سوگواره ادبی «اماما تسلیت» برگزار شد

به گزارش سردبیر پرس، سوگواره ادبی «اماما تسلیت» روز گذشته جمعه ۱۱ خردادماه به مناسبت ایام سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) با حضور جمعی از اهالی ادب حوزه ایران فرهنگی توسط گروه بین المللی هندیران برگزار شد. سید سلمان صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن در ابتدای این جلسه به بُعد […]

به گزارش سردبیر پرس، سوگواره ادبی «اماما تسلیت» روز گذشته جمعه ۱۱ خردادماه به مناسبت ایام سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) با حضور جمعی از اهالی ادب حوزه ایران فرهنگی توسط گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
سید سلمان صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن در ابتدای این جلسه به بُعد فلسفی و عرفانی حضرت امام راحل (ره) پرداخت و گفت: امام خمینی عارف، فیلسوف، فقیه جامع الشرایط و سیاستمدار بودند. متأسفانه ابعاد فلسفی و عرفانی امام هنوز درست شناخته نشده است. حکمت متعالیه صدرالمتالهین، عرفان اسلامی با محوریت محی الدین ابن عربی، فقه جواهری با توجه به مقتضیات زمان و مکان ستون‌های اصلی تفکر علمی امام خمینی هستند. امام خمینی، به استناد تاریخ حوزه علمیه قم، و کتب معظم له، استاد عالی رتبه تدریس فصوص الحکم ابن عربی، اسفار اربعه صدرالمتالهین و فقه جواهری بودند.
سید مسعود علوی تبار شاعر و فعال فرهنگی در بخش بعدی این نشست افزود: ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی (ره) سنگین‌ترین داغی بود که انقلاب و ملت ایران به خود دیده است. سی و پنج سال پیش در چنین ایامی ملت ایران پدر معنوی و پیشوای بزرگ خود را از دست داد. ولی این داغ های سنگین و این زخم‌های گران هیچ گاه اراده ملت شریف ایران را سست نکرد و ملت آگاه و ولایت پذیر ایران اسلامی همچنان مقتدر و توانمند در صحنه‌های مختلف جهانی آرمانهای انقلاب و اسلام را اشاعه و تحقق می‌بخشند.
علوی تبار ادامه داد: مراسم ارتحال امسال حضرت امام (ره) متفاوت از دیگر سال‌ها برگزار خواهد شد. و این داغ عظیم داغ های غزه و قدس، و شهدای مظلوم خدمت را با خود همراه دارد. امشب در گروه هندیران شاهد اشعار و مطالبی از اهالی ادب حوزه ایران فرهنگی هستیم که داغ شهدای اردیبهشت را با اندوهی جانکاه در ایام رحلت امام (ره) به پیشگاه حضرت امام (ره) تسلیت می‌گویند.
در این برنامه که با بداهه نویسی مسعود ربانی از ایران و محمد آرمان حبیب از هندوستان همراه بود شاعرانی چون علیرضا قزوه، امیر عاملی، سید عبدالله حسینی، سید مسعود علوی تبار، محمد مهدی عبداللهی، سید مهدی بنی هاشمی، نغمه مستشار نظامی، سارا جلوداریان، خدیجه دیلمی، ام البنین بهرامی، فاطمه ناظری، سارا عبداللهی فر، سارا رمضانی، و صبا فیروزی حضور داشتند.
