سنجش معتبر دانش‌آموزان؛ اولین گام در مسیر بهبود نظام آموزشی

سردبیر پرس -گروه جامعه: محسن حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش، در جلسه ۱۴۷ ستاد راهبری اجرای نقشه جامع علمی کشور گفته است: نظام تعلیم و تربیت، اهدافی دارد و ۱۲ سال یک میلیون معلم و ۱۵و نیم میلیون دانش آموز را دور هم جمع می‌کند، در این دوره شخصیت سازی انسان‌ها باید اتفاق بیفتد […]

سردبیر پرس -گروه جامعه: محسن حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش، در جلسه ۱۴۷ ستاد راهبری اجرای نقشه جامع علمی کشور گفته است: نظام تعلیم و تربیت، اهدافی دارد و ۱۲ سال یک میلیون معلم و ۱۵و نیم میلیون دانش آموز را دور هم جمع می‌کند، در این دوره شخصیت سازی انسان‌ها باید اتفاق بیفتد و اگر ما نظام ارزیابی را برداریم دیگر انگیزه‌ای برای تحقق این اهداف دوره ۱۲ ساله باقی نمی‌ماند. هدف «کنکور» این نبوده است که نظام تعلیم و تربیت را ویران کند، بلکه هدف از کنکور این بوده است که در رشته‌های پر متقاضی و محدودیت دانشگاه‌ها، داوطلب برتر انتخاب شود، اما نتیجه آن این شده که نظام تعلیم و تربیت را منهدم کرده است.
وی گفته است: اگر اهداف نظام تعلیم و تربیت، محقق نشود سرمایه ما در نظام تعلیم و تربیت هدر می‌رود. کسی که این ۱۲ سال را سپری می‌کند باید به اهدافی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تعیین شده، رسیده باشد و باید به آن وزن داده شود.
اما واقعیت نظام ارزشیابی در آموزش و پرورش چگونه است و آیا بدیهی‌ترین اهداف این نظام در دوره ۱۲ ساله محقق می‌شود؟
اهداف آموزش و پرورش در حوزه شناختی و نظام ارزشیابی نامشخص
این یک واقعیت است که نظام آموزشی ایران در توسعه کمی مدارس و ثبت‌نام حداکثری دانش‌آموزان موفق عمل کرده است. در حال ‏حاضر نرخ پوشش تحصیلی دوره‬ ابتدایی ۹۸ و نرخ پوشش تحصیلی دوره متوسطه ۸۳ درصد است که همتراز کشورهای پیش‌رو در آموزش به شمار می‌رود اما نرخ پوشش ‏تحصیلی صرفاً بیانگر میزان «حضور» جمعیت لازم‌التعلیم در مدرسه است در حالی که هدف از توسعه ‏آموزش عمومی «حضور همراه با یادگیری» آنان است. بر این اساس شاخص اصلی موفقیت نظام آموزشی، ‏‏ «تحقق یادگیری همگانی» است و توسعه‬ کمی مدارس هدفی میانی به شمار می‌رود.‏
بنیامین بلوم یادگیری را به سه حوزه شناختی (اندیشیدن)، عاطفی (نگرش) و روانی-حرکتی (فعالیت‌های ‏بدنی) مطرح کرده است. حوزه‬ شناختی با فعالیت‌های ‏ذهنی و فکری آدمی سر و کار دارد که عملاً اکثر فعالیت‌های تحصیلی را شامل می‌شود، حوزه عاطفی تغییرات حاصل در علاقه‌ها، نگرش‌ها و ارزش‌ها را در بر ‏‏می‌گیرد و حوزۀ روانی-حرکتی نیز به مهارت‌های حرکتی و بدنی مربوط است (کتاب اندازه‌گیری، ‏سنجش و ارزشیابی آموزشی، علی‌اکبر سیف).
