موسیقی «قصههای تابهتا» را یادتان هست؟/ پرتاب به روزهای عروسکی
سردبیر پرس -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری […]
سردبیر پرس -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر سردبیر پرس آن را دنبال کنید.
در صدو و یازدهمین شماره از این روایت رسانهای به سراغ موسیقی متن و تیتراژ مجموعه تلویزیونی «قصه های تا به تا» به آهنگسازی بهرام دهقانیار رفتیم که اغلب بینندگان آن سالهای تلویزیون این سریال را به نام «زی زی گولو» میشناسند.
یک سریال فانتزی کودکانه به کارگردانی مرضیه برومند که سال ۱۳۷۳ صبحهای جمعه هر هفته از برنامه کودک و نوجوان آن سالهای شبکه دو سیما که سرشار از خاطرهها و حسهای خوب بود در قالب ۴۳ قسمت پیش روی مخاطبان قرار میگرفت و بعد از مدت کوتاهی هم آن قدر محبوب شد که حتی مخاطبان بزرگسال نیز به تماشای قصههای «حال خوب کن» آن مینشستند و یک دنیا از قصهها و پیامهای انسانی اش بهره مند میشدند.
داستان این سریال عروسکی هم حول محور شخصیتی به نام «زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تابهتا» با نام اختصاری «زی زی گولو» میچرخید.
او از یک سیاره ناشناخته به زمین آمده و مهمترین تواناییاش این است که با خواندن وِرد «زیزی گولو آسی پاسی دراکوتا تابهتا»، کارهای خارقالعاده انجام میدهد و علاقه زیادی به حضور در کنار نوشیدنیها دارد. فضایی که به دلیل شیطنتهای دوست داشتنی این عروسک و صد البته حضور کارگردان صاحب نام و مخاطب شناسی چون مرضیه برومند به همراهی بستهای کامل و بسیار گران سنگ در حوزه بازیگری، صداپیشگی، طراحی صحنه و لباس و عروسک و آهنگسازی توانست تبدیل به یکی از بهترینهای آثار نمایشی مرتبط با گروه سنی کودک و نوجوان شود.
امیرحسین صدیق، لیلی رشیدی، مریم سعادت، رضا فیاضی، رضا بابک، مانی نوری، محمود بصیری گروه بازیگران و آزاده پورمختار صداپیشه شخصیت زی زی گولو از جمله هنرمندانی بودند که در این پروژه حضور داشتند و به دلیل پیشینهای که در همکاری با یکدیگر در پروژههای مختلف نمایشی و سینمایی و تلویزیونی تجربه کرده بودند، ترکیب درخشانی را ساختند که حضورشان ضامن اصلی پرمخاطب شدن پروژه بود و توانست تا سالها فضای بسیار مناسب و آموزندهای را برای مخاطبان کودک و نوجوان فراهم سازد.
اما فارغ از معانی متفاوتی که چنین سریالهایی در حوزههای آموزشی و تربیتی میتوانند ارایه دهند و از جهات زیادی بررسی شوند، تلاش گروه سازنده چنین مجموعههایی برای ارایه یک بسته با کیفیت تصویری و شنیداری در حوزه مخاطب کودک و نوجوان نیز حایز اهمیت است.
بستهای که در این سریال از بازیگری و کارگردانی گرفته تا دیگر موارد، نشانگر توجه دقیق تیم طراحی و تولید به حوزه کیفیت است. شرایطی که مرضیه برومند به واسطه سالها تلاش و حضورش در عرصه تئاتر و سینما و بهرام دهقانیار؛ هنرمندی که نیم نگاهی به کارنامه فعالیتهایش نشان گر ظهور و بروز هنرمندی است که اگر نبود معلوم نیست آیا میتوانستیم در میان اقیانوس بی انتهای محصولات مختلف موسیقایی این سالها هنوز با سریالها و مجموعههای دوران کودکی مان خاطره سازی کنیم یا نه؟ تلویزیون آن را به خوبی آموخته و از پس نقاط قوت و ضعفی که برای هر کارگردانی تصور میشود، توانسته در هر مجموعهای که او را به عنوان کارگردان میشناسیم بسته متفاوت و مخاطب دوستی را پیش روی بینندگان قرار دهد.
مسیری که در کنار موضوعات بسیار مهمی چون متن، طراحی و بازیگری روی عنصر موسیقی نیز تاکید زیادی داشته و به نظر میآید مرضیه برومند همواره برای آن طرح و ایده حساب شدهای دارد و میخواهد به مدد جادوی موسیقی مخاطبان بیشتری را با خود همراه کند.