بخشی از اشعار ارائه شده در این محفل را در ادامه می‌خوانید:نغمه مستشار نظامی
جهان مرده بود ای مسیحا چه کردیتو با آیه‌های تماشا چه کردینگاهم به دیدار تو دیده‌ور شدکجا رفتی ای یار با ما چه کردیدبستان، دبستان سپاه تو بودیمجهان لشکر توست، جانا چه کردی؟!نمازی ست ما را به محراب یادتتو با این جماعت، فُرادا چه کردیدرختی تناور شده هر جوانیتو در گوش هر شاخه نجوا چه کردیتویی ریشه‌ی عشق ایمان و ایرانتو با این درخت شکوفا چه کردیخوشا نام پاک تو، احیاگر دلتو با جان شیدای دنیا چه کردیدل مردگان زنده شد با قیامتاماما تو با قلب دنیا چه کردیامیر عاملی
ما را دلی است کز تو بریدن نمی‌توان‏‏چشمی است کو به غیر تو دیدن نمی‌توان‏‏ما را کرست گوش شنید فراق یار‏‏‏کوریم و جز جمال تو دیدن نمی‌توان‌ای شوق پر گشودن مرغان غم، بیا‏‏بی بال و پر زدام پریدن نمی‌توان‏‏باز آ که ما لوای بلند قیام را‏‏‏بر دوش خسته باز کشیدن نمی‌توان‏‏اشگ فرشتگان ز فراقت شنیده ایم‌‏‏اما تو را به خاک شنیدن نمی‌توان‏‏رفتی و بعد از این به نی و نای زندگی‏‏‏نیمی نفس ز شور دمیدن نمی‌توان‏‏شکر خدا که قلب امیرت هنوز هم ‏‏‏جز در هوای وصل تپیدن نمی‌تواننجمه پورملکی
از نیمه خرداد می‌خواهم بگویماز عصر استبداد می‌خواهم بگویماز بغض بی فریاد می‌خواهم بگویماز بهترین رخداد می‌خواهم بگویمبوده شعارم از همان آغاز نهضتجانم فدای انقلاب و مرجعیتبا نطق منبرهای فیضیه…خمینیشد حضرت موسای فیضیه…خمینیدلتنگ عاشورای فیضیه، خمینیدر ماتم گلهای فیضیه، خمینی:فرمود داغ کربلای ما عمومی استتا آخر دنیا، عزای ما عمومی استآمد که از گهواره‌ها سنگر بسازداز مادران سرزمین کوثر بسازداز حاج طیب آدمی دیگر بسازداز مشت‌های بسته، بال و پر بسازدنهضت اساس و مکتب و اندیشه داردزیرا که در ماه محرم ریشهداردمردی که ثابت کرد دشمن ناتوان استالله اکبر لرزه بر مستکبران استتنها امید او همین نسل جوان استبیداری اسلام در کل جهان استاو پیش بینی کرده در دوران تاریخالحاد را توی زباله دان تاریخبا یک دعا رزمندگان را شاد می‌کردهر روز خرمشهر را آزاد می‌کردشب از خدا در هر غم استمداد می‌کرددر روز از دشمن به ذلت یاد می‌کردتا همصدا شد با صدای انتفاضهعالم نما شد سنگ‌های انتفاَضهگاهی اشداء علی الکفار می‌شدگاهی برای غنچه‌ها غمخوار می‌شداز جام زهر دوستان بیمار می‌شد!اما سر ساعت، سحر بیدار می‌شدبا روضه‌های کوثری هی اشک می‌ریختبا شانه‌های حیدری هی اشک می‌ریختدر سینه‌ها عشق ولایت را بنا کردیعنی سیاست در دیانت را بنا کردفرهنگ ایثار و شهادت را بنا کردآری شعار استقامت را بنا کردباید که استقلال و آزادی ببیندتا ملک ایران رنگ آبادی ببیندپیر جماران فکر خدمت بود تنهامیزان برایش رأی ملت بود تنهافکر خودش نه..فکر امت بود تنهاتا بود پشتیبان عزت بود تنهاهر کس نباشد انقلابی، نیست اصلحهر کس که خود را زد به خوابی، نیست اصلحاصلح کسی که پا به میدان می‌گذاردیک عکس هم از پشت میز خود ندارداصلح کسی که در وصیت می نگارد:پیش شهیدان از قصور خود ببارداصلح کسی که کفش خاکی را بپوشدمثل رئیسی چشم از دنیا بپوشدتحریف شاخص‌ها گناه کوچکی نیستتکیه به آمریکا گناه کوچکی نیستاین ویژه خواری‌ها گناه کوچکی نیستیک وعده بیجا گناه کوچکی نیستهر کس شعارش با عمل باید بخواندپای ولایت تا دم آخر بماندآه ای اماما تسلیت ایران عزا شداین دفعه ابراهیم در آتش فدا شداز داغ شاگرد بهشتی غم به پا شدیاد رجایی زنده با این ماجرا شداین داغ‌ها ما را اگرچه شعله ور کرداما مسیر کربلا را زنده‌تر کردمحمد مهدی عبداللهی