در حال حاضر شاخص‌های جامعی برای سنجش میزان تحقق یادگیری دانش‌آموزان متناظر با تمامی اهداف ‏آموزشی وجود ندارد، با این وجود آمارهایی وجود دارد که می‌تواند وضعیت یادگیری دانش‌آموزان در برخی ‏ساحت‌ها حداقل در حوزه شناختی را نشان بدهد؛
وضعیت نامطلوب دانش آموزان ایرانی در آزمون‌های بین‌المللی
آزمون‌های تیمز و پرلز نمونه‌ای از این ارزیابی‌های‬ بین‌المللی در‬ این حوزه است که ایران نیز در آن ‏شرکت می‌کند. نظام آموزشی ایران (دوره ابتدایی) در تیمز علوم ۲۰۱۵ رتبه ۴۳ از ۴۷، در تیمز ‏ریاضی ۲۰۱۵ رتبه ۴۲ از ۴۹ و در پرلز (خواندن) ۲۰۱۶ نیز رتبه ۴۵ از ۵۰ را کسب کرده است. در تیمز ‏ریاضی ۲۰۱۹ رتبه ۵۰ از ۵۸، در تیمز علوم ۲۰۱۹ رتبه ۴۸ از ۵۸ را کسب کرده است. جایگاه ایران در ‏میان ۱۱ کشور منطقه که در آزمون شرکت کرده‌اند نیز به طور متوسط ۷ بوده است در حالی که بر اساس ‏سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ جامعه ایرانی باید به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه دست ‏پیدا کند.. لازم به ذکر است که این رتبه‌ها در سال‌های متمادی از سال ۱۹۹۵ تا کنون تغییرات قابل توجهی نیز نداشته است.‏
ارزیابی تیمز و پرلز به منظور نمایش بهتر وضعیت دانش‌آموزان، از چهار نقطه معیار ‏عملکردی پایین، متوسط، بالا و پیشرفته نیز استفاده کرده. عملکرد دانش‌آموزان ایران نشان می‌دهد که حدود یک سوم آنها، حتی نقطه‬ پایین این معیار را نیز کسب نکرده‌اند
همچنین ارزیابی تیمز و پرلز به منظور نمایش بهتر وضعیت دانش‌آموزان، از چهار نقطه معیار ‏عملکردی پایین، متوسط، بالا و پیشرفته نیز استفاده کرده. عملکرد دانش‌آموزان ایران نشان می‌دهد که حدود یک سوم آنها، حتی نقطه‬ پایین این معیار را نیز کسب نکرده‌اند.‏
به طور مثال در نقطه معیار پایین ریاضی چهارم انتظار می‌رود دانش‌آموزان جمع و تفریق اعداد ‏حسابی را انجام دهند، از ضرب اعداد یک رقمی درک نسبی داشته باشند، از کسرها، شکل‌ها هندسی ‏و اندازه‌گیری درک نسبی داشته باشند، کسرها را از روی شکل تشخیص دهند، تا حدودی شکل‌های ‏دوبعدی و سه بعدی را تشخیص دهند و با ایده‌های اندازه‌گیری تقریباً آشنا باشند. از روی جداول و ‏نمودار میله‌ای ساده اطلاعات را دریافت کرده و آن‌ها را کامل کنند. ‏
در حالی که به طور میانگین در کشورهای شرکت‌کننده در این ارزیابی، عملکرد تنها ۵ درصد از ‏دانش‌آموزان در این سطح نازل بوده است. جزئیات این آمار در جدول زیر آمده است: ‏

یکی دیگر از شاخص‌های نسبتاً قابل اتکا برای ارزیابی نظام آموزشی و سنجش میزان یادگیری ‏دانش‌آموزان، آزمون‌های نهایی پایۀ دوازدهم است. رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش در تیر ‏‏۱۳۹۷ در این باره در‬ مصاحبه‌ای گفته است: میانگین نمره ورقه در امتحانات نهایی در کشور طی سال‌های اخیر ۱۲ ‏بوده است». ایشان همچنین اذعان نموده‌اند: «مناطقی در کشور وجود دارد که میانگین نمره امتحان نهایی آن‌ها ۲.۷۵ است. ‏