و چه بهتر که در این مسیر، او بتواند از حضور هنرمندان و آثاری بهره مند شود که نگاهی اجمالی به کارنامه فعالیتهایشان مملو از تولید آثار موسیقایی خاطره سازی است که هر یک از ما با آنها خاطرات تلخ و شیرین زیادی داریم. فرآیندی که به طور حتم کلید واژهای به نام «بهرام دهقانیار» یکی از اصلی ترین مولفههای ساخت ملودیهایی است که همه ما بینندگان دهه شصت و هفتاد تلویزیونی به طرز عجیبی با این ملودیها ارتباط برقرار کردهایم.
بهرام دهقانیار هنرمندی که نیم نگاهی به کارنامه فعالیتهایش نشان گر ظهور و بروز هنرمندی است که اگر نبود معلوم نیست آیا میتوانستیم در میان اقیانوس بی انتهای محصولات مختلف موسیقایی این سالها هنوز با سریالها و مجموعههای دوران کودکی مان خاطره سازی کنیم یا نه؟
هنرمندی که نه فقط برای «قصه های تابهتا» که از پس ساخت موسیقی و موسیقی تیتراژ مجموعههایی چون «خونه مادربزرگه»، «زیر گنبد کبود»، «همسران»، «پدرسالار»، «خانه سبز» و بسیاری از آثار دیگر توانسته خود را به عنوان یکی از بهترین و خاطره سازترین آهنگسازان پس از پیروزی انقلاب معرفی کرده و آثار ارزشمندی را تقدیم گوشهایی کند که در این سالها حس و حال کمتری در مواجهه با این گونه سریالها و موسیقیهایش دارند.
این آهنگساز مولف موسیقی فیلم که اکنون در دهه پنجاه زندگی، پدید آورنده بستهای رنگارنگ از موسیقیهای خاطره انگیز است و در گزارشهای قبلی پرونده «خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار» به برخی از آثار او پرداخته شده است، چندی پیش بود که در یک گفت و گوی رسانهای درباره نحوه آشنایی خود با مرضیه برومند و همکاری با او گفت: من کارم را از سال ۶۵ با مرضیه برومند با «خونه مادربزرگه» آغاز کردم؛ یعنی قبل از اینکه به خارج از کشور بروم و وقتی هم که برگشتم، کارگردانی که ثابت با او کار میکردم، خانم برومند بود. البته مجموعه «زیزیگولو» همکاری دیگر من با این کارگردان بود که مورد توجه واقع شد؛ این همزمان شد با فضای ورود ابزارهای الکترونیک به کشور که البته قبل از من هم بودند، بسیاری از افراد با این ابزار کار میکردند اما من هم با این موج حرکت کردم و این ترکیب با فضای قصهها جریان داشت و من هم به فضایی برای بهرام دهقانیار: نمیگویم که موسیقی کودک باید ساده باشد اما باید ویژگی لحاظ شود که بچهها با آن اثر ارتباط بگیرند. همچنین از لحاظ اجرا و سازبندی اثر به گونهای باشد که با یک موسیقی سنگینتر تفاوت داشته باشد موسیقی رسیدم و خوشحالم که در آن مقطع مورد توجه قرار گرفت.
وی افزود: سال ۶۵ که سربازیام تمام شده بود، طبیعتاً مثل تمام جوانهایی که درسی خواندهاند و به قصد ادامه تحصیل برنامهریزی میکنند و یا به فکر کار کردن هستند؛ من هم این گونه بودم. چون آن زمان شرایط تحصیل موسیقی در کشور خیلی برنامهریزی نشده بود، من مردد بودم که آیا برای ادامه تحصیل در رشته مورد علاقهام به خارج از کشور بروم یا نه؟ خلاصه به آلمان رفتم و بعد از ۵ سالی که در آنجا تحصیلاتم را تکمیل کردم، به ایران برگشتم و با یک گروه آشنا شدم. آن زمان پیانو تدریس میکردم و مریم سعادت شاگردم بود؛ یک بار به من گفت که اثری برای کودکان در دست ساخت است و آیا شما این توان را در خودتان میبینید که برایش موسیقی بنویسید؟ اتفاقاً من هم آن زمان در همسایگی با بابک بیات زندگی میکردم و گاهی در موسیقی فیلمهایش پیانو میزدم. با او مشورت کردم و گفتم تا به حال فعالیت حرفهای در این ژانر نداشتم و نمیدانم کار را بپذیرم یا نه؟ او به من قوت قلب داد و میتوانم این کار را انجام دهم و حتی گفت اگر سوالی داشته باشم، کمکم میکند. دلیل تردیدم این بود که تجربههای پیشینم در این زمینه خیلی عمیق نبودند. به این ترتیب با مرضیه برومند برای «خونه مادربزرگه» آشنا شدم و شعرها را دریافت کردم. توجه داشتم که کارگردان چه چیزی برایش مهم است و از آهنگساز چه انتظاری دارد. با توجه به تجربه شنیداری خودم در حوزه کودک میدانستم که المانهایی را باید لحاظ کنم. اول اینکه نغمهها موجز باشد و پیچیدگی موسیقی مانع این نشود که کودک نتواند کار را حفظ کند البته به هیچ وجه نمیگویم که موسیقی کودک باید ساده باشد اما باید ویژگی لحاظ شود که بچهها با آن اثر ارتباط بگیرند. همچنین از لحاظ اجرا و سازبندی اثر به گونهای باشد که با یک موسیقی سنگینتر تفاوت داشته باشد و از نظر رنگبندی فانتزیتر باشد تا گوش بچهها را نوازش دهد و کودک برود به سمت و سوی اثر.