بیا و زمزمه کن خاطرات باران راکنار پنجره‌ها شعر ناب ایمان رادوباره چشم غزل زخم خورده، صدافسوسدر این غبار عیان کرده، بغض پنهان راستارگان به تماشا نشسته‌اند، آریوداع حضرت خورشید و ماه تابان راچه روی داده که هرسو ستاره می‌گریدبه چشم تر بنگر، وسعتی گل افشان راچه زود وقت خداحافظی سرآمده بودبه دست خاک سپردند، جان جانان راهنوز در گذر ماه و سال می‌شنویمحدیث درد زمین در گذار توفان راتجسم غزل عاشقی، “خمینی” بودچه عاشقانه سرود انقلاب انسان رامیان موج بلاخیز فتنه، احیا کردشکوه خیبری ساحل جماران رابه جز خمینی دل‌ها که پرورش داده استمیان مکتب خود همچو مرد میدان راقسم به نام خمینی مباد یک لحظهرها کنیم در این انقلاب، پیمان راخوش است دم زدن از عشق تا نفس باشدخوش است شور شهیدانه ای گلستان راشهید خادم جمهور با دلی آرامگرفت دامن شاهنشه خراسان راکبوترانه بیاور در این حرم دل راکه بشنویم از آن، بال بال هجران راسید تصور مهدی (پتنا، هندوستان)
سخن‌هایش همه ذکر خدا بودغلام حضرت صاحب لوا بودخمینی آنکه نور انقلابشبرای اهل عالم کیمیا بودراضیه مظفری
تو را قسم به خاک سرخ کربلابه لاله‌هابه منبر خدا بروبه مردمان نشان بده یزید این زمانه رااگرچه نیمه‌های شب، تورا به زور می‌برند…ولی خیال ظلم و جور را به گور می‌برندخیال باطلی که تاج بر سر خودش گذاشتکلاه بر سر رعیتی ضعیفچه باک از هجوم مرگ؟به مرد و زنبه مشت‌های خشم و خونبه مردم کفن به تن…بساط ظلم را در این سکوت شب خراب کن!به قلب‌ها بتاب و انقلاب کن!صبا فیروزی
دوباره قلبمان ماتم گرفتهتمام این جهان را غم گرفتهاماما سینه مالامال اندوههوای گریه‌ی نم نم گرفتهفاطمه صغری زیدی (هندوستان)
امام منباز هم از سفر دور و دراز قلبمشده مهمان من امروز غمی کهنه و تاردر میان تلی از عکس پر از خط و نشانچهرۀ توست که تابان ماندهغم پنهان من امروز چه پر خون شده استشاید امروز همان روز جدایی باشدتو جدا گشتی و خلقی گریانتو شدی فارغ از این و همه حیران ز زمانمی‌شود کوه گران خُرد شودیا که در بین تل خاک زمانیاد تو دفن شودنشود وصف نبود تو بیانمن که کودک بودمیاد زیبای تو همواره کنارم ماندهای امامم که پیام تو هنوزمثل خورشید درخشان ماندهسخنت گرم و نگاهت روشنتا فراسوی افق تا “اقصی” ستو همه عزم تو یکرنگی اسلام و وطنمن که کودک بودمنام تو مایه آرام دل و جانم شدهر کجایی تو خدا پشت و پناهت باشدولی ای روح خداغم تو سخت‌ترین خاطره بودیاد تو در دل هر اهل دلی جاوید استای که عزم تو بود عزم حسینی حسنیای امام دل‌هاای پدر ای سردارراه ما راه شماستهمه هم راه ولیّت هستیماو سلامت باشدای امام دل‌ها!عاطفه جعفری (افغانستان)
تا آمدی ستاره به حرف آمدصبح امید شد، شبِ وانفساصد ساقه نور، پشت سرت سر زداز بین پله‌های هواپیماشب‌نامه‌های زخمی و دلخون رانام تو التیامِ سحر بخشیدچشم خوشی ندیدۀ این مردمبر اشک‌های یخ‌زده‌اش خندیدتاریخ را نشان جهان دادیگهواره را چه زود رها کردندسربازهات، حضرت روح الله!همراهت انقلاب به پا کردندبا این شکوه مشت گره خوردهصدها هزار حنجره فریادیمتا لحظه‌ی فرج برسد بی شکما وامدار نیمه‌ی خردادیمتاریخ را ورق زدم از خردادفصل غمت به اشک روان طی شدتقویم را ورق زدم از خردادناگاه روزِ سیزدهِ دی شدباری که بذر مهر تو در دل‌هادلشورۀ تگرگ نمی‌دانداندیشه‌ی تو زنده‌تر از پیش استاندیشه‌ی تو مرگ نمی‌داندچون اتصال چشمه و سرچشمهاندیشه‌ات نفس به نفس جاری ستدر گوش کودکان فلسطینیاین انقلاب، نغمه بیداری ستعمادالدین ربانی
