباره کودکی خودم با کتاب است و فصل مادری درباره خودم و فرزندانم با کتاب است.
نویسنده کتاب «مثل نهنگ نفس تازه می کنم» در ادامه سخنان خود گفت: هر فصل از کتاب مورد اشاره بخش‌هایی از جنینی تا ۹ سالگی را شامل می‌شود. در هر بخش به سوال‌هایی از قبیل آیا هر نوع کتاب را می‌شود برای جنین خواند؟ رشد زبانی نوزاد چگونه است؟ بهترین وقت کتابخوانی برای نوزاد چه زمانی است؟ یک ساله‌ها چه قدر می‌فهمند؟ برای یک ساله‌ها چه بخوانیم؟ چه طور کتابخوانی را برای نوپا به عادتی روزانه تبدیل کنیم؟ آیا کتاب دخترها و پسرها با هم تفاوتی دارند؟ آیا ظاهر کتاب مهم است؟ آیا او کتابخانه اختصاصی داشته باشد؟ چه نکاتی را برای رفتن به کتابفروشی باید در نظر بگیریم؟ اگر به کتابخوانی علاقه نشان نداد، آن را متوقف کنیم؟ اگر کتاب‌های بدی انتخاب کرد چه کنیم؟ پاسخ داده شده است.
امیرزاده گفت: کتابی به این شکل که به انبوهی از سوالات دسته بندی شده این‌چنینی پاسخ داده شده باشد، تاکنون در ایران نداشتیم. محتواهای توصیه‌ای این کتاب، علمی بوده و از مقالات متعدد و مختلف به دست آمده است. از مزایای این کتاب این است که والدین کودکانی که نیازهای خاص دارند (روشندل، دارای محدودیت جسمی حرکتی و …) هم در نظر گرفته شده است.
وی افزود: خانه کتاب بازها، نگاه ایران شمول دارد. در طول کتاب تلاش شده است اقلیت‌های دینی و اقلیت‌های متنوع ایران مورد توجه قرار بگیرد. با توجه به عُلقه خودم، ابتدای هر بخش با خاطره شروع می‌شود.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «هوا خنک بود و نرمه بادی بین نخل‌های حیاط می‌پیچید. سایه دیوار روی تخت افتاده بود. آقا پیچ رادیو را بست و گفت: «بخون.» مادرم نازبالش را زیر شکم پهنش کشید: «از کجا؟»آقا اخم کرد: «مگه نشون نذاشتی؟» مادرم دستپاچه صاف نشست تا دنبال نشان بگردد. من توی شکمش مچاله شدم. هنوز به این دنیا نیامده بودم؛ اما به گمانم، جهان همین شکلی بوده است. شاید هم پدرم از روی پشت بام، چند سنگ ریزه به طرف مادرم پرت کرده است؛ یعنی زودتر بخوان تا برویم لب رودخانه. مادرم لب گزیده است که: ” چه‌قدر هولی! ” آقا صدا بالا برد.
_ پیدا نشد نشون کتاب؟
مادرم ورق‌های کاه‌ی سفینه البحار را تند تند رد کرد تا رسید به بهارنارنجی که روز قبل، لای کتاب گذاشته بود. نفس عمیقی کشید و شروع کرد خواندن. من غیر از آسمان غرنبه‌هایی که مخصوص شکم است، صدای مبهم مادرم را می‌شنیدم که با آهنگی یکنواخت، برای آقاجانم، میرزا عبدالنبی پاکزاد، کتاب می‌خواند. این، اولین خاطره مشترک من و کتاب است.»
مراسم رونمایی کتاب «خانه کتاب بازها» جمعه ۲۸ اردیبهشت از ساعت ۱۳ در کوشک کتاب سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار می‌شود.

منبع : مهر نیوز