دهقانیار در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه، «فکر میکنید، موسیقی تا چه حد به دیده شدن مجموعه آثار مرضیه برومند کمک کرد؟» توضیح داد: خانم برومند از کوچکترین مطلبی رد نمیشد و قطعات را تحلیل میکرد و هر زمانی که قطعهای ساخته میشد و کوچکترین مغایرتی با ذهنیت کارگردان داشت با آهنگساز به بحث مینشست. زیرا در موسیقی متن واقعیتی به معنی اعجاز کردن وجود دارد به جز سکانسهای که موسیقی باید نقش حاشیهای داشته باشد. زیرا در بعضی سکانسها قرار نیست موسیقی از تصویر جلو بزند بلکه پشت تصویر است. اما در موسیقی کودک در بعضی سکانسها موسیقی باید از تصویر جلو بزند؛ روح و روان کودک را تسخیر کند و با خودش ببرد.
وی افزود: یکی از دلایلی که بعضی کارها در زمینه موسیقی کودک جواب نمیدهد این است که تمهیدات مثلاً شعر و ترانه، سازبندی و بعد تصویر از ایجاز خالی است و تاثیرگذار نمیشود. کاری که به یاد نمانده و زمزمه نمیشود، دلیلش این است که موسیقی آن ایجاز نداشته است. البته این موضوع کاملاً به خلاقیت آهنگساز برمیگردد یا اگر این ویژگی را داشته تصویر نتوانسته پایاپای در کنار موسیقی حرکت کند چرا که باید تمام عوامل با هم هماهنگ شود تا یک اثر ماندگار ساخته شود و هر ویژگی اگر کمتر از حد خود باشد، نمیگذارد کارها خوب پیش برود. خلاقیت بزرگترین نعمتی است که یک آهنگساز میتواند در کارهایش داشته باشد؛ این بهرام دهقانیار: نمیدانم چرا گرایش به موسیقی به ویژه آهنگسازی آنقدر عادی قلمداد شده که طی سالهای گذشته شاید به دلیل مسایل مالی بیشتر افرادی که نوازنده خوبی هستند و به صرف نوازندگی درآمد ندارند، به آهنگسازی گرایش پیدا کردهاند خلاقیت و تاثیرگذاری به شکل مبالغه مثبت در هنر نه به معنای نمایشی آن، احساسی را که پشت مفاهیم تصویری یا کلام نهفته است، منتقل میکند و کسانی که موزیسین هستند، باید به این موضوع توجه کنند.
این آهنگساز طی همین گفت و گوی رسانهای بود که در جواب سوال دیگری مبنی بر استقبال نکردن کودکان و نوجوان امروزی از ملودیهای مرتبط با تعداد زیادی از سریالها و مجموعههای تلویزیونی کودک و نوجوان این سالها تصریح کرد: وقتی تعداد کتابهای کتابخانه من زیاد باشد و زمانم محدود، قطعاً اگر بخواهم تمام کتابها را بخوانم، مقداری در کیفیت خواندنم تاثیر خواهد گذاشت مگر اینکه بخواهم در همانوقت مشخص کتابهای کمتری بخوانم. تعداد تولید بالا که صد در صد در کیفیت کارها تاثیر منفی میگذارد غیر قابل انکار است حجم کارها و تعداد کانالها زیاد شدهاند و سیدیهای در بازار و ماهواره خودشان نوعی رقابت ایجاد میکنند. حضور کامپیوتر هم جلوههای بصری خود را دارد و نسبت به سالهای گذشته که تلویزیون فقط ۲ کانال داشته است باید در نظر بگیریم کیفیت کارها را هم میتوانیم مورد نقد قرار دهیم. باید به این نکته توجه داشت، کسی که ملودی ساز است، ضبط میکند یا تنظیم اثر را بر عهده دارد هر کدام نبوغ و تخصص خود را دارند اما بسیاری از کسانی که الان کار میکنند به ویژه در زمینه موسیقی کودک، دانش کاری شان از سطح عمومی خیلی پایینتر است.