پیش عالِم پایان، مرگ جسمانی نیستنیمه خرداد است، روز پایانی نیستتا ابد در دل‌ها، زنده‌ای روح‌اللهنام تو نامیراست، یاد تو فانی نیستچشمه احکامت، از تغزّل جاری‌ستدر غزل‌هایت جز، شور عرفانی نیستای خمینی‌ای کاش، چون تو می‌فهمیدیمتا توکل داریم، بیم و حیرانی نیستانقلابی ماندن، کار آسانی نیستانقلابی بودن، با سخنرانی نیستاز دورویی پر شد، شهر ما دین‌داراناز قبولی مُهری، پای پیشانی نیستاز شهیدان داریم، قاب عکسی در دستعکس آن‌ها گشتن، شانه‌گردانی نیست؟سارا رمضانی
یک به یک نشانه شدنداز زمین روانه شدندبغض دانه‌ها ترکیدخوب شد، جوانه شدنددرهوای بهمن ماهگل به گل ترانه شدنداز دل آب می‌خوردندشعر عاشقانه شدندبر درخت برناییسیب نوبرانه شدندرازهای سرخی دردست رودخانه شدنددر جهان درخشیدندراه را نشانه شدندبچه‌های روح اللهروح جاودانه شدندخدیجه دیلمی
پا به پای مردم ایران عزاداری خمینیدر بهشتی گرچه اما غصه‌ها داری خمینیگرچه با خوبان درآنجا همنشینی باز امااز غم ایران شبیه ابر می‌باری خمینیاز همان بالا حواست هست ایران در چه حالستدرد دارد سینه هامان درد بسیاری خمینیبار سنگینی است روی شانه هامان کاش می‌شدکوله بار غصه را ازدوش برداری خمینیمیهمان داری دراین شب‌ها چه مهمانان خوبیمرهمی بر زخمهاشان کاش بگذاری خمینیسید ابراهیم را آنجا اگر کردی ملاقاتدر کنارت خوب از او کن نگهداری خمینیفاطمه ناظری
پروانه‌های مهربانیروی عبایش می‌پریدندآهو به آهو از نجابتدر چشم‌هایش می‌دویدندرنگ دلش هم رنگ دریاستعطر نگاهش مثل بارانانگار بر روی لبانشگل کرده بود آیات قرآناو وقت طوفان تباهیمی‌شد چو کوه استواریاما برای رویش نورمانند باران بهاریجامانده ردی از نگاهِآن مرد پاک آسمانیدر قلب ایران تا ابد هستیادش همیشه جاوادانیفاطمه سادات داد موسوی
سربلند اگر هستیم، سرفراز اگر ماییم.در شرف اگر قلّه، افتخار دنیاییم…پرخروش و شور انگیز، ما اگر که موّاجیمما اگر که سر مستیم، ما اگر که دریاییمسِرّ حال ما مردیست از تبار دریاهاآسمانی و آبی، بی کران و بی همتابا دلی پر از امید، جان گرفته از خورشیدمرد بی کران آمد، بی امان به سوی ماما که مردمی تشنه، با عطش گریبانگیرما که مردمی خسته، از سیاهی تقدیربی جوانه وُ بی برگ، بی رمق ترین بودیمذهن ما بیابان بود، از بهار بی تصویربین ما وُ دریاها، صخره‌ها فراوان بودرود و چشمه نه، اما درّه ها فراوان بودهمنشین تنهایی، در سکوت غم بودیمدر سکوت ما امّا نعره‌ها فراوان بودنه امید و نه شوقی، نه شعور نه شوری!نه ستاره، نه مهتاب، نه تلألو نوری!بر سر جهان ما، چکمه‌ی ستمگر بود!اختیار ما سرکوب، درد، دردِ مجبوری!مرد بی کران آمد، حال ما دگرگون شدبی رمق جهانِ ما، جان گرفت و مجنون شددل به آب و آتش زد با ستمگران جنگیدروز تازه ای آمد شب خزید و بیرون شددرّه ها به تنگ آمد، صخره‌ها به خاک افتادرود و چشمه جاری شد، شد جهان ما آبادما که مردمی تنها در سکوت غم بودیمبا حضور او اما، شد سکوت ما فریاد!خاک ما دگرگون شد، قطره قطره شد دریاانقلابی از ایمان، شد بپا میان مادر جهان خبر پیچید از شکوه ایرانیانقلاب ایران شد حرف اول دنیامرد ما چو ابراهیم زد به سینه‌ی نمروددر مصاف با جالوت، ضربه زد چنان داوودلرزه بر تن دشمن، نام و یاد او انداختمرد بیکران ما حضرت خمینی بود

منبع : مهر نیوز