رابطه عملکرد در حوزه شناختی و عملکرد در حوزه عاطفی
شواهد فوق وضعیت یادگیری در حوزه‬ شناختی را نشان می‌دهد اما در حوزه‌های عاطفی و روانی-حرکتی نیز ‏علی‌رغم فقدان شاخص‌های آماری قابل اتکا، به استناد اجماع صاحب‌نظران می‌توان مدعی شد که نظام ‏آموزشی در تحقق اهداف یادگیری در این حوزه‌ها نیز موفق عمل نکرده است. با توجه به این توضیحات ‏می‌توان گفت که نظام آموزشی ایران با نوعی «بحران یادگیری» مواجه است و هدف کانونی سیاست‌گذاری نظام آموزشی باید عبور از این بحران باشد.‏
ناکامی نظام آموزشی در بهبود وضعیت یادگیری دانش‌آموزان را نباید صرفاً یک اختلال ‏تحصیلی تلقی نمود بلکه این پدیده تبعات گستره‬ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی دارد. به ‏عنوان مثال سواد خواندن و درک مطلب که ظاهراً بسیار پیش پا افتاده به نظر می‌رسد، اساس بسیاری از تعاملات انسانی ما است؛ رفع اختلافات زوجین و یا رفع اختلافات حقوقی میان افراد نیازمند مفاهمه مشترک ‏میان آن‌ها است و این مفاهمه نیازمند مهارت درک مطلب است، کنش‌های سیاسی نظیر شرکت در انتخابات ‏نیازمند درک کامل برنامه‌ها و رویکردهای کاندیدای مورد نظر است و این امر نیاز به توانایی درک مطلب دارد، ‏حفظ دین و مواجهه‬ منطقی با شبهات و تهاجم‌های فکری متعدد در دنیای امروز نیازمند برخورداری از توانایی ‏درک مطلب دارد. این مثال‌ها نشان می‌دهد که ابعاد گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی ‏چگونه با مهارت خواندن و درک مطالب آمیخته است.‏
وضعیت نامناسب یادگیری و آمار ۳۲ درصدی دانش‌آموزان کلاس چهارم ابتدایی که فاقد حداقلی‌ترین ‏مهارت‌ها در حوزه‬ خواندن، ریاضیات و علوم هستند در حالی است که میانگین نرخ مردودی دوره ابتدایی کمتر از ۱ درصد است. اختلاف معنادار این دو آمار حکایت از آن دارد که ارزشیابی کنونی نظام آموزشی فاقد ‏اعتبار لازم است
وضعیت نامناسب یادگیری و آمار ۳۲ درصدی دانش‌آموزان کلاس چهارم ابتدایی که فاقد حداقلی‌ترین ‏مهارت‌ها در حوزه‬ خواندن، ریاضیات و علوم هستند در حالی است که میانگین نرخ مردودی دوره ابتدایی کمتر از ۱ درصد است. اختلاف معنادار این دو آمار حکایت از آن دارد که ارزشیابی کنونی نظام آموزشی فاقد ‏اعتبار لازم است. فقدان ارزشیابی معتبر در نظام آموزشی آثار متعددی برای ذی‌نفعان، مجریان و حاکمیت ‏خواهد داشت. از جمله: ‏
۱-‏ در نبود ارزشیابی معتبر، وضعیت ‏نامطلوب نظام آموزشی، برای تمامی ذی‌نفعان مطلوب جلوه می‌کند. در این شرایط دانش‌آموزان به ‏دلیل مطلوب فرض کردن‬ شرایط تلاشی نخواهند داشت، والدین نیز به همین دلیل حساسیتی نشان ‏نداده و در جهت بهبود وضعیت فرزند خود اقدامی نخواهند کرد، حتی نهادهای سیاستگذار نظیر ‏مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز دچار خطای محاسباتی شده و نظام ‏اولویت‌بندی آنها مختل خواهد شد.‏