وی افزود: متاسفانه نمیدانم چرا گرایش به موسیقی به ویژه آهنگسازی آنقدر عادی قلمداد شده که طی سالهای گذشته شاید به دلیل مسایل مالی بیشتر افرادی که نوازنده خوبی هستند و به صرف نوازندگی درآمد ندارند، به آهنگسازی گرایش پیدا کردهاند که هم ساخت ملودی را شامل میشود و هم کار تنظیم را در برمیگیرد. کم پیش میآید که مهارت تک تک این رشتهها در یک نفر باشد. اما کسی که باید کار آهنگسازی کند به دلیل اینکه جایش را گرفتهاند به مرور حاشیهنشین میشود. چون هر چقدر حرفهایتر کار کنید دستمزدتان بالاتر میرود و تهیهکنندگان ترجیح میدهند از کیفیت بزنند و کار را به کسی بدهند که دستمزدش کمتر است. این به کار هنری ضربه میزند چون متخصص کار را تولید نکرده، کیفیت و ایجاز ندارد. یعنی کسی به صرف نوازندگی به کاری جذب میشود که مربوط به او نیست. این باعث شده حجم کار بالا رود اما کیفیت پایین آید.
این آهنگساز شناخته شده موسیقی فیلم در ادامه این گفتوگو بود که ضمن تاکید بر توجه آهنگسازان آثار تصویری مرتبط با گروه سنی کودک و نوجوان به استفاده از گونههای مختلف موسیقایی اظهار کرد: من شخصاً خودم را در قالب خاصی محدود نکردم. طی این ۴۸ سال سبکهای متفاوت را تجربه کردم. به عنوان آهنگساز احساس کردم باید خودم را در این دریای موسیقی بیندازم و در هر بخش آن شنا کنم و دوباره برگردم. به صرف لب ساحل بودن اکتفا نکردم. پیشنهاد میکنم به کسانی که میخواهند کار موسیقی کنند که به هیچ وجه خودشادن را محدود نکنند. […] کار کودک سخت است. زیرا خیلی حساس است. شاید بعضی راحت از کنار یک کار طنز و یا کار کودک بگذرند و برایشان خندهدار باشد چرا که به نظر میآید خیلی ساده است در حالی که بسیار دشوار است و ویژگیهایی دارد که کار هرکس نیست. سینمای اکشن برای خود طراحی و فضایی دارد که با اندک تجربه امکان ساختن کار قابل قبول در این ژانر وجود دارد اما سخت است کار کودک کنید و کمتر دچار خودتکراری بشوید.
دهقانیار در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه کدام کارهایش بیشتر درگیرش کرده و به آنها علاقه بیشتری دارد، گفت: نمیتوانم بگویم کدام بهتر است. چون هرکدام تجربهای را همراه دارد. اما «قصههای تا به تا» را بیشتر دوست داشتم چون خیلی به فضای زندگیام نزدیک بود و به دلیل غیر زمینی بودنش با آن راحت بودم. البته شاید سلیقه من با مخاطبی که کارها را شنیده است خیلی فرق داشته باشد.
وی در پایان یادآور شد: درد و دلم با علاقهمندان موسیقی و کسانی که این کارها را شنیدهاند، این است که بدانید برای تولید کار موسیقی باید پیش زمینههای زیادی داشت تا مقدمات ساخت موسیقی فراهم شود. مطالعه کافی، شب تا صبح بیدار ماندن، از معلمهای متعدد درس گرفتن و به روز بودن؛ از این موضوع ساده نگذرید و با این دید موسیقی را بشنوید. تا حد امکان با موسیقی آشتی کنید و موسیقی خوب و سالم بشنوید. موسیقی سالم را در حالی درک میکنید که آن را زیر نظر یک معلم خوب یاد بگیرید و ساز بزنید چرا که یک معلم خوب و مسلط به آموزش میتواند معرفت را افزایش دهد. آنگاه از طریق آن ساز یاد بگیرید موسیقی خوب چیست و تفاوتش با موسیقی ضعیف چیست؟ تا فرد خودش با موسیقی درگیر نشود نمیتواند در ذهنش موسیقیها را فیلتر کند. ماهی را هر وقت از آب بگیرید، تازه است. از موسیقی لذت معنوی ببرید.
منبع : مهر نیوز
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