۲-‏ فقدان ارزشیابی معتبر، ‏امکان ارزشیابی عملکرد معلمان و مدیران را سلب می‌کند. در نبود نظام معتبر ارزشیابی عملکرد ‏عملا راهی به جز رفتار مستقل از عملکرد و برابر با افراد باقی نخواهد ماند. در این ساختار ‏شایسته‌سالاری بی‌معنا شده و انگیزه‬ درونی افراد به سرعت مستهلک و از بین خواهد رفت.‏
۳-‏ اقتضاء سیاست گذاری و حکمرانی در حوزه تعلیم و تربیت چرخه‌ای دائمی از تجویز سیاست‌ها، اجرای سیاست‌ها، ‏بررسی نتایج اجرا و بازبینی در سیاست‌ها است. در صورت فقدان ارزشیابی معتبر امکان «بررسی ‏نتایج اجرای سیاست» سلب خواهد شد. نبود این امکان یعنی اثربخشی یا ناکارآمدی سیاست‌های ‏اجرایی قابل تشخیص نیست و نتیجه‬ قهری این شرایط، سیاست‌گذاری و حکمرانی کور است.‏
مبتنی بر توضیحات فوق می‌توان گفت که پنهان بودن وضعیت نامناسب یادگیری، یکی از دلایل این وضعیت ‏نامناسب و استمرار طولانی مدت آن بوده است. از همین رو «ارزشیابی معتبر وضعیت یادگیری ‏دانش‌آموزان»، اولین قدم در مسیر بهبود شرایط است.‏
عدم مداخله مجریان فرآیند آموزش یعنی معلمان و مدیران در فرآیند ارزشیابی مهمترین مولفه لازم برای ‏تضمین اعتبار فرآیند ارزشیابی است. از این رو ضروری است ارزشیابی‌هایی ملی و مستقل از معلمان و مدیران ‏در نظام آموزشی پیش‌بینی و اجرایی شود. پشتوانه‬ قانونی استقرار چنین ساختارهایی راهکارهای ۱/۱۹ و ‏‏۲/۱۹ سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است؛ «ایجاد سازوکارهای قانونی و ساختار مناسب برای سنجش ‏و ارزشیابی عملکرد نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی» موضوع راهکار ۱/۱۹ و «طراحی و اجرای نظام ‏ارزشیابی نتیجه محور بر اساس استانداردهای ملی برای گذر از دوره‌های تحصیلی» نیز موضوع راهکار ۲/۱۹ است.‏
با اتکا به تحلیل‌های ارائه شده و نیز با استناد به دو راهکار مورد اشاره از سند تحول دو پیشنهاد قابل طرح است؛
۱-‏ مبتنی بر راهکار ۱/۱۹ سند تحول، هر ساله بخشی از دانش‌آموزان هر پایۀ تحصیلی با روش‌های ‏معتبر آماری به عنوان نمونه کل جامعه دانش‌آموزی انتخاب شده و وضعیت یادگیری آن‌ها ارزشیابی ‏شود. به منظور جلوگیری از ایجاد تعارض منافع، این وظیفه باید توسط نهادی خارج از وزارت آموزش ‏و پرورش انجام شود. با توجه به اینکه «استقرار نظام کارآمد در امر سنجش آموزش» یکی از وظایف ‏مغفول «سازمان سنجش آموزش کشور» می‌شود، انجام این ارزشیابی نیز می‌تواند با استناد به همین ‏وظیفه، به این سازمان محول شود.‏ در حال حاضر سازمان سنجش وابسته به وزارت علوم است. به نظر می‌رسد ‏بازتعریف این نهاد به عنوان سازمانی ذیل ریاست جمهوری می‌تواند جایگاه نهادی لازم برای انجام بهتر ‏ارزشیابی نظام آموزشی را نیز فراهم آورد.‏
۲-‏ مبتنی بر راهکار ۲/۱۹ سند تحول، در پایان تمامی دوره‌های تحصیلی یعنی پایه‌های تحصیلی ۳، ۶ و ‏‏۹ نیز مشابه پایۀ دوازدهم، آزمون نهایی ملی استاندارد برگزار شود.‏